محمدحسنیادگاری دکترای علوم ارتباطات دانشگاه تهران و از دانش آموختگان کانون سینماگران جوان است. او تاکنون مستندهای فراوانی در مورد مسائل اجتماعی ساخته که میتوان به مستند «بهت میاد» و «به وقت مادری» اشاره کرد. مستند «خانهام کجاست؟» آخرین اثر این کارگردان محسوب میشود.مستند «خانهام کجاست» ماجرای اوضاع نابهسامان این روزهای بازار مسکن است و با نگاهی متفاوت به پشت پرده ریشهها و علل این موضوع میپردازد.
بلاگ سینمامارکت به بهانه پخش این اثر در جشنواره تلوزیونی مستند، گفتوگوی مفصلی را با محمدحسن یادگاری و روند فیلمسازیاش طی این سالها ترتیب داده است.
مشروح این گفت و گو را در ادامه میخوانید:
مستندسازی را چگونه و از کجا شروع کردید؟
مدرک دکترای علوم ارتباطات دانشگاه تهران را دارم، مسائل فرهنگی اجتماعی برای من دغدغه است یعنی از الان پروژه دو سال بعدم را فکر میکنم. در حوزه رسانه هم پژوهشگر هستم. ۷-۸ مقاله علمی پژوهشی دارم و کتابی در بحث بازیهای کامپیوتری به نگارش درآوردم که اکنون در مرحله ویرایش است و کتاب دیگری را میخواهم کار کنم. پایاننامه ارشدم نیز در حوزه مستند بوده و در سال ۸۸ در کلاسهای «کانون سینماگران جوان» شرکت کردم که نه ماه آن کلاسها طول کشید. بعدها در کارگاه آموزشی «مهرداد اسکویی» شرکت کردم. یک ترم هم «شهرام مکری» به دانشگاه تهران آمد و آنجا کلاسی را برگزار کرد که در آن کلاس هم حضور داشتم. بعد از آن هم در کلاسهای آقای «نادر طالبزاده» در حسینیه هنر شرکت کردم که آن هم نه ماه طول کشید. آقای نادر طالبزاده در آموزش و تدریس، خیلی خوب و مسلط هستند، چون درسش را خوانده و ذهنش کلاسیک و آکادمیک است.
ایده مستند «خانهام کجاست؟» از کجا شکل گرفت؟
ایده مستندهایم را از اتفاقاتروزمره زندگیام میگیرم، ایده مسکن را هم به همین ترتیب، یک دورهای افراد دنبال خانه بودند و دیدم بازاری عجیب و غریب و به نظر من فاسدی وجود دارد که پول هم داشته باشید نمیتوانید راحت به رفع نیازتان برسید. البته چون نیاز ضروری و اولیه بشر است، وقتی بهدستش میآوری به نظرم آن لذت ادا نمیشود، در برنامه به اضافه مستند هم گفتم که انگار شما سد کرج را دست سرمایهدارهای مختلف دهید. آب آشامیدنی یک روز هست یک روز نیست، یک روز این قیمت است یک روز قیمت دیگر. این طور مسائل که ضروری است اصلا سپردنش به بازار آزاد و استفاده از آن به نظرم گناه است.
پس از تماشای مستند آیا بازخوردی از مخاطبین داشتید؟
من این فیلم را برای مردم عادی ساختم، مستند دیده شد و ۹۰ درصد از کسانی که تماشا کردند از این فیلم راضی بودند. ببینید کسی که کاسب است، به فکر سود و زیان خود است. من به دلیل تحصیلات علوم اجتماعیام با همه قشری چرخیدم. بازاریها اول و آخر فکر جیب هستند و بعد به فکر بقیه، بنگاهی نمیداند اصلا قانون مالیات چیست و چون چنین چیزی وجود ندارد بنگاهی شکل گرفته، و گرنه کجای دنیا مثل ما بنگاه وجود دارد؟ صریح میگویم هیچ کجا. هیچ کجا انقدر بازار مسکن رها نیست. وکیل میگیرید و کارت را انجام میدهد و پس از امضای شما درصدش را میگیرد و تا ابد هم باید پاسخگوی شما باشد، کدام بنگاه حاضر است اینطور کار کند؟ هیچ کدام.
شما هدفگیریتان از ساخت این مستند چه بود؟ آیا میخواستید در این ماجرا مقصر معرفی کنید؟
اول مطالبهگری بود. ما به دنبال حق مسکن هستیم. یعنی من و شما باید بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران متناسب با نیاز، توان و وسعمان جایی برای زندگی داشته باشیم، نه اینکه در تخیلاتمان وجود داشته باشد. واجبتر از این موضوع هیچ آرمان و آرزویی نباید وجود داشته باشد تا بعد برسیم به مسائل فرهنگی و ارزشی، وقتی این نیاز اولیه وجود ندارد، حق من و وظیفه من است که مطالبهاش کنم. پس همه مردم طبیعتا با من همذات پنداری میکنند، فقط کافیست بگویم اصل ۳۱ قانون اساسی و من دنبال این حقم هستم .
دوستان به من میگفتند زودتر فیلم را پخش کن که قیمتها نریزد. نمیدانم سال دیگر فیلم به درد میخورد یا نه، این معضل بزرگی است. نکته بعدی برای اینکه ببینید ماجرا چیست، نگاه زیرساختی لازم داریم که قصه چیست و ریشه مشکل از کجاست؟ رسیدم به اینکه مشکل تاریخی داریم و این ماجرا باید ۶۰-۷۰ سال پیش تکلیفش معلوم میشد، و متاسفانه معلوم نشده و همینطور تا الان کشیده شده است.
دوم اینکه قانون را نه جمهوری اسلامی و نه پهلوی رعایت نکرده. در صورتی که این قانون مالیات برای ۱۰۰ سال پیش آمریکا است و ما هنوز در قرن ۲۱ این قانون را نداریم. این را پاکستان، هند، اندونزی، ژاپن و کره جنوبی دارد. این قانونها هدفش عدالت اجتماعی است. با این انبوهسازی و تراکم شهری که متاسفانه قانونش در کشور ما وجود ندارد و یک جولانگاه سود است. این سود میتواند برای دولت، دلالها یا دور و بریهای هر دولت چه اصولگرا چه اصلاح طلب باشد. الان وزیر میگوید میخواهیم خانه بسازیم، وام میدهیم و مسکن مهر میسازیم، راهکارهای مسخره و خندهدار. وقتی پایه را نمیخواهید اصولی بنا کنید همه این کارها مسخره بازی است. باید مالیات را تا میتوانی از سرمایهدار بگیری و بین بقیه جامعه تقسیم کنی، قیمتها را کنترل کنی و اجازه ندهی هرکس چند خانه داشته باشد، من به عنوان یک خانواده حق دارم یک خانه را راحت تهیه کنم. البته نمیگویم عدالت آن چیزی است که در آمریکا وجود دارد، بلکه عرضم این است آن قانونی که در آمریکا وجود دارد از ایران عادلانهتر است.
در مستند میبینیم که این دلال بازی در بحث مسکن را میخواهید به جایی وابسته کنید.
به کجا؟
برداشتم نهادهای قانونگذار و مدیران اجرایی بود. مثلا در حوزه مسکن وزارت راه و شهرسازی و یا اتحادیهای که این جواز را برای مشاور املاک صادر میکند که نظارتی نمیکند.
نگاه من سازمانی-دولتی نبوده، بلکه نگاهم حاکمیتی است. به نظرم نقطه قوت این فیلم هم همین است که فیلم را سیاسی نکردهام. سیاسی یعنی که در دولتها درگیر شویم. این دولت و آن دولت، این رئیس جمهور و آن رئیس جمهور، وقتی مشکل ما پایههای قانونی است پس مسئله حاکمیت است. ما این را مورد نقد قرار دادیم و این حق است. آن هم قانون اساسی یعنی اولیهترین سند جمهوری اسلامی، من آن را هدف گرفتم و آن باید اصلاح شود که بقیه اتفاقهای خوب بیافتد.
نتیجه گیری شخصی من این بود که مسکن به یک کالای سرمایهای تبدیل شده. این موضوع که در مستند هم به آن اشاره شده از کجا نشات میگیرد ؟
قانون است. حرفهایم به تکرار میافتد. اصلا بازار مسکن جایی برای سود نیست. مگر بازار آب آشامیدنیمان جایی برای سود است؟ مگر نان و آرد برای نان جایی برای سود است؟ اگر دولت این کار را کرده اشتباه کرده. هیچ جای دنیا آرد را دست سرمایهدار خصوصی نمیدهند چون این اساسیترین نیاز بشر است. رودخانه و محیط زیست برای سرمایه گذاری است؟ برای عامه مردم و همه جامعه است. حق همه جامعه است.
در شروع مستند شما نگاهی به قیمتگذاری مناطق مختلف تهران کردهاید. این نگاه ویژه از کجا میآمد و اینکه خود شما در پژوهش در این حوزه به چه نتیجهای رسیدید؟
متاسفانه در برخی نهادهای جمهوری اسلامی مدیریتهایمان میلی، غریزی و سلیقهای است، باید بپذیرید غیر از این نبوده و نیست. ساختاری جلو نرفتهایم و وقتی قانونمندی از ساختارهای بالا رعایت نمیشود طبیعتا در قیمتگذاری هم همینطور است. در انگلستان وقتی قیمت خانه را میخواهند بگذارند تا فاضلابش را هم حساب میکنند. ما مگر این کارها را میکنیم؟ غریزه است. منطقی پشت آن نیست. یک دیپلم ردی در یک بنگاه نشسته و به عنوان کارشناس داخل خانه را میبیند و به صورت چشمی قیمت میگذارد و میرود. همان آدم یک خانه کلنگی را میخرد و نقاشی میکند و دو برابر میفروشد. این کارشناسی نیست. کارشناسی یعنی سیستم تاسیسات ساختمان بلد باشد. زمین و ملک و قانونگذاری بلد باشد. تاسیسات و کیفیت بنا و استفاده از متریال و نوسازی همه اینها فاکتور است. اینطور نیست که قیمتی را برای خودم بگذارم، وقتی از بالا نمیخواهید نظارت کنید همین طور فساد در فساد میشود که هرکدام از این موردها یک سوژه مستند است ولی چون فعلا علاقمندم به این که کار جامع انجام دهم یعنی تا جایی که میشود بسط دهم، فعلا ماجرا را خاص نکردم.
خودتان خواستید مستند به سمت اکتشافی شدن پیش برود؟ یا سوژه این طور میطلبید؟
ژانر اکتشافی میطلبد جنایی هم باشد. چون ضربان ده نفر برای اینکه دوربین مخفی را بگیریم بالای ۱۰۰ رفت. من در مستندهای آرشیوی خودم را بسیار قوی میدانم مثل مستند «فوتبال علیه دشمن» و «بهت میاد»، اما این مستند را آرشیوی کار نکردم با اینکه دستم از آرشیو پر است و این را در چند دقیقه اول فیلم میبینید. مستندهای اکتشافی معمولا پشتش فساد است. ببینید ریشه ژانر اکتشافی از روزنامه نگاری اکتشافی میآید. یعنی ماجرای واترگیت را اگر در جریانش باشید، افشای اطلاعات است. افشا یعنی چیزهایی آن پشت بلوکه شده و فرد میآید اینها را لو میدهد که ببینید حق و باطل چیست. پس یک پشتوانه حق و باطلی و یک پشتوانه به روز بودن و جنجالی بودن دارد. همه کارهای مایکل مور همین طور است. فضولی میکند تا ببیند آن پشت چه خبر است که از چشم پنهان است. این مستند اکتشافی است.
میشود این طور نتیجه گیری کرد که دغدغههای اجتماعی شما باعث ساخت این مستند شد؟
هیچ فیلمی نبوده که کسی بگوید این فیلم را بساز، در این ۸ سالی که کار کردم همینطور بوده که ذهنیت فرد و خودم را میدانستم. به او گفتهام یک خط در ذهنم دارم آیا بسازم؟ گفته بساز. کار سفارشیام بد در میآید. من فوق لیسانسم مطالعات فرهنگی و رسانه بود، مطالعات فرهنگی مسئلهاش این است که مسائل روزمره و نسبتشان با قدرت، فوتبال، مد، ادبیات، سلبریتیها و مسکن را ببینی، در واقع چیزهایی را که عادی به صورت روزمره از کنارش راحت رد میشوید.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.