چگونه میشود در مستندی پرتره، یک عمر را در ۱۱ دقیقه فشرده کرد؟ زایان مستندی است به کارگردانی «فلوید راس» که با تأکید بر بیوگرافی شخصی به همین نام، نقاط عطف زندگیاش را شرح میدهد. جوانی که بدون پا متولد شده و حالا در سطح حرفهای در رشته ورزشی کشتی فعالیت میکند و رشته تحصیلیاش نیز مدیریت تجارت است. کاراکتری که از داشتن دو پا به طور کامل محروم است اما توانسته محدودیتهای جسمی و یا به تعبیر آلفرد آدلر، عقده حقارت جسمی اش را به طریقی دیگر پوشش دهد.
آنچه مستند زایان را در رده مستندهای پرتره، به عنوان اثری قابل قبول معرفی میکند، تناسبی است که در تدوین، شکل روایت، انتخاب دیالوگ و شکل مصاحبه هایش، وجود دارد. نیاز به توضیح نیست که در سینمای مستند، سوژه هراندازه نیز جذاب باشد یا کلیشه، این میز تدوین است که به آن هویت میدهد و فرم نیز بنا بر تمهیدات فیلمساز در حین تدوین شکل میگیرد.
آنچه زایان را متفاوت نشان میدهد ایجازی است که با وجود حجم زیادی از اطلاعات در مستند به چشم میآید. این ایجاز در دیالوگ و کلام کاراکتر نمونه و دیگر افرادی که به روش مصاحبه اطلاعاتی ارائه میدهند نمود بیشتری دارد. به طور مثال زنی که سرپرستی زایان را به عهده گرفته در دقایق ابتدایی فیلم میگوید: «وقتی من زایان رو به فرزندی گرفتم ۱۶ ساله بود.» با انتخاب همین جمله کوتاه و حذف احتمالی گفتگویی مفصل، هم میفهمیم زایان ۱۶ ساله است، هم اینکه احتمالاً پدر و مادر واقعیاش او را ترک کردهاند و بیسرپرست بوده، هم اینکه در حال حاضر خود این زن سرپرست اوست و هم اینکه واژه سرپرستی خود بیانگر رنجی است که زایان تا قبل از حضور این زن در زندگیاش متحمل شده؛ بنابراین یکی از اولین دست آورده انتخاب و حذف کلام، ایجازی است که یک جمله به روایت کلی اثر تزریق میکند.
مستندساز با تمهید عکسهای کودکی کاراکترش و با جانمایی صدای او بر روی تصاویر که در حال معرفی خود است، به شکلی منسجم و در کوتاهترین حالت، بخش مهمی از رنج کودکی و حتی تنبیه بدنی او را شرح میدهد. اینجا نیز هیچکدام از قابها با صدای توضیح دهنده، تکرار یکدیگر نیستند و هرکدام تکمیل کننده همند و این تکنیک در استفاده بهینه از صدای کاراکترِ نمونۀ مستند و تصاویر، نکته ای دیگر است تا زمان نهایی مستند به شکل تحسین برانگیزی کوتاه باشد. «اما نمی خوام دروغ بگم بچه خوبی نبودم.» این جمله نیز اطلاعات متعددی میدهد: جمله معرفی بعدی از شخصیت زایان است. یا اینکه با این دیالوگ کوتاه متوجه میشویم او گذشته سختی داشته؛ و یا خواهیم دانست از نظر شخصیتی انسانی است واقف بر شخصیت کنونی خود و نهایتاً اینکه میفهمیم وجه راستگویی یا صراحت در کلام نیز یکی از ویژگیهای اوست.
دیالوگی کوتاه که احتمالاً در میان تعداد زیادی جمله و عبارت و دیالوگ دیگر انتخاب میشود تا بار معنایی کاملی داشته باشد و تک بعدی یا حامل یک معنای مشخص و محدود نباشد. یا در دیالوگی دیگر: «این حقیقت که من می تونم بلند شم و همه کارهایی رو بکنم که خیلی از مردم فکر می کنن نمی تونم، من رو عصبانی می کنه. من فقط می خوام خودم باشم.» باز هم انتخاب دیالوگی که پیش برنده است. این بخش از کلام زایان هم حاوی اطلاعاتی از ویژگیهای شخصیتی اوست و هم اینکه به دلیل استفاده فیلمساز از این اطلاعات در نیمه نخست مستند، میتوان آن را به عنوان یک زمینهچینی برای پایانبندی مستند در نظر گرفت.
مستندساز این بخش از حرفهای کاراکتر نمونهاش را برای آمادهسازی ذهن مخاطب به عنوان یک مقدمه در نظر میگیرد تا علاوه بر شرح درونیات شخصیت، بیننده را منتظر وقوع رویداد اصلی نگاه دارد. بیشک فردی با چنین ویژگیهایی در کلام که بیانگر اراده ای قوی است، دلیلی برای سوژه شدن در این مستند توسط عوامل تولید دارد و این نکته، همان سوالی است که با گذشتن ۵ دقیقه از فیلم به واسطه شکل روایت، ذهن مخاطب را درگیر میکند. طولی نمیکشد که فیلمساز به طور کامل کاراکترش را رونمایی میکند و او را ورزشکاری میبینیم که توانسته با وجود معلولیتی چشمگیر، ورزش را در سطح قهرمانی دنبال کند؛ بنابراین انتخاب و جانمایی دیالوگ، در مستند زایان اهمیت فوقالعادهای مییابد. دیالوگهایی ک بیشک از میان دقایق یا حتی ساعتها گفتگو برش میخورند و به دلیل کارکردهای متنوعی که دارند هم زمانِ اثر را کوتاه میکنند و هم اینکه مستند را در ساحت کلیاش کامل جلوه میدهند.
اما در تدوین نیز تکنیکهایی وجود دارد که بی ارتباط با ایجاز مستند نیست. به طور مثال پس از معرفی مقدماتی کاراکتر نمونه، معرفی مربی ورزشیاش با یک قطع مستقیم اتفاق میافتد. از کارکردهای این شکل قطع، تغییر مکان و موضوع است. مستندساز با این قطع، فضای مستندش را از بیوگرافیِ کاراکترش به موضوع اصلی یعنی ورزش کشتی تغییر میدهد. این قطع ناگهانی و این جهش بلافاصله ما را از یک فضا به فضایی دیگر میکشاند. روایت مستند زایان نیز روایتی موجز اما کامل است. انگار هیچ پلان اضافهای در این روایت وجود ندارد. روایتی که دارای سه بخش در یک تقسیمبندی کلاسیک است. مقدمه، میانه و پایان.
مقدمه مستند را پیشتر شرح دادیم اما میانه اثر کاملاً به ورزش قهرمانی و مبارزات زایان اختصاص دارد. مستند با بضاعت محدودی که دارد در همین میانۀ مختصر، چند گره در روایت میگنجاند. با به تصویر کشیدن شکستهای زایان در برخی مسابقات و در ادامه با نمایش تلاش مجدد و تمرینات سخت او، روایت را از یکنواختی یک پرترۀ تکسویه خارج میکند. به عبارتی مستند زایان میتوانست میانه روایتش را صرفاً با تلاش مستمر او برای رسیدن به قهرمانی نشان دهد و تأکید مستندساز بر جذابیتهای معلولیت شدید زایان باشد اما در همین فرصت کوتاه، فارغ از سادهانگاریِ مصاحبه یا نریشن، بخشهایی از شکستها و تلاشهای بیشترِ کاراکتر نمونۀ مستند به تصویر کشیده میشود تا شاهد کرختی روایتی مستقیم نباشیم.
مستند زایان رویداد را به صورت تصویری و نمایشی نشان میدهد و تا جایی که ممکن است به شرح این رویداد به زبان کاراکترش اکتفا نمیکند. اوج میانۀ مستند در این ساختار خطی، فینال مسابقاتی است که زایان با برنده شدن در آن، قهرمان ناحیه میشود و میتواند به مسابقاتی در سطحی بالاتر برود اما شکست باعث میشود رؤیایش نقش بر آب شود. لحظهای احساسی با چند تصویر کوتاه و برشهایی از مسابقهای آرشیوی و اشکهای مربیاش از شکست، ظرف چند ثانیه مستند را به اوجی تراژیک میرساند.
عنصر آخر در موجز بودن مستند و کامل بودن روایت در مستند زایان «ریتم» است. در این مستند از ریتم و قابلیتهای آن به تناوب استفاده شده است. سرعت برش نماها در برخی صحنهها همچون توصیف تمرینات و سختیهای آن، ریتمی تند به فیلم داده است و درصحنههایی احساسی با حرکت آهسته دوربین و نزدیک شدن به سوژه، ریتم کارکردی مناسب با محتوا دارد. دو موردی که سبب شده بخشهایی طولانی از زمان تاریخی و واقعی به شکلی موجز در چند ثانیه به تصویر درآید و در مقابل، لحظاتی که خلوت و تنهایی زایان را نمایش میدهد با ریتمیکُند، حسی انسانی را منتقل نماید.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 351 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1398 ساعت: 13:45