چیکار کنم تا نوزادم تپل بشه

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

ال اس دی | نشانه ها و عوارض مصرف ال اس دی-فلزیاب نقطه زن اسکایروس|شرکت فلزیاب گوهرباستان|09026822008-پاک کردن ریمل ضد اب-فلزیاب نقطه زن اسکایروس|شرکت فلزیاب گوهرباستان|09031959795-خريد کفش اسپرت Salomon مدل Speedcross-ممبران تیره یا روشن اگرین چوب-نسل جدید کابینت کلاسیک اگرین چوب-کابینت وکیوم اگرین چوب-فلزیاب EPX 7500|شرکت فلزیاب گوهرباستان|09199697033-کابینت آشپزخانه اگرین چوب-کابینت چیست اگرین چوب-کابینت MDF اگرین چوب-کابینت‌ های پی وی سی اگرین چوب-فلزیاب EPX 7500|شرکت فلزیاب گوهرباستان|09026822008-کاربرد کارواش بخار در شستشو-جدید ترین سرویس وبلاگ دهی رایگان فارسی ایرانی با زیباترین وبلاگ ها و جدید ترین امکانات-افغانستان در سال ۱۴۰۰؛ رویدادها و روندها-سقوط دولت در پاکستان؛ پیام‌ها و پیامدها-فلزیاب EPX 7500|شرکت فلزیاب گوهرباستان|09031959795-مزایای استفاده از کارواش بخار-دستگاه فلزیاب فیشر کومبو FX6500|شرکت فلزیاب گوهرباستان|09199697033-دستگاه فلزیاب فیشر کومبو FX6500|شرکت فلزیاب گوهرباستان|09026822008-نحوه استخدام حسابدار متناسب با شرکت (و بودجه)-رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت روز جهانی قدس تبیین کردند-Troubles that should be paid awareness of when buying silicon-مشاوره کنکور-لمینت دندان در رشت-پیش نیاز یادگیری سئو-💔-تولد عزیزترینم-درد روح-"یا خیر مونس و انیس"-استفاده درست از چت بات ها می تواند برای برندتان فرصت خوبی باشد-احمد حکیمی‌پور: گزارش املاك نجومی را من به یاشار سلطانی دادم-همچنان جنگ-آمد بهار جهان ها-اون پسره که جوجه است-دسته بندي انواع ساز و آلات موسيقي-کيفيت و طراحي به روز شيرالات نوبل-نحوه تعويض پنجره قديمي با پنجره دوجداره-Ceramic Bearing For Your Bicycle-آموزش نرم افزار سونار ۸ – Sonar 8 (به همراه نرم افزار) اورجینال-کمیسیون حل اختلاف و تجدید نظر چیست؟-کمیسیون حل اختلاف و تجدید نظر چیست؟-برج خنک کن هیبریدی-راهنمای جامع خرید دوربین دست دوم-ازین سایت پول ببرید- مالیات معاملات نقدی بانکی (BCTT) چیست؟-اصول و قیمت انواع طراحی نمای بیرونی ساختمان-تعریف کلی از اجزای آسانسور ها
چیکار کنم تا نوزادم تپل بشه

چیکار کنم تا نوزادم تپل بشه

موادغذایی ذکر شده در ادامه مطلب علاوه بر اینکه باعث تامین مواد مغذی لازم می شوند، باعث افزایش وزن و رشد و سلامتی نوزاد می شوند.

کره همیشه بند نیست به خصوص اگر مارکی مناسب خریداری شود. کره منبعی غنی از چربی است و برای کودکان لاغر مناسب است. سعی کنید کره به مقدار زیاد مصرف نشود و به غذای نوزاد بیفزایید.

کره بادام زمینی نیز کره ای مناسب برای کودک شما است. کره آجیل مانند کره بادام زمینی و کره بادام غنی از چربی و پروتئین است و برای افزایش وزن کودک مناسب است.

شیر منبعی غنی از پروتئین و کربوهیدارت است که بسیار مغذی است. روزانه دو لیوان شیر به کودک بدهید. همچنین خامه تازه به سالاد و میان وعده کودک بیفزایید.

تخم مرغ منبعی غنی از پروتئین است و هر صد گرم تخم مرغ، حدود سیزده گرم پروتئین دارد. تخم مرغ حاوی ویتامین آ و ب دوازده است که برای رشد نوزاد موردنیاز است. یک تخم مرغ در روز باعث می شود نیاز به سایر ویتامین ها کاهش یابد.

چیکار کنم تا نوزادم تپل بشه

موز حاوی صد و پنج کالری انرژی است. همچنین کربوهیدارت های ضروری مورد نیاز برای کودک را فراهم می کند.

آواکادو نیز برای کودکان کم وزن ماده ای مناسب است که غنی از چربی و کالری است. همچنین حاوی مواد مغذی است.

پروتئین برای تشکیل ماهیچه مورد نیاز است. مرغ از سایر گوشت ها در دسترس تر است و می توان آن را با برنج و سوپ مصرف کرد.

اگر تصمیم دارید وزن خود را افزایش دهید، رژیم غذایی شما باید حداقل چهل درصد کربوهیدارت داشته باشد. سیب زمینی حاوی آمینواسید است که باعث افزایش وزن می شود.

گوشت بدون چربی منبعی غنی از چربی و آهن است که برای رشد نوزاد مورد نیاز است.

میوه ها و سبزیجات باید به مقدار مناسب در رژیم غذایی کودک قرار بگیرد. پاپایه، آناناس و سایر میوه هایی که قند طبیعی دارند باعث تامین انرژی و افزایش وزن کودک می شوند.
به یاد داشته باشید خوردن به تنهایی باعث افزایش وزن نمی شود. اگر کودک شما مشکل داشته باشد و وزنش زیاد نشود بهتر است با پزشک صحبت کنید.

منبع: نی نی سایت

عزیزم دیر به دیر کار کردن شکمش مشکلی نداره بچه منم اینطور بود کم کم خوب میشه

سلام من نوزادم سه ماهشه دوماهگیش 5کیلو200 بود بنظرتون خوبه

پرسش و پاسخ

عزیزم دیر به دیر کار کردن شکمش مشکلی نداره بچه منم اینطور بود کم کم خوب میشه

من یک نوزادسه ماه و10روزه دارم وزنش 5کیلو 200 باقد57وقتی به دنیا اموده 3150باقد49الان خیلی ریزه شکمش خیلی دیردیر کار میکنه

بچه منم چهار ماه داره خیلی لاغره وزنش هم 5700نمیدونم چیکار کنم تپل بشه اگه میدونی راهنماییم کنید

بهتره تا اون جایی که می توانید به دکتر متخصص مراجعه کنید :yes:

با سلام پسرم دو سالشه و لاغره یکساله که بود دندون در اورود و راه رفتنش شروع شد از همون موقع لاغر شد غذا هم کم میخوره چیکار کنم تپل بشه؟
ممنون

عزیزم بعد از 5 ماه روزی دو بار بهش فرنی با آرد برنج مرغوب بده بعد کم کم سوپ با ماهیچه و قلم گاو بده چون وقتیکه دندون دربیاره باز لاغر و ضعیف میشه پسر من تازه یکساله شده من همین کارها رو کردم.

ﺯﻭﺩﻩ اﻻﻥ ﻏﺬا ﺑﺪﻱ.ﻧﺎﺭاﺣﺘﻲ ﻣﻌﺪﻩ ﭘﻴﺪا ﻣﻴﻜﻨﻪ.اﻻﻥ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻣﺰﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻏﺬا و ﺳﻮﭖ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ اﺯ 5 ﻣﺎﻫﮕﻲ ﻓﺮﻧﺠﻲ ﺑﺮﻧﺞ و ﻓﺮﻧﻲ ﻧﺸﺎﺳﺘﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ.اﮔﻪ اﻻﻥ ﺷﻴﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ﺧﻮﺩﺕ ﻏﺬاﻱ ﻣﻘﻮﻱ ﺑﺨﻮﺭ. ﻧﺒﺎﺕ ﻳﺎ ﻗﻨﺪ ﺗﻮ ﺷﻴﺮ ﻳﺎ اﺏ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ.ﻣﻦ ﭘﺴﺮم 2/5 ﺳﺎﻟﻪ ﺳﺖ.ﻓﻘﻄ ﺷﻴﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩ.و اﺯ اﻭﻥ ﻧﻲ ﻧﻲ ﺗﭙﻠﻲ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ

تا زمان ۱ ماهگی من خیلی ساکت بودم و مامانی منو با زور بیدار می کرد و بهم شیر می داد، هر چهار ساعت یک بار شیر می خوردم و باز می خوابیدم.بعد منو می ذاشت تو تختم و راحت می خوابیدم.

ولی بعد از یک ماهگی دلم خیلی درد می کرد. اوایل مامانی فکر می کرد من گوشم درد می کنه ولی دکترم گفته بود که بچه ها تا ۴ ماهگی هیچ وقت گوش درد ندارن و از دل درده که گریه می کنن.

تقریباً مامانی شب تا صبح بیدار بود تا من بخوابم اما خوب دلم درد می کرد، چی کار کنم. بیچاره مامانی هیچ چیز نمی خورد که من دل درد نگیرم ولی من معدم خیلی اذیت می کرد. دیگه تبدیل به گلنج شده بود و نفسم بند می یومد.

مامانی شبها منو گرم می کرد و پشتم روغن زیتون می مالید تا من کمی آرومتر بشم .انقدر جاموگرم می کرد تا من عرق کنم و کمی بخوابم.

چیکار کنم تا نوزادم تپل بشه

دکترم می گفت: این عرق برای نوزاد ضرر داره و نباید عرق کنه، به من یک داروی آرامبخش داد که شبها راحت بخوابم ولی بابایی نذاشت و گفت برای نوزاد این همه داروی شیمیایی ضرر داره.

هر روز که می گذره من تپل و تپل تر می شم .همش دوست داشتم  شیرمامانی رو بخورم. دیگه کسی اسممو صدا نمی کرد. می گفت : “تپلی”

 

                                   این عکس دوماهگی منه

 

تو دو ماهگی ۶کیلو شدم. انقدر تپل شدم که مامانی می خواست  ببره حموم راحت نمی تونست گردنمو بشوره یا دستهام لایه لایه شده بود و باید می کشید تا باز بشه و بعد بشوره.

من روز به روز تپل تر می شدم و مامانی ضعیف تر و ضعیف تر.

مامانی همش خوابش میومد و خسته بود، کمی هم افسردگی پیدا کرده بود شاید به خاطر من بود که نمی ذاشتم  شبها راحت بخوابه و تمام حواصش به منه که من چی کار می کنم.

مامانی به من خیلی حساس بود و یه موقع هایی که من هم شبها راحت می خوابیدم اون بیدار می موند و منو نگاه می کرد. به قول خودش می گفت: می ترسم نفس نکشه و یا جونوری نیشش بزنه!!!

در دو ماهگی باید واکسن می زدم مامانی و بابایی هیچ کدوم دلشون نمی یومد که منو ببرن واکسن بزنند و بلاخره قرعه به نام مامانی افتاد. مامانی می تونست منو ببره خانه های بهداشت و یا درمانگاه ها واکسنمو رایگان بزنه اما کلی پول داد به دکترم تا به جای اینکه تو رون پام بزنه تو باسنم زد تا دردش کمتر بشه ولی با این حال کلی گریه کردم، مامانی هم طاقت دیدن این صحنه رو نداشت و همش تو دلش آیة الکرسی می خوند که چیزی نشه و چند بار هم اشک در چشمهاش حلقه زد اما از دکتر خجالت می کشید و سریع پاک می کرد.

فقط شب اول تب داشتم و مامانی با پاشوره کردن و دادن شربت استامینوفن حالمو خوب کرد.

مامانی تازه فهمیده بود که دل درد من از شیرگاوه که می خوره و شیر خودش حسابی پر چربه و سنگینه به خاطر همین شبهایی که به من آب قند یا ترنجبین می داد راحتتر می خوابیدم.

تقریبا ۲ماه و نیمم بود که صبحها که از خواب بیدار می شدم و مامانی دست و صورتم رو می شست اَو او  می کردم و حسابی سر حال بودم حتی با گلهای روی پشتی هم حرف می زدم و می خندیدم.

مامانی وقتی منو می برد جلوی آینه کلی خوشحال می شدم خودمو می دیدم.کلی ذوق می کردم و خندیدم.

مامانی وقتی منو می برد حموم خیلی خوشم می یومد بعد دوست داشتم شیر مامانی بخورم مامانی به خاطر اینکه من گوشهام خشک بشه سرموکمی سشار می کشید.

روز ۸ شهریور بود که برای بار اول به شمال رفتم. دکترم اجازه نمی داد که تا یک سالگی منو جایی ببرن ولی چون بابایی شمالی بود و تمامی خانواده اش در شمال زندگی می کردند دوست داشت منو زودتر ببره تا اونها ببینن.

مادر بزرگ باباجون(ننه گل پری) حلش خیلی بد بود انقدر بد بود که وصیت کرده بود قبل از مرگش حتما منو ببینه و تنها آرزوش همین بود.

به محض اینکه رسیدیم خونه بابابزرگینا، همه عمه ها ریختن دورو ورم و حسابی ترسیده بودم خوب اونها رو نمی شناختم. انقدر گریه کردم که سیاه شده بودم.

صبح ننه گل پری رو از بیمارستان اوردن خونه و من و بابایی و مامانی رفتیم به دیدنش. مارو نمی شناخت و حالش خیلی بد بود رنگ و روش زرد شده بود و همه می گفتند که میمیره.

مامانی و بابایی دو تایشون داشتند گریه می کردند. مامانی می گفت: به خاطر اینکه برای بابایی خیلی زحمت کشیده و بزرگش کرده دلم براش می سوزه.

ننه گل پری به خواب رفت و وقتی خواب بیدار شد حالش بهتر بود و منو بغلش کرد و بوسید و برام آرزوی خوشبختی کرد.

نمی دونم دوباره از پاقدم من بود که ننه دوباره جون گرفت و فردای همون روز مثل بلبل صحبت می کرد و اجازه نمی داد کسی حرفی بزنه.

از طرفی هم عزیز و بابابزرگ می خواستند برن کربلا، نمی دونستند چمدونشون رو جمع کنن یا نه. چون حال ننه گل پری اصلا مشخص نبود.خلاصه توکل به خدا کردند و رفتند.

وقتی از  شمال برگشتیم من کمی سرماخوردگی داشتم و خیلی خس خس می کردم، بابایی الکی روی من عیب می ذاشت یا می گفت پاهام کجه یا می گفت بچم مشکل تنفسی داره، مامانی هم که انگار منتظر بود فقط منو ببره دکتر!!!

طی این دو ماه و خورده ای مامانی یک دفترچه بیمه که ۱۶برگه ست تمام کرده بود.

کار مامانی این شده بود که همش از من عکس بگیره.

خوشبختانه دکترم گفت: هیچ مشکلی نداره و خِس خِس گلوش به خاطر اینکه  آب بینیش از بین نمی ره و باید همش دستگاه بخور باشه و قطره بینی بریزید.

از یک جهت انقدر شیر می خوردم که حالت تهوح بهم دست داده بود و اضافه شیر رو بالا می اوردم. دکتر بهم متوکلروپرامید داده بود تامن بالا نیارم و گفته بود قبل از هر وعده شیر خوردن ۴قطره بخورم.

ولی من جنبه اش را نداشتم و دقیقاً زمانی که عزیز و بابابزرگ داشتند از کربلا می اومدند (یعنی شب احیا ۱۷شهریور) که بابایی هم نبود و رفته بود شمال ساعت ۱۲شب بود که مامانی منو برد حموم تا تنم بوی استفراغ می داد و من شب رو راحتتر بخوابم ، بعد از حموم یک دفعه هنگ کردم.

شانسی که اورده بودم این بود که مامان زهرا هم خونمون بود چون مامانی اصلا تو حال خودش نبود و همش می گفت چی شده.

من بدون اینکه پلک بزنم  و یا قسمتی از بدنم تکون بخوره، گردم خم شده بود به سمت عقب و زل زده بودم به سقف.

بیچاره مامانی داشت سکته می کرد، از طرفی زنگ زد بابا قاسم ولی ماشین بابایی مونده بود پشت یکی از ماشین های همسایه نتونسته بود که در بیاد بیرون.

مامانی دیگه رنگ و رو براش نمونده بود. از حولش اومده بود اسفند دود کنه، ترنجبین رو ریخته بود تو اسفند دود کنی.

خلاصه مامانی منو بقل کرده بود و با گریه به هر کس می رسید می گفت می خوام برم بیمارستان.

چیکار کنم تا نوزادم تپل بشه

چون شب احیا بود و شب خلوت بود آخر سر دو تا جوون با لباسهای مشکی منو و مامانی و باباقاسم و مامان زهرا رو رسوندم بیمارستان نزدیک خونمون.

در بین راه من حالم خوب شد و حالت عادی پیدا کردم و مامانی خدارو شکر می کرد.

این مدت که شاید ۱۰دقیقه طول کشید برای مامانی یک عمر بود و به قول خودش ۱۰سال پیر شد.

مامانی گریه کنان رفت بیمارستان و اونجا دکتر شیفت منو معاینه کرد و گفت ظاهراً چیزی نیست و حالش خوبه بعد به دکترم زنگ زد و دکترم گفت برای اینکه خیالش راحت بشه باید منو بستری کنند تا صبح ببینند که این اتفاق دوباره برام می افته یا نه.

مامان زهرا نذاشت و گفت برای چی می خوای بچه رو سوراخ سوراخ کنی این بچه خیلی تپله و رگش خیلی سخت پیدا می شه.

بعداز تعهد گرفتن از مامانی منو رو مرخص کردند و مامانی باز هم خیالش راحت نشد و گفت باید دکتر مختصص منو ببینه و بعد رفتیم بیمارستان کودکان و اونجا فهمیدن که مسمومیت دارویی بوده و متوکلروپرامید به من نساخته و نباید می خوردم.

بعد خیال همه راحت شدو رفتیم خونه.

مامانی تا صبح بیدار موند تا دوباره من اینجوری نشم.صبح که شد مامانی منو دوباره برد دکتر خودم اون هم همه جای منو رو معاینه کرد حتی با چکش به پام زد که من حس دارم یا نه.

مامانی به دکتر گفت: من طی یک شب ۱۰سال پیر شدم ، دکترم هم در جوابش گفت: مادرشدن خیلی سخته. قانون طبیعت همینه.

حالا مامانی موندو هزار نذر و نیاز. ولی با این حال همش خدارو شکر می کرد که من همون جوری نموندم و خدا خواست و یا شایدم شفای حضرت علی بود که حالم خوب شد وگرنه یک عمر بدبخت می شدیم.

مامانی تا چند روز حال خوبی نداشت و این موضوع رو برای هر کس که تعریف می کرد گریه هم می کرد.

سه ماهگی من

 

من سه ماه بودم که ماه رمضان تمام شد و مامانی روزه نگرفت چون به من شیر می داد، همین جوریش حالش همیشه بد بود و فشارش پایین بود، وای به حال اینکه چیزی نمی خورد.

 روز عید فطر تقریباً من سه ماه بودم که خبر دادن عموی مامانی فوت کرد، بماند چقدر درگیر انواع و اقسام ختم ها بودیم. دیگه خسته شده بودم آخه مگه نی نی ها رو می برن ختم!!!

  

چیکار کنم تا نوزادم تپل بشه

چیکار کنم تا نوزادم تپل بشه

0

مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 342 تاريخ : يکشنبه 16 تير 1398 ساعت: 12:44

خبرنامه