شما در مصاحبهای گفته بودید که تقریبا مخالف جدیای برای فیلم ندیدید یا اگر مخالفی هم بوده مخالفت خودش را اظهار نکرده است. به نظر شما علت این امر به قوت و غنای فیلم برمیگردد یا دلیل دیگری دارد؟
این مربوط به گذشته است و الان شرایط متفاوت است و مخالفان جدی برای این کار پیدا شده است.
یعنی بعد از مصاحبه با صبح نو در چند روز اخیر؟
این مصاحبه مربوط به اوایل پخش فیلم بود و الان مخالفان بیشتر شدهاند؛ البته نه اینکه بیشتر از موافقان باشند. هنوز موافقان بیشتر هستند اما مخالفان هم زیاد شدهاند.
آیا این مخالفان حرفهای قابل اعتنایی هم در مورد فیلم زدهاند؟
بله. حرفشان قطعا قابل اعتناست. منتها به نظر میرسد نگاهشان بیشتر معطوف به طیف خاصی [از مخاطبان] است و به قشر عام جامعه توجه ندارند و احساس میکنم باید نگاهشان عامتر باشد.
یعنی میگویید نگاه گروهی و کلونیوار دارند در صورتی که مخاطبی که شما برای فیلم در نظر گرفته بودید فراتر از اینهاست؟
بله. من احساس میکنم که مخاطب اصلی «متولد اورشلیم» قشر عام جامعه است و شاید برای برخی اقشار مذهبیتر، آن تاثیری که مد نظر هست را نداشته باشد. اینها احساس نگرانی میکنند در صورتی که مخاطب اثر را باید در بین اقشار عام جامعه جستجو کرد.
«متولد اورشلیم» میخواهد موضوعی که اصلا کلیشهای نیست اما با قرائت رسمیِ تکرار شده در این سالها، نوعی حالت کلیشهای پیدا کرده است را دوباره به اصل «غیرکلیشهای» خودش برگرداند. در جایی هم فرمودید که علت رفتن سراغ موضوع اسرائیل، «دشمنشناسی» بوده است. اما به نظر میرسد شاید ضعف فیلم در روایت و برگرداندن این کلیشهها به غیرکلیشهها، باعث شده تا چنین نگرانیهایی پیش بیاید.
من اینطور فکر نمیکنم چون من به عنوان سازنده با طیف مخاطبان گستردهتری مواجه هستم و از نظرسنجیهایی هم که انجام دادهام اینطور نتیجه گرفتهام که برای مخاطبان، کاملا اهداف فیلم متصور شده است و با فیلم ارتباط میگیرند و پیامی هم که دریافت میکنند با واقعیتی که باید درک شود همخوانی دارد و اینطور نیست که روایت فیلم دچار اختلال شده باشد.
یعنی به نظر شما این «دشمن شناسی» در خود فیلم به مخاطب منتقل میشود؟
بله. در جایی گفتم آقای داوری، مشاور فرهنگی آقای احمدینژاد در گذشته، گفته بودند که: «متولد اورشلیم» سندی برای اثبات حرفی است که آقای مشایی در مورد مردم اسرائیل گفته بود». هر کس از ظن خود یار فیلم میشود ولی اتفاقی که در فیلم افتاده است این است که نشان میدهد جامعه صهیونیستی در ظاهر جامعه نایس و جنتلمنی است اما در باطن، جامعهای نژادپرست است. همین حرف را با مخاطبین هم به رای گذاشتم و بالای ۷۰ درصد معتقد بودند دقیقا همین حرف از درون فیلم هم درآمده است.
آقای دلاوری به عنوان راوی چندین بار بر «شباهت»های ظاهری که ما با یهودیها داریم تاکید میکنند. خود مصاحبهشونده ها هم از خاخام گرفته تا به خصوص کنعان، گزارههایی را بیان میکنند که نشاندهنده «تفاوت»های آنها با ماست. اما باز به نظر میرسد که موارد مربوط به «تفاوت»ها و وجوه تمایز، خیلی چفت و بست محکمی در فیلم پیدا نکرده است. یعنی ما صرفا با یک سری مصاحبههای پشت سر هم مواجهه هستیم و چیز بیشتری در اختیارمان قرار نمیگیرد.
ساختار اصلی فیلم، مواجهه بیواسطه با مردم صهیونیست است. این مواجهه و گفتوگوی مستقیم جانمایه اثر است. چون این اولین بار است که این نوع مواجهه دارد شکل میگیرد، به نظر من نتیجه قابل قبول است. هرچند که این مواجهه نتوانسته فراتر از این در فیلم اتفاق بیفتد، ولی بههرحال اولین بار است که این مواجهه اتفاق میافتد. اما اگر کسی الان بخواهد راجع به صهیونیسم فیلم بسازد و دوباره صرفا به همین گفتوگوها بسنده بکند، این دیگر قابل قبول نیست چون در قسمت اول «متولد اورشلیم»، این اتفاق افتاده است و اگر قرار باشد قسمت دوم «متولد اورشلیم» ساخته بشود باید این مواجهه عمیقتر صورت بگیرد و از گفتوگو پا را فراتر بگذارد. اما به نظرم چون برای بار اول اتفاق افتاده است قابل قبول است. از طرف دیگر اینکه با صهیونیستها قرار بگذارید ،اعتمادشان را جلب کنید و با آنها روبرو شوید، (با وجود خطراتی که برای تیم سازنده هم داشته) این حالت را برای مخاطب ایجاد میکند که اقناع شود که تا همین اندازه هم که توانستهاید وارد تعامل بشوید خودش ارزشمند است.
آیا شما تعمدی داشتید که این مواجهه در همین حد خام باقی بماند؟ چون من میبینم که در طول فیلم از ابزاری که یک کارگردان مستند برای پیشبرد سوژه در اختیار دارد (از جمله استفاده از تصاویر آرشیوی و یا نریشن) استفاده کردهاید و خیلی هم نخواستید که دستبسته باشید. اما در جاهایی که این وجوه تمایز و «تفاوت»هایی که گفتم از قول مصاحبهشوندهها نقل میشود، هیچ تلاشی برای تاکید و تعمیق این گزارهها در ذهن مخاطب صورت نمیگیرد، در صورتی که میشد با استفاده از همین ابزار نریشن و تصاویر آرشیوی، عمق بیشتری به این مواجهه داده شود چرا که از ورای مواجهه خام و چند جمله پراکنده چیزی که باید، به درستی به مخاطب القا نمیشود.
به نظر من با توجه به فرم فیلم، اتفاقا اضافه شدن این موارد به اصل مواجهه لطمه میزند و ما از آرشیوی هم استفاده نکردیم.
مثلا قسمت های مربوط به صبرا و شتیلا و آن قسمت از فیلم سینمایی که اردوگاه داخائو را نشان میدهد.
اینها هیچکدام به عنوان سند نیستند و اینطور نیست که من بخواهم سند جدیدی جور کنم. صبرا و شتیلا که مصاحبههای کمتر از ده سال پیش راوی است و نمیتوان به آن آرشیو گفت، بیشتر به عنوان خاطرات راوی مطرح است. داستان فیلم کورههای آدم سوزی هم صرفا برای این استفاده شده است که که ما وارد موزهای شدهایم و این موزه در مورد مسائلی در گذشته صحبت میکند و فیلم هم دارد موقعیت همان موزهای که ما وارد آن شدهایم را نشان میدهد. چند تصویر هم از کودکان فلسطینی در فیلم هست که صرفا در حد کات است.
منظورم این است که بالاخره از این ابزارها هم استفاده کردهاید.
قضیه ریاضی نیست که بگوییم بالاخره. ما میگوییم فرم این فیلم بر اساس مواجهه با صهیونیستهاست و ما باید به این پایبند باشیم تا مخاطبی که این اثر را میبیند اینطور تصور نکند که فیلمساز برای ذائقه خودش استثنا قائل شده است. مخاطب نمیپذیرد که شما گزارههای فیلم را از آرشیو دربیاورید. هر جا مخاطب احساس کند که از فرم خودت دست کشیدهای یعنی دچار اشکال شدهای. به نظر من این حد استفاده از آرشیوی که در فیلم اتفاق افتاده، حدی بوده است که مخاطب این احساس را پیدا نمیکند که از قرارداد اولیه خارج و دچار قضاوت شدهایم. چون مهم این است که شما قضاوت نکنید و همه چیز در مقابل دوربین اتفاق بیافتد و قضاوت ما بر اساس همان مواجهه باشد.
بالاخره همین تفاوتها و شباهتها هم که خود آقای دلاوری به عنوان راوی هم در فیلم چند بار روی قسمت «شباهت»هایش تاکید میکنند، بخشی از فرم فیلم محسوب میشود و شما باید به عنوان کارگردان به تبیین درست اینها هم متعهد میبودید. مثلا شاید کسی که کارش این است، بفهمد که بله اینجا فیلم از زبان کنعان دارد بین دین و قومیت تفکیکی ایجاد میکند که صهیونیسم دین نیست و یک ایدئولوژی قومگرایانه است. اما مخاطب عادی با این چند جمله به عمق این مسئله پی نمیبرد. ضمن اینکه اینکه شما در پایان بندی و در نریشن نهایی دیگر خیلی فیلم را لَق میکنید.
فرم فیلم به گونهای است که از حدیث نفس راوی شروع میشود و به حدیث نفس او هم تمام میشود. یعنی ما این مواجهه را داریم از زاویه دید یک روای تجربه میکنیم. تعریف شما هم از فرم هم دچار اشکال است. شما دارید مبنایتان را بر اساس یک محتوا و سوال پژوهشی میگذارید در حالی که مبنای ما اساس مواجهه است و همه چیز از جمله هر شناخت و قضاوتی باید از مسیر همین مواجهه اتفاق بیفتد. شما نباید آن مواجهه را به سمت یک کار تحقیقی-پژوهشی یا آرشیوی ببرید.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 367 تاريخ : شنبه 26 مرداد 1398 ساعت: 14:00