یک غیاب تلخ در فیلم «در جستجوی فریده» وجود دارد که ذهن را ناخواسته به مدت ۸۸ دقیقه به سمت روایت ضمنی اثر سوق میدهد. اینجا موضوع، فقط و فقط فریده نیست؛ چرا که در اثری کاراکتر محور، شخصیت اصلی به دلیل حضور مداوم در قاب، دائماً با ما در چالش است و آنچه میگوید یا انجام میدهد همواره در معرض دید قرار دارد و این «حضور» طبق قانونی نانوشته «غیاب» را برجسته میکند.
ما در «در جستجوی فریده» چه چیز را نمیبینیم؟ این مهمترین نکتهای است که همچون تیغی برنده در همذاتپنداری، دائم در حال شکنجه ماست. وقتی میبینیم زنی چهلساله به نام فریده در کودکی توسط پدر و مادر ایرانی و واقعیاش در مکانی مقدس رها شده بود و حالا این زن از هلند برمیگردد تا خانوادهاش را در مشهد در بین سه خانوادۀ متقاضی با آزمایش «دی ان ای» بیابد و وقتی پایانبندی فیلم، اوج ناامیدی مشترک سه خانواده و فریده در وضعیتی بهشدت تراژیک است، ناخودآگاه سه فرد دیگر بهجای فریده در اثر برجسته میشوند. همه ما بدون تعارف نگران فریده هستیم؛ اما ناخودآگاهمان به سمت سه دختری که در اثر حضور ندارند متمایل است.
راز جذابیت دائمی «در جستجوی فریده» همین «غیاب» سه زن دیگر است که پا به پای فریده رنج میکشند و تلخی ماجرا اینجاست که آنها همچنان در بکآنجتگراند قرار دارند و هیچگاه مجال عرضاندام در قاب را نمییابند. آنها هیچ تفاوتی با فریده ندارند. گمشدهای هستند که یافت نمیشوند، پرداخت نمیشوند، کسی برایشان گریه نمیکند و خودشان نیز همچون فریده فرصتی برای نمایش اشکهای تلخشان ندارند. شاید هم اصلاً نمیدانند گمشدهاند، رهاشدهاند و یا گمکردهای دارند. مشکل اینجاست که ما از سرنوشت آن سه زن دیگر تا حدودی مطلعیم؛ اما هیچگاه مجال دیدار با آنها را نخواهیم داشت. تراژدیِ «در جستجوی فریده» در این نقطه یقهمان را میگیرد.
فریده بعد ۴۰ سال به ایران برمیگردد و از آنجاییکه گذشته تلخش در نشریهای ایرانی و محلی چاپشده است، سه خانواده ادعا میکنند که اقوام واقعی اویند. اشکها و زاریها شروع میشود و تا حصول نتیجه آزمایش «دی ان ای» همه باید صبر کنند و ببینند فریده از نظر ژنتیک با کدام خانواده نسبت نصبی دارد. آنچه اهمیت دارد این است که آن سه خانواده هر کدام دختری کمتر از یک سال سن را ۴۰ سال پیش در حرم رها کردهاند و حالا ما با آدمهایی سر و کار داریم که ذاتاً جنایتی هولناک را مرتکب شدهاند. تقابل فریده با سه خانوادۀ مدعی، تقابلی احساسی است. تقابل اندوه و جنایت است و تقابل امید و ناامیدی. فیلم دائماً دو مفهوم ندامت و اشتباه را با پتکی بر سر آدمهایش و ما میکوبد و فرصتی باقی نمیگذارد تا به سه زن غایبِ هم سن و سال فریده که آنها نیز جزئی جداییناپذیر از درامند، فکر کنیم.
فقط آنگاه این فرصت را مییابیم که میفهمیم جواب آزمایش ژنتیک هر سه خانواده منفی است و فیلم نیز بهسرعت به تیتراژ پایانیاش پناه میبرد؛ بنابراین همچون یک تراژدی مدرن و برخلاف تمامی تراژدیهای کلاسیک که با مرگ قهرمان همراه است، اینجا ناچاریم که اندوه را و تزکیۀ ذاتی تراژدی را با خود از سینما به خانه ببریم. به عبارتی تنها با پایان فیلم است که میفهمیم به چه مصیبت هنگفتی دچار شدهایم.
حالا در راه سینما تا خانه باید به فریدهها خصوصاً سه فریده مستتر در این فیلم یعنی اقدس، فاطمه و زهرا بیندیشیم. اینجاست که اثری با روایتی مشهود، حاوی روایتی ضمنی میشود. آنچه پنهان است لایهبرداری شده و اندوه معنایی فلسفی مییابد. انگار تلنگری دائمی را حس میکنیم که چقدر زیادند پدر و مادرانی که فرزندانشان را بنا به هر دلیلی با تصور مکان امن حرم رها کردهاند بیآنکه بدانند در حال ارتکاب اشتباهیاند که بعد از چهل سال همچنان اثرات منفی دارد.
«در جستجوی فریده» بدون اغراق و هیاهو، اتمسفر میسازد. راه، راه و راه! فریده دائماً در راه است، چه در آمستردام و چه در ایران؛ اما جالب اینکه مفهوم راه و سفر نیز اینجا بهشدت مفهومی است که با حضوروغیاب همراه است. کدام سفر؟ سفری درونشهری با دوچرخه برای دیدن دو پسر معلول، سفر با یک مرد از اقوامش در لابهلای درختان، سفر با هواپیما، سفر به تهران، مشهد، نیشابور و نکته اینجاست که سفری درونی را نیز در کلیت اثر شاهدیم. به دیالوگ کلیدی فریده دقت کنیم: «یک عمر سفر کردم که راه خانهام را پیدا کنم» از این واضحتر نمیتوان مطابقت فرم و محتوای فیلم را در درون اثر کشف کرد. سفری که از سویهای آبژکتیو، ماهیتی سابژکتیو مییابد. فیلم در روساخت آنقدر سفر زمینی را نشان میدهد تا مجبورمان کند سفر درونی فریده را از خاطر نبریم.
«در جستجوی فریده» از آن دست فیلمهایی است که نوشتن برایشان سخت است، شاید به دور از کندوکاو موضوعی و محتوایی، بیشتر باید با آن نشست و درد و دل کرد. دلیل این درماندگی در نقد این است که فیلم ساحت ملودرام دارد اما با زیرکی از ملودرام میگریزد.
سوژه بهشدت پتانسیل تبدیلشدن به اثری اشکآور و اندوهبار با ویژگیهای ملودرام دارد. فیلمی که میتواند ۸۸ دقیقه بگرید و بگریاند؛ اما میداند چگونه با دریافتی فلسفی و خوانشی از مفهوم «گمگشتگی» و «اصل» که از نظر بنیادی مفاهیمی شرقیاند مخاطبش را در چهارچوب انگارهای اندیشمندانه حفظ کند.
فیلمی که هم از نظر روایت و عین، سفری از اروپا به شرق دارد و هم از نظر فلسفی و ذهن، پیرامون مفاهیمی همچون «بازگشت به خویش» و «جستجوی خود» میچرخد. انگارهای که میتوان آن را در عرفان شرقی بهوفور یافت. حق نداریم یادمان برود که فریده حالا که عزم جستجو دارد، چهل ساله است و چهل سالگی برای شناخت خود و بازگشت به خود در عرفان خودمان سنی با اهمیت است. عددی که بارها و بارها در روایات عرفانی شرقی با آن مواجه بودهایم.
نویسنده: رحیم ناظریان
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 342 تاريخ : سه شنبه 2 مهر 1398 ساعت: 19:37