مطالب برگزیده

متن مرتبط با «پنجاه» در سایت مطالب برگزیده نوشته شده است

شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و پنجاه و نهم جزء اول از دفتر دوم

  • صوفی از ره مانده بود و شد دراز خوابها می دید با چشم فـــــــراز (220/2) کان خرش در چنگِ گرگی مانــده بود پاره ها از پُشت و رانش می ربود (221/2) گفت لاحول این چــــه مالیخولیاست ای عجب آن خادمِ مشفق کجــاست؟ (222/2) چشم فراز، مراد این است که با چشم باز خواب می دید ( برخی از شـــــارحان نظیر کریم زمانی نوشته:" چشمان بسته " ، در حالی که به نظر این حقیر با چشمان بســــته صحیح نبوده هر چند که با چشم فراز هم بمعنی با چشم بسته است و هم با چشم باز و مــــراد, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و پنجاه و دوم جزء اول از دفتر دوم

  • او جمیلست و مُحِبّ لِلجَمـــــــال کی جوانِ نو گــزیند پیـــــــرِ زال؟ (79/2) خوب خوبی را کند جذب این بدان طَیبّـــــــات و طَیبّین بر وَی بخوان (80/2) در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گَرم گرمی را کشید و سرد سرد (81/2) قسمِ باطل باطلان را می کشــند باقیان از باقیان هم ســر خوشند (82/2) ناریان را مــــــر ناریان را چاذب اند نوریان مـــــــر نوریان را طالب اند (83/1) مولانا با بهره از حدیث " همانا خداوند زیباست و زیبائی را دوست دارد" دلِ حسام الدین را که پس از, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و پنجاه و سوم جزء اول از دفتر دوم

  • چشمِ من چون سُـرمه دید از ذوالجلال خــانۀ هستیست نه خـــانۀ خیال (109/2) تا یکی مو باشـد از تو پیشِ چشم در خیالت گوهری باشد چو یَشم (110/2) یَشم را آنگـــــــه شناسی از گهر کــــــــز خیالِ خود کنی کُلّی عَبَر (111/2) یک حکایت بشنو ای گوهر شناس تا بدانی تو عــــــــیان را از قیاس (112/2) عَبَــر بمعنی عبور کردن و گذشتن و رد شدن است . سُرمه در چشم کشیدن برای تقویت بینائی سودمند است و مولانا " سُرمه دید از ذوالجلال " را به مفهوم دریافت نور الهی بـکار برده تا, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و پنجاه و چهارم جزء اول از دفتر دوم

  • زانکــــــــه فرزین بندها داند بسی کــه بگیرد در گلویت چون خسی (132/2) در گلو مانـَــــد خسِ او ســـــــالها چیست آن خس؟مِهرِ جاه و مالها (133/2) مال خس باشد،چوهست ای بی ثبات در گلویت مانعِ آبِ حیــــــــــــــات (134/2) گـــــر بَـــرَد مالت عـــدوّی پر فنی ره زنی را بــــرده باشــــد ره زنی (135/2) فرزین بند به معنی :" اصطلاحی در شطرنج"(1) . و اصولاً بمعنی مات شدن است . در این اصطلاح فرزین (وزیر) که دارای پشتیبان است مانع پیشروی مهره حریف شــــــده و شاه, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و پنجاه و پنجم جزء اول از دفتر دوم

  • گفت حق اِدبار اگــر اِدبار جوست خارِ روییده جـزای کَشتِ اوست (153/2) آنکــــــــه تخمِ خار کارد در جهان هان و هان او را مجو در گلسِتان (154/2) گر گُلی گیرد به کف،خاری شـود ور سویِ یاری رود،ماری شـــود (155/2) کیمیایِ زهر و مارست آن شقی بـــــر خلاف کیمیایِ متّــــــــقی (156/2) در مقابل پرسش عیسی ، خداوند گفت: بدبخت و سیاه روز اگـــر بدبختی را جستجو می کند به این دلیل ایت که با نادانی و شقاوت نتیجه ی عمل خود را دریافت می کند کــه خار روئـیده شده کیفر کشت, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و پنجاه و ششم جزء اول از دفتر دوم

  • حکایتِ مشورت کردنِ خدای تعالی جانشان در بحـرِ قدرت تا به حَلق (172/2) چون ملایک مانعِ آن می شــدند بر ملایک خُفیه خُنبک می زدنـــد (173/2) مطّلع بر نقشِ هر کــــه هست شد پیش از آن کین نَفسِ کُل پابست شد (174/2) پیشتر ز افلاک کــــیوان دیده اند پیشتر از دانه ها نان دیده انــــــد (175/2) بی دماغ و دل پِر از فِکــرت بُدند بی سپاه و جنگ بر نُصـــرت زدند (176/2) هنگامی که پیران و انسان های کامل قبل از نقش تن ، جان خود را گـرفته بودند و جانشان در دریای قدرت, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و پنجاه و سوم جزء سوم از دفتز اول

  • بر سماعِ راست هر کس چیر نیست لقمۀ هر مرغکی انجیر نیست (2766/1) خاصــــــه مرغی ، مردۀ پوسیده یی پُر خیالی،اعمیی،بی دیده یی (2767/1) فروزانفر برای بیت 2766 دو وجه برشمرده و نوشته : " اگــــــر سماع را به معنی شنیدن و راست را به معنی حق فرض کنیم یعنی هر کس مستعد شنیدن حقیقت نیست ،حـرف حق تلخ است از آن جهت کــــــه مخالف میل و هوای نفسانی است و کسی تحمّل حق می کند که از هوی و آرزو رسته باشد .و اگر سماع را به معنی مصطلح آن در تعبیــــرات صوفیه یعنی شنیدن آواز, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و پنجاه و چهارم جزء سوم از دفتز اول

  • پیش آمدنِ نقیبان و دربانانِ خلیفه از بهرِ اکرام اعرابی و پذیرفتن هدیۀ او را آن عـــــــــــرابی از بیابانِ بعید بر درِ دارالخلافه چون رســـــید (2777/1) پس نقیبان پیشِ اعرابی شدند بس گلابِ لطف بر جَیبش زدند (2778/1) حاجتِ او فهمشان شــد بی مقال کارِ ایشان بُد عطا پیش از ســئوال (2779/1) پس بدو گفتنــــد یا وَجهَ العَرَب از کجائی ، چونی از راه و تعب (2780/1) نقیب به معنای سرپرست و مهتر قوم و در این ابیات به معنای سرپرستانِ حاجــــــیان و سرهنگان دارالخلافه, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و پنجاه و بنجــم جزء سوم از دفتز اول

  • من غریبم ، از بیابان آمــدم بر امیــــــدِ لطفِ سلطان آمدم (2786/1) بویِ لطفِ او بیابانها گــرفت ذرّه هایِ ریگ هم جانها گرفت (2787/1) تا بدین جا بهـرِ دینار آمــدم چون رسیدم،مستِ دیدار آمدم (2788/1) مولانا داستان را به گونه ای ساخته و پرداخته کـــــــرده تا فر و شـکوه بارگاه این خلیفه ی بخشنده را ، و نشانه های بزرگی و شکوه را در چهره های نقیبانِ خلیفه نشان دهـــــد تا هنگامی که مرد اعرابی به امید طلب درم و دینار به این بارگاه می آید با دیدن فـروغ بارگاه, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و پنجاه وششم جزء سوم از دفتز اول

  • دامِ آدم خوشـــــۀ گندم شــده تا وجودش خوشۀ مردم شده (2794/1) باز آید ســـــوی دام از بهرِ خَور ساعدِ شـــه یابد و اقبال و فَر (2795/1) طفل شد مکتب پیِ کسب هنر بر امیدئِ مـــــــرغِ با لطفِ پدر (2796/1) پس ز مکتب آن یکی صدری شــــده ماهگانه داده و بَدری شـــــده (2797/1) آمده عبّاس حرب از بهــــــرِ کین بهـرِ قمعِ احمد و اســـتیزِ دین (2798/1) گشته دین را تاقیامت پشت و رو در خلافت او و فـــــــرزندان او (2798/1) فروزانفر " خوشه ی مردم شده " نیک تر از هر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها