فیلمهای کوتاه از جهات مختلفی دارای اهمیت هستند. یکی از این موارد هزینه تولید فیلم کوتاه است. این فیلمها عمدتاً با بودجهای اندک و با عوامل محدودتری نسبت به فیلمهای بلند ساخته میشوند. نکته مهم دیگری که در این نوع از فیلمها حائز اهمیت است، مدت زمان فیلم است. فیلمهای کوتاه همانطور که از اسم آن مشخص است زمان کمتری از فیلمهای غالب سینمایی دارند.
من، شاه و بابام، انیمیشنی است که نمیتوان آن را مناسب سن کودکان و نوجوانان دانست، و این نامناسب بودن نه از جهت سلامت انیمیشن بلکه به خاطر پیچیدگی داستانی است که بنظر میرسد با تصویر به خوبی قابل فهم نیست، به طوری که حتی بزرگسالان نیز برای این که داستان را متوجه شوند باید دقت کرده و یا بیش از یک بار انیمیشن را ببینند. دیالوگ نداشتن انیمیشن نیز به این پیچیدگی میافزاید.
تصاویر جذابی در انیمیشن به کار نرفته است، اما پیامی قابل تحسین در رابطه با ارزش خانواده را به مخاطب منتقل میکند و در انتقال این پیام کاملا موفق است، اما با تصاویری خسته کننده و نه جذاب. برخی المانهایی که در انیمیشن به کار رفته است بسیار دقیق و نکته سنج است که به انتقال مفهوم اصلی کمک میکند، مانند دودی که از دودکش بلند میشود، دود این دودکش حتی در نقاشیهای کودکانه نیز نشان از گرمی خانه و خانواده دارد، المان دیگر وجود یک گربه در روی سقف خانه است در صورتی که در زمان پادشاهی پدر، این اژدها است که بر قصر سوار است.
داش آکل، انیمیشنی است اقتباسی و برگرفته از کتاب داش آکل صادق هدایت، که انصافا به خوبی توانسته حق انیمیشن را در استفاده از ظرفیتها و پتانسیلهایش ادا کند، کارگردان در خلق تصاویر ابتکار عمل دارد و در واقع از المانهای سمبلیک و نمادین استفاده کرده است، که زیبایی دو چندانی به داستان بخشیده است، مانند پرندهای که در قفس محبوس است و به قلبی اشاره دارد که اسیر عشق یار شده است.
داستان از پایه و چارچوبی محکم برخوردار است، نقطه آغازی نیز دقیق و ظریف است و به محتوای داستان یعنی خصلت پهلوان واقعی اشاره دارد. توصیف تقابلِ میان پهلوان و کسانی که تنها قدرت بازو دارند از دیگر ویژگیهای داستان است.
جای من را توی اتاق بنداز، روایت زنی است به نام آذر که همسرش را از دست داده است، نام فیلم به سکانسی اشاره میکند که آذر به تنهایی در اتاق میخوابد، این سکانس، کنایه ای است از روزهای سختی که قرار است آذر در مواجهه با جامعه با آن روبه رو شود، آن هم تنها بخاطر از دست دادن همسرش.
فیلم در عین کوتاهی کاملا صریح منظور خود را به مخاطب میرساند، و نگاهی انتقادانه به تفکرات نادرستی که در جامعه نسبت به زنانی که همسران خود را از دست دادهاند، دارد.
فیلمی با ساختی بسیار ساده و در جاهایی ضعیف که داستان را از جایی قشنگ شروع میکند، پسر بچهای که با ذره بین خود به سراغ واقعیتهای دنیای بزرگترها میرود، برخلاف طبیعی بودن بخشهای مستند فیلم که شامل حرفهای کارگران ساختمان و درد دلهایشان است، بازی پدر و حتی دیالوگی که با خود دارد بسیار مصنوعی است و این را میتوان از ضعفهای فیلم دانست.
داستان در جایی قشنگ میشود که پسربچه با فکر بچگانهاش به یک نگاه و دیدی درباره رابطه بین خدا و بندگان میرسد. اما در کل ساختار ضعیف فیلم، داستان را نیز با ضعف روبه رو میکند.
نویسنده: نسیم اسدپور
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.