«تاسوکی»، نام فیلمی از پوریا پیشوایی است که ماجرایی تلخ اما واقعی را روایت میکند، واقعهای که در یکی از بیابانهای مرزیِ سرزمینمان اتفاق افتاده است. فیلم با جملهای از تاگور، فیلسوف هندی آغاز میشود، جملهای امیدبخش که میتواند نقشی هدایتگر برای درک بیشتر ماجرا را به بیننده بدهد، اما برخلاف این جمله، خیلی زود با موسیقی دلهرهآوری که بر روی تصویر جنین قرار میگیرد، تاریکی و تلخی ماجرایی که قرار است روایت شود لو میرود.
بعد از این مقدمه است که داستان آغاز میشود، زن و شوهری که در داخل یک مکان که برای بیننده نامعلوم است، قرار دارند و در شرایطی بسیار سخت انتظار به دنیا آمدن نوزادشان را میکشند.
دوربین در تمامی فیلم مانند یک شاهد عمل میکند، شاهدی که حضور دارد اما نامرئی است و تلاش دارد تا به بیننده چیزی را القا کند، در برخی قسمتها این حس به بیننده منتقل میشود که آن شاهد، روح همان نوزادی است که قرار است تا ساعتی دیگر به دنیا بیاید. فیلمبرداری کاملا هدفدار است و به نوعی است که دلهره و اضطراب را دوچندان میکند، کارگردان از لحظه لحظه زمان کوتاه'>کوتاهی که در اختیار دارد حداکثر بهره را برده است.
ماجرا از همان ابتدا با تنش آغاز میشود، تنشی که میتواند جذابیت اولیه را ایجاد کند، با این حال باز هم فیلمساز با نامشخص بودن مکانی که زن و شوهر در آن قرار دارند و جملاتی که بین آنها رد و بدل میشود، داستان را جذابتر میکند. این مکان تا لحظات پایانی داستان نامشخص است، هر چند که برادرِ زنِ حامله اشارهای گذرا به آن میکند، اما بیننده ذهنش هم به جعبه کنار اتوبوس خطور نمیکند.
با تمامی قوتی که فیلم دارد اما آنچه که در این میان موجب تناقض میشود، همان جمله تیتراژ ابتدایی فیلم است، جملهای که نوید بخش زیبایی تولد است اما داستان در جایی پایان مییابد که اوج ناامیدی است، در حدی که بیننده با خود می اندیشد که آیا بهتر نبود که مادر و فرزند هر دو بمیرند؟
این تناقض به حدی در پایان داستان خود را به رخ میکشد که بیننده را به این تفکر وامیدارد که آیا فیلمساز خود نیز به جمله ابتدای فیلم که “تولد هر کودک، نشان آن است که خدا هنوز از انسان ناامید نشده است” ایمان دارد؟ شاید پاسخ این است که کارگردان تلاش کرده تا این جمله مرهمی بر درد عمیقی باشد که چنان فجایعی بر دلها میگذارند، و به مخاطب این نوید را بدهد که روزی این تاریکیها و ستمها از بین خواهد رفت و باید امیدوار بود.
فیلم بسیار قوی است، داستان دارد و داستانش دارای ابتدا، میانه و پایان است، و فیلمساز به بهانه کوتاه بودن مدت فیلم از نقطه عطف میانه فیلم نیز غافل نشده است.
تاسوکی هر چند فیلمی کوتاه اما بسیار تأثیرگذار است، ، البته موضوع تاسوکی موضوعی است که بعدها نیز در برخی آثار مانند “شبی که ماه کامل شد” ِ نرگس آبیار به آن اشاره شده است، اما همین که بتوان در یک زمان کوتاه این چنین تأثیرگذار عمل کرد قابل تحسین خواهد بود.
نویسنده: نسیم اسدپور
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.