درخونگاه، ساخته جدید سیاوش اسعدی ضربه اصلیاش را از همان چند کلمهای که در تیتراژش نوشته دریافت میکند؛ پیشکش به مسعود کیمیایی. در واقع درست پس از پایان فیلم است که مخاطب متوجه میشود چقدر این پیشکشی بیربط است و چقدر فیلم ربطی به دنیایی کیمیایی ندارد. فیلم کاریکاتوری از دنیای کیمیایی و رفاقتهای مردانه آن است که در اینجا تمام آن ارزشها و مفاهیم مورد نظر تبدیل میشوند به مشتی دیالوگ بیمعنی ریتمیک، نگاه تلخ و حتی غیرانسانی به جنوب شهر و البته فیلمنامهای مغشوش که قرار است پشت دوربین خوش عکس و نماهای کارت پستالی فیلمبردارش تورج اصلانی گم شود؛ که نمیشود. درخونگاه داستان رضا (امین حیایی) را روایت میکند که به تازگی از ژاپن به تهران برگشته و در این سالها سخت در تلاش بوده تا با پولی که با کار در ژاپن جمع کرده بتواند زندگی راحتی را در ایران برای خود و خانوادهاش فراهم کند. خانواده اما شبیه همه چیز است جز خانواده.
به لطف ژانر نکبت که در یک دهه اخیر سینمای ایران و ترسیم آن از خانواده و شهر و روابط انسانی را تحت تاثیر خود قرار داده است، در اینجا نیز شمایلی عجیب از پدر، مادر، خواهر و مادربزرگ میبینیم که به هیچ وجه نمیتوان آن را خانواده دانست. چندی پس از بازگشت، رضا یک فاحشه را از دست نیروهای کمیته نجات میدهد و شمایلی از جوانمرد فیلمفارسیهای دهه ۴۰ را به نمایش میگذارد. دقایقی بعد به ملاقات دوست دیوانهاش در تیمارستان میرود که شدیدا نیاز به جنس مونث دارد. رضا رفاقت و مردانگی را در حد او تمام میکند و همان فاحشه را با یک تماس برایش جور میکند! سخت میتوان پیدا کرد فیلمسازی را که بتواند مسائلی مثل رفاقت و مردانگی را در آن واحد کنار هم تا این حد تقلیل دهد. پس از این دقایق فیلم بیهدف جلو میرود و رضا آرام آرام متوجه میشود که خواهرش (مهراوه شریفینیا) ازدواج کرده و داماد هم که رسما یک ولانگار به تمام معناست به کمک شخصیت پدر معتاد خانواده موجب بر باد رفتن پولهایی که در طی سالها کار در ژاپن جمع کرده، شده است. در نهایت نیز یک کتککاری پرطمطراق بین داماد و رضا رخ میدهد و سپس جدا شدن از خانواده و رفتن به سمت همان فاحشه ذکر شده و تمام.
به راستی درباره درخونگاه چه میتوان گفت وقتی فیلمنامه–که ماده خام و سنگبنای هر اثری است–تا این حد اسیر کلیشههای نازل است؟ فیلمساز به کمک فیلمبردار خود تلاش شدیدی کرده تا با نماهای خوش عکسی که میگیرد، فیلم خود را مهم جلوه دهد. اما مسئله اینجاست که نمیداند نمای بدون کارکرد و اساسا هر موقعیت بدون کارکرد که کمکی به پیشبرد داستان نکند اضافه است.
فاحشه و رفیق تیمارستانی رضا اضافه است. ما با شخصی آشنا میشویم که گویا رفیق قدیمی رضاست و قرار بوده با رضا به ژاپن بیاید اما او پیش از سفر غالش گذاشته است. حال در اثر همین مسائل پس از قطع کردن دست پدرش(!) اسیر تیمارستان شده است. تیمارستان رسما هیچ قانونی ندارد. در یک فیلم رئالیستی ناگهان با محیطی روبرو میشویم که نه معلوم است زندان است نه معلوم است تیمارستان است و نه اساسا معلوم است که وجود خارجی دارد. از سوی دیگر یک رئیس دارد که راه به راه تهدید میکند و مثل حیوان با مریضها رفتار میکند و از اولین نما مخاطب میفهمد که باید از او متنفر شود. در چنین شرایط ابزوردی دوست رضا را میبینیم که پس از سالها بیخبری و بدبختی و درد و رنج در تیمارستان شروع به صحبت میکند و میبینیم که هیچ دغدغهای ندارد مگر زن! به راستی این دیگر چیست؟ چطور مخاطب قرار است باور کند این آش شلم شوربا را؟ میگوییم طرف دیوانه است. رضا چرا برایش زن جور میکند؟ او که در اوایل فیلم آن طور مردانه زنی با آن وضعیت خراب را پناه داد و حتی چادر مادرش را سرش انداخت، چگونه با یک حرف رفیقش تصمیم میگیرد پا اندازی کند؟
شخصیتهای دیگر هم همین وضعیت را دارند. از مادر بگیر تا پدر و حتی مادربزرگ که تا پایان هم مشخص نمیشود دلیل حضورش چیست و جز نمادبازی چه کارکردی میتواند داشته باشد. حتی نمای نقطه نظر محو (کنایه از دید ضعیفش) پایانی او که پیش از رفتن رضا میبینیم نیز الکن است.
درخونگاه در هیچ زمینهای موفق ظاهر نمیشود و در نتیجه به عنوان یک مجموعه سیستماتیک شامل فیلمنامه، بازی، کارگردانی و حتی موسیقی بد عمل میکند. نکتهای که وجود دارد این است که در جشنواره فجر نسخه دیگری نمایش داده شد که از زمین تا آسمان حتی از لحاظ پایان بندی – که با مرگ تمام میشد – با این نسخه اکران متفاوت است. فیلمساز با دیدن نقدهای منفی در مورد فیلمش، تصمیم میگیرد قسمتهای زیادی از فیلم را عوض کند و نتیجه بهتر که نشد هیچ، بدتر هم شد. درخونگاه فیلم بدی است که ای کاش حداقل خودش را در کنار کیمیایی قرار نمیداد تا ناخودآگاه با مقایسه بین سینمای فکستنیاش با آثار بزرگ کیمیایی متوجه ضعفهای هر چه بیشترش نمیشدیم.
نویسنده: دانیال هاشمیپور
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.