رابرت دنیرو این بار در پروژهی نفیس و خوشساخت که به داستانی در طول چند دهه میپردازد و با سرمایهگذاری نتفلیکس ساخته شده است، نقش یک تازه به دوران رسیده با چشمانی مرده و بیروح را بازی میکند.
برای فیلمسازی که کارهایش اغلب با مانع مدیران استودیوهای تجاری مواجه بوده است، پیشنهاد نتفلیکس برای کنترل کامل تولید، پیشنهادی اغواکننده و خطرناک است. از این طریق بود که هیولای فیلمسازی همه را از «آلفونسو کوارون» گرفته تا «استیون سودربرگ» و برادران کوئن را به دام خود کشید و اینطور بود که مارتیناسکورسیزی وارد پروژه شد. درام جنایی حقیقتمحور جاهطلبانهی مرد ایرلندی که در اصل در پارامونت فیلمبرداری شده، از لحاظ مالی به شدت پرهزینه بوده و با بودجهای بیش از ۱۵۰ میلیون دلار ساخته شده است. اما نتفلیکس با توانایی خود نه تنها برای تأمین پشتیبانی مالی بلکه برای اجتناب از شکست در گیشه، با آغوش باز و دسته چکی خیرهکننده به استقبال اسکورسیزی رفت.
نتیجه، با بودجهای که معمولاً به فیلمهای دنبالهدار اختصاص مییابد و زمان پخش طولانی ۲۰۹ دقیقهای، یک قمار است. زیرا استعدادهای غیر قابل انکار به شکل غیرقابل انکاری با این نوع کنترل مسرفانه و آزادانه که شرکتهای فیلمسازی ارائه میدهند، دست به گریبان بودهاند. این مسألهی کوچک هم وجود دارد که چرا هزینههای تولید، که عمدتاً ناشی از تمایل اسکورسیزی به جوان کردن دیجیتالی بازیگران اصلی فیلمش از طریق یک روش جنجالبرانگیز و ناکامل است، اینقدر زیاد بودهاند. اما مرد ایرلندی که اکران پر زرق و برق شب افتتاحیهی جشنوارهی فیلم نیویورک امسال را به خود اختصاص داد، نه تنها با استانداردهای خودش فیلم موفقی محسوب میشود بلکه نمونهی موفقی است از مزایای این تغییر شجاعانه و جدید در صنعت سینما برای کسانی که قدرت زیاد و مسئولیت زیاد دارند. چرا که به زبان ساده، این فیلم به این شکلی که هست بدون کمک شرکت فیلمسازی، هرگز نمیتوانست در سیستم استودیویی مدرن ساخته شود.
اسکورسیزی این فیلم را «یک آزمایش پر هزینه» خوانده است هرچند در اصل، حوزهای آشنا و امن برای اوست. او از سال ۲۰۰۷ به دنبال اجرا کردن این پروژه بوده و دوباره با زوج بازیگر رابرت دنیرو و جو پشی از فیلمهای رفقای خوب و کازینو همکار میشود. دنیرو، فرانک شیران است، کهنه سربازی از جنگجهانی دوم که با کار کردن به عنوان رانندهی کامیون، توانایی خونسردانهی خود برای کشتن بدون عذاب وجدان را مخفی کرده است. اما خیلی زود راه خود را به سوی یک زندگی مجرمانه پیدا میکند، در ابتدا با یک سرقت کوچک و در نهایت به عنوان یه قاتل ماهر که برای رئیس باند، راسل بوفالینو (پشی)، کار میکند. این دو به هم نزدیک میشوند و شیران ناچار به همکاری با جیمی هوفا (آل پاچینو) میشود که روشهای کثیفش به عنوان رهبر اتحادیهی کارگری، او را به هدفی برای مقامات و مجرمان زیرزمینی تبدیل کرده است.
اسکورسیزی و فیلمنامهنویس «استیون زایلیان» تصمیم گرفتهاند داستان شیران را در سه سن متفاوت و با کمک فناوری جوانسازی، که در همه جا از «داستان ترسناک آمریکایی» گرفته تا «انتقامجویان: پایانبازی» دیدهایم، تعریف کنند. اما استفاده از این تکنیک در محدودهی یک زمینهی طبیعیتر، مشخصاً وصلهی ناجور است، هم از این جهت که گاهی واقعاً موفق است و هم از این جهت که گاهی اصلاً موفق نیست. بزرگترین و وحشتناکترین مشکل فیلم، چشمهای چهل و چند سالهی دنیرو است یا بهتر است بگویم بزرگترین و وحشتناکترین مشکل فیلم این است که چیزی پشت آن چشمها نیست. قابل درک است که سختترین ویژگی فیزیکی برای دیجیتالی کردن نگاه دنیرو است که دچار نوعی خلاء کابوس مانند و متضاد شده و هرچند در ابتدا حواس بیننده را پرت میکند، اما محیط اطراف فیلم آنقدر تأثیرگذار است که با وجود این مشکل، غرق تماشای فیلم میشود.
زیاد پیش نمیآید که کارگردانی برای فیلمی به جز فیلمهای دنبالهدار، چنین بودجهی مجلل و شاهانهای دریافت کند. امسال به شکل معجزهواری، این اتفاق دو بار افتاده است. اما در حالی که کوئنتین تارانتینو با فیلم پر سر و صدا و نپختهی «روزی روزگاری در هالیوود»، بازسازی ۹۰ میلیون دلاری لس آنجلس اواخر دههی ۶۰ را به شوخی میگیرد، اسکورسیزی ما را بسی فراتر میبرد. همانطور که از کارگردانی با چنین دقت چشمگیری انتظار میرود، مرد ایرلندی خوشساخت است و همهی جزئیات به دقت در نظر گرفته شدهاند، همهی لوکیشنها به خوبی انتخاب شدهاند و با در اختیار داشتن چنین بودجهی هنگفتی، این فیلم کاملاً مسحورکننده است، فیلمی که باید از تماشای آن روی صحنهی بزرگ سینما لذت برد نه روی صفحهی کوچک تلفن همراه. ایرادات جوانسازی را اگر کنار بگذاریم، مهارت و استادی به کار گرفته شده در این فیلم، بینقص است و ایراد اصلی من به پخش نتفلیکسی آن ایناست که آنطور که باید و شاید، تعداد زیادی از مردم نمیتوانند ظرافت کار اسکورسیزی و تیمش را تحسین کنند.
اما جدا از اینکه هر کسی این فیلم را چطور تماشا میکند، در هر صورت از بازی بازیگران لذت خواهد برد. افول دنیرو از آذرخش برندهی اسکار تا حد یک بازیگر اجیرشدهی بیچاره، باعث شده است بسیاری از افراد، حد تواناییهای او را فراموش کرده و به بازگشت وی به دوران باشکوه گذشتهاش امید نبندند. مشخص است که ملاقات دوباره با همکار قدیمیاش، تأثیر خود را گذاشته و تماشای وی که بالاترین مهارتهای بازیگرشاش را به نمایش میگذارد، لذتبخش است. او زیادهروی خود در تقلید از دیگران را مهار کرده و به سادگی و راحتی فیلم را در طول دههها جلو میبرد. پاچینو هم از سقوط مشابهی رنج برده و استعداد خود را به شکل نامناسبی هدر داده است و هرچند در بعضی از صحنهها در اجرای نقش خود اغراق و زیادهروی میکند اما این بهترین بازی وی در طول سالهای اخیر بوده است.
تکخال فیلم، پشی آرام و هیجانآور است که برای اولین بار پس از سال ۲۰۱۰ بازی میکند و با شخصیتی که با نقشهای قبلیاش در فیلمهای اسکورسیزی زمین تا آسمان تفاوت دارد، ما را به یاد حضور حیرتانگیزش روی صحنهی بزرگ سینما میاندازد. او منطقی و حرفهای است، درست مثل داستان فیلم، که عامدانه از عیاشی متهورانهی رفقای خوب یا کازینو اجتناب کرده تا به چیزی بسیار معقولتر دست بیابد. طنزپردازی وجود دارد، خیلی زیاد. اما به جای اینکه ببینیم مردان برای دستیابی به تجملهای گزاف مرتکب جرم و جنایت شوند، شاهدیم که این کار را برای بقای خانوادهشان انجام میدهند یا حداقل کارشان را اینطور توجیه میکنند.
و در همین خوداندیشی است که فیلم واقعاً جالب میشود. وقتی کارگردانی به ژانری برمیگردد که با آن آشنایی کامل دارد، اغلب حس روبهرو شدن با مجموعهی بهترین آثار به انسان دست میدهد. در بیشتر مدت فیلم، مرد ایرلندی به مسائل آشنایی میپردازد اما بسیار جذاب و سرگرمکننده است، هرچند در سومین ساعت فیلم کمی تکراری میشود. در ۳۰ دقیقهی آخر، وقتی سرعت اتفاقات فیلم کم میشود و کنایهها و بذلهگوییها فروکش میکنند و خشونت فرو مینشیند، ناگهان متوجهی بهای نهایی این سبک زندگی و سبعیت درهمشکنندهی سنین پیری میشویم. پایان فیلم سرشار از پوچی خفهکننده است، پوچی رقتانگیز جرم و مردانی که در تشخیص اولویتهای زندگی خود اشتباه میکنند، و این کشف خیلی دیر از راه میرسد. به یک بلوغ دیر هنگام میماند، گویی اسکورسیزی نیز به عقب، به دوران کاری خود، نگاه میکند. فیلم در پایان به ما یادآور میشود که مردان خشن و ویرانیای که پشت سر خود باقی میگذارند را بزرگ نپنداریم.
مترجم: نگین مسبب
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.