مطالب برگزیده

متن مرتبط با «کارنامه آزمون مبتکران ششم ابتدایی» در سایت مطالب برگزیده نوشته شده است

بازگشت باشکوه رم با گلزنی سردار آزمون + فیلم

  • رم در هفته یازدهم سری آ به لطف گل سردار آزمون و روملو لوکاکو برابر لچه به برتری رسید., ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و نود و ششم جزء اول از دفتر دوم

  • مشرق خورشید برجِ قیرگون آفتابِ ما ز مشـــرق ها برون (1109/2) مشـــــرقِ او نسبتِ ذرّاتِ او نه برآمد، نه فرو شُــد ذاتِ او (1110/2) ما کــه واپس ماندِ ذرّاتِ وییم در دو عالم آفتـــــابِ بی فَییم (1111/2) باز گِردِ شمس می گـــردم عجب هم ز فرّ شمس باشد این سبب (1112/2) شمس باشد بر سببها مُطّلع هم ازو حَبلِ ســــببها منقطع (1113/2) صـــــد هزاران بار ببریدم امید از کـــه از شمس این شما باور کنـید؟ (1114/2) تو مرا باور مکن کـــــــز آفتاب صـبر دارم من و یا ماهی, ...ادامه مطلب

  • گل زیبای سردار آزمون در تمرین رم

  • تصاویر گل زیبای سردار آزمون در تمرین رم در ایتالیا را در این ویدئو ببینید., ...ادامه مطلب

  • انجام پیش ثبت نام پایه اول ابتدایی از طریق سامانه my.medu.ir

  • پیش ثبت نام پایه اول ابتدایی سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ از طریق سامانه my.medu.ir انجام می‌شود., ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و هشتاد و ششم جزء اول از دفتر دوم

  • چشم کژ کــــردی،دو دیدی قرصِ ماه چون سئوالست این نظـــــر در اشتباه (856/2) راست گــــــردان چشم را در ماهتاب تا یکی بینی تو مَــــه را نَک جواب (857/2) فکرتت که:کــژ مبین ، نیکو نگـــر هست هم نور و شعاع آن گهــــر (858/2) هر جوابی کان ز گوش آید به دل چشم گفت از من شـنو،آن را بهل (859/2) گوش دلاله ست و چشم اهلِ وصـال چشم صاحب حال و گوش اصحـــــــــابِ قال (860/2) در شنودِ گوش تبـــــــدیلِ صفات در عیانِ دیده هـــــــــــا تبدیلِ ذات (861/2) بَهَلَ فعل, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و پنجاه و ششم جزء اول از دفتر دوم

  • حکایتِ مشورت کردنِ خدای تعالی جانشان در بحـرِ قدرت تا به حَلق (172/2) چون ملایک مانعِ آن می شــدند بر ملایک خُفیه خُنبک می زدنـــد (173/2) مطّلع بر نقشِ هر کــــه هست شد پیش از آن کین نَفسِ کُل پابست شد (174/2) پیشتر ز افلاک کــــیوان دیده اند پیشتر از دانه ها نان دیده انــــــد (175/2) بی دماغ و دل پِر از فِکــرت بُدند بی سپاه و جنگ بر نُصـــرت زدند (176/2) هنگامی که پیران و انسان های کامل قبل از نقش تن ، جان خود را گـرفته بودند و جانشان در دریای قدرت, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و چهلو ششم جزء چهارم از دفتز اول

  • اینت لطفِ دل که از یک مشت گِل ماهِ او چون می شود پروین گُسل (3997/1) نان چو معنی بود،خوردش ســــــود بود چونکه صورت گشت،انگیزد جُحـود (3998/1) همچو خارِ ســبز کاشتُر می خورد زان خورش صد نفع و لذّت می بـــــــرد (3999/1) چونکه آن ســــبزیش رفت و خشــک گشت چون همان را می خورد اشترذ ز دشت (4000/1) می درانـــد کام و لُنجش ای دریخ کانچنان وَردِ مُرّبی گــــــــشت تیغ (4001/1) مولوی کراراً در مثنوی خاک خواری و گِل خواری را مذمت می کــــند و می گوید منجر به تیره, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی سیـــصـد و ششم جزء چهارم از دفتز اول

  • جنگ خلقان همچـــو جنگِ کودکان جمله بی معنی و بی مغز و نهان (3439/1) جمله با شمشیرِ چوبین جنگشان جمله در لایًَنفَی آهنگشـــــان (3440/1) جمله شان گشــته سواره بر نَیی کین بُراقِ ماست یا دُلدُل پیی (3441/1) حاملند و خود ز جهل افراشــــــته راکب و محمولِ ره پنداشــــته (3442/1) جنگ خلق مردمان هم همانند جنگ کودکان بی معنی و بی هوده و خوار است و جملــه خلق مردمانم همانند همانند کودکان با شمشیر چوبی می جنگند که عزمشان بی هوده است و سوار بر نی اند و می پندارند که, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و نود و ششم جزء چهارم از دفتز اول

  • بر بلیس و دیو زان خــندیده ای که تو خود را نیک مردم دیده ای (3293/1) چون کُند جان باز گونه پوستین چند واویلی بــــــرآید ز اهلِ دین (3294/1) بر دکان هر زر نما خنـدان شدست زانکه سنگِ امتحان پنهان شــدست (3295/1) ملا هادی سبزواری " بازگونه " را یوم الدّین معنی نموده (1) . امّا کریم زمانی به درستی نوشته است که : " پوستین را واژگونه سازد (2) ، هرچنــد در یوم الدین جان خود را آشکار می نماید . مولانا می گوید : ای فلسفی که ابلیس و دیو را منکر شده ای و بر آنان, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و هفتــــاد و ششم جزء سوم از دفتز اول

  • ای برادر صــــــبر کن بر دردِ نیش تا رهی از نیشِ نفسِ گَــبرِ خویش (3006/1) کان گروهی کـــه رهیدند از وجود چرخ و مهر و ماهشان آرد سـجود (3007/1) هــــر که مُرد اندر تنِ او نفسِ گَبر مر ورا فرمان بَـــرَد خورشیـد و ابـر (3008/1) چون دلش آموخت شمع افـروختن آفتـــــــــــــاب او را نیارد سـوختن (3009/1) گفت حق در آفتــــــــــــابِ منتجِم ذکــــــــــرِ تَـزّاوَر کَذی عَن کَهفِهِم (3010/1) خار جمله لطف چون گُل می شود پیش جزوی کو سویِ کل می رود (3011/1) ملا, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و شــصت و ششم جزء سوم از دفتز اول

  • بشنو اکـــنون اصلِ انکار از چه خاست زانکه کُل را گونه گونه جزو هاست (2908/1) جُزوِ کُل نی جزو ها نسبت به کُل نی چو بویِ گل کـه باشد جزوِ گل (2909/1) لطفِ ســـــــبزه جزوِ لطفِ گل بود بانگِ قمـــــــــری جزوِ آن بلـبل بود (2910/1) اکنون اصل انکار این دو عقل و نفس را توضیح می دهم تا بشنوی و بدانی کــه کُل از جزو های گونه گون تشکیل شده ، مرادم جزو کُل است و نه نســبت جزو ها به کُل یعنی بوی گل که جزوی از گل است منظور نیست ، پس مراد آن است کــــه جزوها را نسبتی, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و پنجاه وششم جزء سوم از دفتز اول

  • دامِ آدم خوشـــــۀ گندم شــده تا وجودش خوشۀ مردم شده (2794/1) باز آید ســـــوی دام از بهرِ خَور ساعدِ شـــه یابد و اقبال و فَر (2795/1) طفل شد مکتب پیِ کسب هنر بر امیدئِ مـــــــرغِ با لطفِ پدر (2796/1) پس ز مکتب آن یکی صدری شــــده ماهگانه داده و بَدری شـــــده (2797/1) آمده عبّاس حرب از بهــــــرِ کین بهـرِ قمعِ احمد و اســـتیزِ دین (2798/1) گشته دین را تاقیامت پشت و رو در خلافت او و فـــــــرزندان او (2798/1) فروزانفر " خوشه ی مردم شده " نیک تر از هر, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و چهل و ششم جزء دوم از دفتز اول

  • چیست آن کوزه؟تنِ محصــــورِ ما انــــدرو آبِ حواسِ شـــــــــورِ ما (2711/1) ای خداوند این خُم و کوزۀ مـــــرا در پذیر از فضل اَلله اَشـــــــــتَرَی (2712/1) کوزه یی با پنج لـــــولۀ پنج حـس پاک دار این آب را از هـــــر نجس (2713/1) تا شود زین کوزه منفذ سویِ بحر تا بگـــــــــیرد کوزۀ من خویِ بحر (2714/1) تا چو هدیه پیشِ ســـلطانش بری پاک بیند ، باشدش شه مشتری (2715/1) بی نهایت گــــــردد آبش بعد از آن پر شود از کوزۀ من صـــــد جهان (2716/1) لـــــــوله, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی دویست و بیست و ششم جزء دوم از دفتز اول

  • سببِ حرمانِ اشقیا از دو جهان که خَسِرَ اَلدُّنیا و اَلاَخِرَة چون حکیمک اعتقادی کــرده است؟ کاسمان بیضه،زمین چون زرده است (2486/1) گفت سایل چون بماند این خاکــدان در میانِ این محیطِ آســـــــــــمان (2487/1) همچو قِندیلی معّلق در هــــــوا نه به اســـفل می رود نه بر عُلا؟ (2488/1) آن حکیمش گفت کز جذبِ ســــــما از جهاتِ شش بماند انــــــدر هوا (2489/1) چون ز مِقناطیس قُبّۀ ریختـــــــه در میان مانـد آهنی آویختــــــــــه (2490/1) آن دگر گفت آسمانِ با, ...ادامه مطلب

  • شرح عرفانی مثنوی مولوی . برگه ی صد و نود و ششم جزء دوم از دفتز اول

  • در مورد جان توضیحی ضروری می نماید تا مشخص شود جان نباتی و حیوانی چیست . ابتدا در مورد جان ، علماء و حکما سه نوع جان یا روح را معین کرده اند . نباتی - حیوانی -نفسانی روح نباتی : چون نطفه در رحم قرار گرفت بتدریج نضج یافته و اجزای لطیف آن از اجزای غلیظ شکل می گیرد ، سپس اجزای غلیظ روی به مرکز نطفه و اجزای لطیف از تمامت نطفه روی به محیط نطفه می آورد و سپس نطفه چهار طبقه می گردد ، مرکز آنرا سودا می نامند که سرد و خشک است و طبیعت خاک دارد - بالای مرکز را بلغم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها