نه! عنوان این مستند عنوانی جعلی یا فریبنده برای جلب بیننده نیست. این عنوان کاملاً در راستای محتوا قرار دارد و بهشدت صادق است. بله اگر این ایده را در ذهن داریم تا از طریق فروشمواد کسبوکاری راه بیندازیم، باید مستند «چگونه از فروش مواد پول دربیاوریم؟» را ببینیم. مستندی که با نقد «رؤیای آمریکایی» نه در جهت کلیشهاش، بلکه از زاویه دید چند فروشنده حرفهای مواد مخدر بیان میشود و انگاره اصلی مستند نیز همین رؤیای بربادرفته آمریکایی برای آزادی است.
مستندساز در پرداخت ایده و بیان آن از زاویه دیدی معکوس، بهشدت زیرک است. او حتی «رؤیای آمریکایی» را نیز به سخره میکشد آنجایی که در طول مستند بارها و بارها مصائب و مشکلات موادفروشان را به رخ میکشد. سرراستتر بگویم، مستند «چگونه از فروش مواد پول دربیاوریم؟» چالشی درباره آسیبهای فروش مواد در بین جوانان و یا بهطور کل جامعه نیست، بلکه بررسی مشکلاتی است که خود موادفروشان حرفهای برای ادامه کار و کسب درآمد دارند. یک زاویه دید بسیار جذاب که با آن میتوان هر ایدهای را پرورش داد.
بیشک وقتی در طول مستند درباره قانون قدیمی منع خریدوفروش مواد مخدر در ایلات متحده بحثی به میان میآید و این قانون را نه از منظر فوایدش در مبارزه با مافیای مواد، بلکه بهعنوان آسیبی اجتماعی بر جامعه مافیا و خانوادههایشان بررسی میکند، دیگر نمیتوان مستند را کلیشهای درباره تولید و فروش و مصرف مواد مخدر دانست. اینجاست که محتوای «رؤیای آمریکایی» که در ابتدای مستند به نقد کشیده میشود نه یک رؤیای ازدسترفته برای یک روشنفکر یا ادیب، بلکه توصیف حق ازدسترفته خود مافیای مواد است. توضیح این مسئله ساده است کافی است به دیالوگ درخشان یک موادفروش کوکائین در مستند رجوع کنیم: «رؤیای آمریکایی اینه که فقط پول کافی به دست بیارین.»
متیو کوک مستند «چگونه از فروش مواد پول دربیاوریم؟» جسارتی مثالزدنی در بیان موضوع دارد. مستند با دیالوگ یک موادفروش حرفهای آغاز میشود: «میخواین بدونین چطور میشه مواد فروخت؟» و کل مستند نیز شرح این موضوع و توصیف جهان پیچیده مافیاست. جهانی که مستندساز برای توصیف آن روی به سویهای اندرزوار یا ترحم برانگیز نمیآورد. تعداد بسیار زیادی از شخصیتهای حاضر در مستند موادفروشان با سابقهای هستند که در حین روایتشان میخندند و با روحیهای فوقالعاده کار و زندگیشان را شرح میدهند. خاطره نمیگویند مگر در مواقعی که خرده روایتی را شرح دهند و در پلانهایی پیدرپی، اگر اشکی هم دیده شود، اشک پلیس یا افسوس مأموری است که سالها برای مبارزه با مواد تلاش کرده است.
مستند پر است از افرادی حرفهای که در طول اثر جداگانه به نقل رویدادشان در قبال فروش مواد مشغولند. اما در پایانبندی مستند، ناگاه تمامی افراد حاضر در روایت را دور یک میز میبینیم و میفهمیم که تمامی آنها که روزگاری شخصیتهای خوف آور مافیایی بودند حالا شغلهایی معمولی دارند. شغلهایی همچون تعمیرکار یا نقاش ساختمان. اینجاست که همچنان زیرکی نویسندۀ متن و کارگردان و همچنین تدوینی قاعدهمند را برای ترسیم روایتی جذاب میتوان مشاهده کرد.
بنابراین مستند «چگونه از فروش مواد پول دربیاوریم؟» فقط یک زاویه دید متفاوت دارد که درست از آن بهرهبرداری شده است. آدمهای مستند در شروع فیلمبرداری تا پایان گرچه از گذشته خودشان میگویند اما این خاطره پویی بههیچعنوان به عنوان یک آسیب روایی در مستند حس نمیشود. به عبارتی فیلمساز با هوشیاری و با بهره بردن از فیلمنامهای ساختمند این نقلِ خاطرات را به روایتی پویا تبدیل نموده است تا جایی که در طول اثر این شبه پیش نمیآید که آدمهای حاضر در مصاحبهها حالا نادماند یا دیگر در بدنه مافیا نیستند.
مستندساز با انتخاب خود موادفروشان و نه مصرفکنندگان بار ترحم برانگیز و کلیشه رایج را از روی مستند برداشته و مستقیم به دل فاجعه نفوذ است. چه ایرادی دارد به جای تمام مستندهایی که با رویکرد ضد مواد اقدام به نکوهش مستقیم این پدیده کردهاند، از همان آغاز صمیمانهتر با موادفروشان مواجه شویم؟ و در این میان مستندساز برای القای حسی انسانی نسبت به آنها، صحنههایی از رنج آنان را به نمایش میگذارد تا ایده اصلی مستند در زیرمتن تأثیرگذارتر عمل کند. به طور مثال مرگ مادر یک موادفروش عمده و حرفهای یا شرح رنج کودکی یکی دیگر از آنها از گرسنگی و فقر.
بههرحال آدمهایی که مستندساز در قالب فروشندۀ حرفهای مواد نمایش میدهد، کما اینکه اگر قاتل هم باشند، حالا با آن ظاهر انسانی و دوستداشتنیشان روبروی دوربین قرار دارند. یا مثلاً یکی از توزیعکنندگان مواد چنین دیالوگ انسانی دارد: « نمی تونین با مشتریهاتون بداخلاق باشین، باید عادلانه باهاشون رفتار کنین.»
روایت مستند «چگونه از فروش مواد پول دربیاوریم؟» به دو بخش تقسیم میشود. یکی تقسیم روایت بر نوع مواد، مثل ماری جوآنا، کوکائین و کرک و دیگری تقسیمبندی بر اساس لِوِلی در درآمدزایی مواد و هر چه این لول بالاتر میرود، ما با مافیایی پیچیدهتر مواجه میشویم. این روایت حتی با آموزش چگونگی تهیه و فروختن مواد، چگونگی فرار از دست پلیس، راههای کسب درآمد بیشتر، بررسی چالشهای فروش مواد با وجود باندهای بزرگ، مشکلات موادفروشان با هم و درگیریهای بین گروهی، چگونگی حملونقل مواد و تکنیکهای نوین موادفروشی و … همه این موارد سویهای طنزگونه نیز دارد. چرا که دائماً در یک حالت کلیشه، چنین آثاری با زاویه دید پلیس همراه بود. اینجا ما با رنجی مواجهیم که قانون آمریکا در لوای منع مصرف و فروش مواد سالها قبل تصویب کرد و حالا مستندساز تحت عنوان «جنگ مواد» بدان پرداخته است.
هماهنگی فرم و محتوا در مستند «چگونه از فروش مواد پول دربیاوریم؟» حاصل ترکیب هوشمندانه چند عنصر است.
حرکت دوربین، کاتهای سریع، مصاحبههایی کوتاه و پیدرپی، شکل روایت و… که سبب میشود هیجان و تنش جهان مواد مخدر به خوبی به واسطه تکهتکه بودن فیلم به نمایش درآید و اثری که حاصل گفتگو با چند وامانده از جهانی مافیایی است، تبدیل به مستندی تأثیرگذار گردد.
مستند «چگونه از فروش مواد پول دربیاوریم؟» فقط مستندی درباره روش پول درآوردن خود مافیا از مواد نیست، نقد اصلی مستندساز در نیمه دوم اثر است. آنجایی که آشنازدایی از سوژه به اوج می رسد، جایی که دولت ها و حکام با راه انداختن جنگِ مواد، خودشان بیشترین سهم را در درآمدزایی دارند.
بنابراین عنوان مستند نه تنها عنوانی تک بعدی نیست بلکه ارجاعی است قابل باور بر همه کسانی که سهمی از وجود مافیا دارند حتی حکومت ها.
نویسنده: رحیم ناظریان
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.