مطالب برگزیده

متن مرتبط با «نود» در سایت مطالب برگزیده نوشته شده است

شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود و هشتم جزء اول از دفتر دوم

  • روشنیّ عقلهــــا از فکــــــــرتم انفطــــارِ آسمان از فطــــــرتم (1163/2) بازم و حیران شـــود در من هما چُغد کــــه بود تا بداند سرّ ما؟ (1164/2) شه برای من ز زندان یاد کــــرد صد هزاران بسته را آزاد کــــرد (1165/2) یک دمم با جغدها دمساز کـــرد از دم من جغدها را باز کــــــرد (1166/2) ای خنک جغدی که در پرواز من فهم کــرد از نیک بختی راز من (1167/2) در من آویــــزیذ تا نازان شـــوید گر چه جغدانید،شهبازان شوید (1168/2) آنکـــه باشـد با چنان شاهی حبیب هر, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود و ششم جزء اول از دفتر دوم

  • مشرق خورشید برجِ قیرگون آفتابِ ما ز مشـــرق ها برون (1109/2) مشـــــرقِ او نسبتِ ذرّاتِ او نه برآمد، نه فرو شُــد ذاتِ او (1110/2) ما کــه واپس ماندِ ذرّاتِ وییم در دو عالم آفتـــــابِ بی فَییم (1111/2) باز گِردِ شمس می گـــردم عجب هم ز فرّ شمس باشد این سبب (1112/2) شمس باشد بر سببها مُطّلع هم ازو حَبلِ ســــببها منقطع (1113/2) صـــــد هزاران بار ببریدم امید از کـــه از شمس این شما باور کنـید؟ (1114/2) تو مرا باور مکن کـــــــز آفتاب صـبر دارم من و یا ماهی, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود و هفتم جزء اول از دفتر دوم

  • آنکه او باشــــــد حسودِ آفتاب و آنکه می رنجد ز بودِ آفتـــاب (1131/2) اینت درد بی دوا کــور است آه اینت افتاده اَبَد در قعــــــرِ چاه (1132/2) نفی خورشـــیدِ ازل بایستِ او کی برآید این مــــــرادِ او بگو؟ (1133/2) باز آن باشد کـه باز آید به شاه بازِ کورست آنکه شد گم کرده راه (1134/2) راه را گم کـــرد و در ویران فتاد باز در ویران بَرِ چُغدان فتــــــاد (1135/2) او همیشه نورست از نورِ رِضـا لیک کورش کــرد سرهنگِ قضا (1136/2) خاک در چشمش زد و از راه, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود وچهارم جزء اول از دفتر دوم

  • کی کند دل خوش به حیلتهایِ کَش آنکــــه بیند حیلۀ حق بر سرش؟ (1057/2) او درون دام و دامی می نهـــــد جانِ تو نی آن جَهَد،نی این جهد (1058/2) گـــــــــر بروید،ور بریزد صد گیاه عاقبت بــــــــر روید آن کِشتۀ اِله (1059/2) کشت نو کارنــــــد بر کَشتِ نخست این دوم فانیست و آن اوّل دُرُســــــت (1060/2) تخم اوّل کامل و بگـــزیده است تخم ثانی فاسـد و پوسیده است (1061/2) کسانی که تدبیرهای خداوند را درک کرده اند و آنرا بر حیله های خود غالب می بیننـد هیچ وقت بر, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود و پنجم جزء اول از دفتر دوم

  • دل زِ هَر یاری غذائی می خورد دل زِ هَر علمی صفائی می بَرَد (1091/2) صورتِ هر آدمی چون کاســه ایست چشم از معنیّ او حسّاســه ایست (1092/2) از لقایِ هـر کسی چیزی خوری وز قِرانِ هـــــر قرین چیزی بَری (1093/2) چون ستاره با ستاره شــد قرین لایقِ هر دو اثر زایـــــــــــد یقین (1094/2) چون قِرِان مرد و زن زاید بشـــــر وز قِرانِ سنگ و آهن شـد شَرَر (1095/2) وز قِرانِ خاک با بارانهــــــــــــــــا میوه ها و سبزه و ریحانهـــــــــا (1096/2) وز قِرانِ, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود و دوّم جزء اول از دفتر دوم

  • گفت پس از گفتِ من مقصود چیست؟ چون تو میدانی که آنچه بود چیست (995/2) گفت شه حِکمت در اظهارِ جهــان آنکــــــــه دانست برون آید عیان (996/2) آنچه می دانست تا پیدا نکــــــــرد بر جهــــان ننهاد رنجِ طَلق و درد (997/2) یک زمان بی کار نتوانی نشســـت تا بَدی یا نیکیی از تو نَجَســــت (998/2) این تقاضاهایِ کار از بهـــــــــــرِ آن شـــد موکََّل تا شود سِرّت عیان (999/2) پس کَلابۀ تن کجا ساکن شـــــود؟ چون سـرِ رشتۀ ضمیرش می کشد (1000/2) تاسۀ تو شـــــــد نشانِ, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود و سوّم جزء اول از دفتر دوم

  • گر به صورت می روی،کوهی بشکل در بزرگی هست صد چندان کــه لعل (1028/2) هم به صـــورت دست و پا و پَشمِ تو هست صد چندان کــه نقشِ چشم تو (1029/2) لیک پوشیده نباشـــــد بر تو این کز همه اعضا دو چشم آمد گزین (1930/2) از یک اندیشه کــــه آید در درون صد جهان گــــــردد به یک دم سرنگون (1031/2) جسمِ سلطان گــر به صورت یک بود صـــد هزاران لشکرش در پی دَوَد (1032/2) اگر به ظاهر و صورت توجه داری و بدنبال ظاهر بزرگ و سترک هستی ، و کوه کــــه از نظر شکل بزرگ تر هست و, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود و یکم جزء اول از دفتر دوم

  • چیست اصل و مایــــۀ هر پیشه یی جز خیال و جز عَرَض و اندیشه یی؟ (970/2) حمله اجزایِ جهان را بی غَرَض در نگر، حاصل نشد جــــــز از عَرَض (971/2) اولِ فکر آخِـــر آمــــــــد در عمل بُبیتِ عـــــــــــــالَم چنان دان در ازل (972/2) میوه ها در فکــــــــرِ دل اوّل بُوَد در عمل ظاهر به آخر می شـد می شود (973/2) چون عمل کردی، شــــجر بنشاندی اندر آخِر حــــــــــــــرفِ اوّل خواندی (974/2) گـرچه شاخ و برگ و بیخش اوّلست آن همه از بهــــــــرِ میوه مُرسَلست, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نودم جزء اول از دفتر دوم

  • شاه گفت اکــــنون از آنِ خود بگـو چنـــــــــد گویی آنِ این و آنِ او؟ (940/2) تو چه داری و چه حاصل کـرده ای از تَکِ دریا چــــــــه دُر آورده ای؟ (941/2) روزِ مـرگ این حسّ تو باطل شـود نورِ جان داری کــه یارِ دل شـود؟ (942/2) در لَحَـد کین چشم را خاک آکـــند هست آنچه گور را روشن کُـند؟ (943/2) آن زمان کـــه دست و پایت بر دِرَد پرّ و بالت هست تا جان بـر پرد؟ (944/2) آن زمان که این جانِ حیوانی نماند جانِ باقی بایدت بر جا نشــــاند (945/2) شاه به غلام گند, ...ادامه مطلب

  • گفت و شنود کیهان؛ بلا نسبت حیوانات!

  • مقامات رژیم صهیونیستی به نتانیاهو اعتراض کرده‌اند و گفته‌اند ربع پهلوی یکی از بدبخت‌ترین و درمانده‌ترین عناصر اپوزیسیون ایران است و با دعوت از او اوج درماندگی و دست خالی اسرائیل را به نمایش گذاشته‌ای., ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و نود و هشتم جزء چهارم از دفتز اول

  • جمله حیوان را پی انسان بکُش جمله انسان را بکُش از بهرِ هُش (3312/1) هُش چه باشد؟عقلِ کلِ هوشـمند هوش جــــزوی هُش بود امّا نژند (3313/1) جمله حیواناتِ وحشـی ز آدمی باشـــد از حیوانِ اِنسی در کمی (3314/1) خونِ آنها خلق را باشـــد سبیل زانکه وحشی اند از عقلِ جلیــل (3315/1) عزّت وحشـی بدین افتاد پست کــه مر انسان را مخالف آمدست (3316/1) کریم زمانی نوشته :" این ابیات در بیان این مطلب است کـــــــه ارزش و اعتبار انسان به اندیشه است بدین جهت حیوان پائین تر از, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و نود و نهم جزء چهارم از دفتز اول

  • پس چه عزّت باشدت ای نادره چون شـــــدی تو حُمُرّ مُستَنفِرَه (3317/1) خر نشــاید کُشت از بهرِ صلاح چون شود وحشی،شود خونش مُباح (3318/1) گـــر چه خر را دانشِ زاجر نبود هیچ معـــــذورش نمی دارد وَدود (3319/1) مولوی مجدداٌ در بیت 3317 بلعم باعور را که حسب آیه ی 50 سوره ی مدثـر مخاطب قرار می دهد و می گوید : اکنون که همچون خری شدی کــــه از شیرِ خدا رمیده گشـتی چه ارجمندی و تکریمی بر جای مانده است ، و خر را چون با انسان اُنس گــــــرفته نمی توان کشت حتی به جهت, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و نود و سوّم جزء چهارم از دفتز اول

  • گفت اَغلالاً فَهُــــم بِه مَقمَحُون نیست آن اغلال بر ما از بـــــرون (3245/1) خَلفَهُم سَــــــــدّاً فَـاَغشَینا هُم می نبیند بنـــد را پیش و پس او (3246/1) رنگ صحرا دارد آن سّدی که خاست او نمی داند که آن سّ قضاست (3247/1) شاهدِ تو سدّ رویِ شــاهدست مرشدِ تو سدّ گفتِ مرشدست (3248/1) ای بســــــا کفّار را سودای دین بندشـان ناموس و کبرِ آن و این (3249/1) بنـــدِ پنهان لیک از آهن بتــــــــر بنـــدِ آهن را کـــند پاره بتــــــر (3250/1) بندِ آهن را توان, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و نود و چهارم جزء چهارم از دفتز اول

  • صد دریغ و درد کـــین عاریتّی امّتان را دور کـــــــــــــرد از امّتی (3261/1) من غلامِ آن که او در هر رِباط خویش را واصل نداند بر سِـــماط (3262/1) بس رباطی که بباید ترک کرد تا به مسکن در رسد یک روز مرد (3263/1) صد دریغ و درد که وجود این پرتو عاریتی حکمت ، امّت هائی را از امّتی دور کــــرده و آنان را از حالت " جمع " به حالت " کثرت " کشانیده و الی هـــمه یک امّت بودند . من غلام آن کســـی هستم که او در هر منزل از منازل میانه ی راه (سماط ) خود را واصل نه, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و نود و پنجم جزء چهارم از دفتز اول

  • کو تُحَــدّث جَهــــــــرَةً اَخبارَها در سخن آید زمین و خارهـــا (3280/1) فلسفی منکرِ شـود در فکر و ظن گو برو ســر را بر آن دیوار زن (3281/1) نطقِ آب و نطقِ خــاک و نطقِ گل هست محسوسِ حواسِ اهلِ دل (3282/1) فلسفی کو منکرِ حَنّانه است از حواسِ اولیـــــا بیگانه است (3283/1) گوید او کـه پرتوِ سودای خلق بس خیالات آورد در رایِ خلق (3284/1) بلکه عکسِ آن فساد و کفرِ او این خیال منکــــــرِی را زد برو (3285/1) همانطوری که شارحان نوشته اند مصراع اول بیت 3280, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها