برای کسی مثل من که طرفدار اغلب ساختههای عیاری هستم، شاید باورمند نباشد که خانه پدری ساخته این فیلمساز است. نویسنده و کارگردانی که معمولا به وجه فرم و ساختارهای سنجیده در آثارش بها میداد و حتی در سریالی مانند دکتر قریب هم به عینه اصلیترین خروجی زیبایی شناسیاش، متاثر از فرم جذاب و ساختمان حساب شدهی آن بود.
تنوره دیو تا شبح کژدم و حتی فیلم تقلیدگرایانه و سیاه آبادانیها، ردپای هنرمندی دیده میشد که قواعد سینما را میداند و پیام و مضمون تنها برایش کفایت نمیکند بلکه چگونه گفتن هم اولویت دارد، لذا حض بصری منتج، مخاطب را اسیر خود میکند . اما خانه پدری?
خانه پدری، قبل از پرده اول تمام شده است. ادامهاش به کندی جلو میرود و تحملش سخت است. گسیخنه و فاقد عناصر نمایشی در هم تنیده. چند دقیقه درگیرکننده پردهاول مدیون موضوع تکاندهنده و به عبارتی تابوشکن آن است. مانند رخداد گزارش شده در صفحه حوادث روزنامهها، متعجبکننده و شگفتیآور و البته دلخراش. داستانک کشتن دختر توسط پدر و پسر به نحو جان ستوهی اجرایی و نیز تعقیب و دوندگی پی در پی هم تعلیقآور و پر شتاب، همین. ازاین پس که باید شخصیتهای پرداخت شده، قصه را جلو ببرند، فیلم به سکتههای پی در پی گرفتار و همه چیز مانند ساز تکنواز و از ارکستر خارج میزند. بنابراین به علت اینکه فونداسیون، قادر به تحمل وزنههای بعدی نیست، ساختمان تا پایان لرزان و در حال سقوط است.
از آنجا که داستانی با قواعد مرسوم ندارد و کاراکترها به درستی قوام نیافتهاند، نقشآفرینان نیز اساسا حرفی برای گفتن ندارند، حتی مهدی هاشمی که بهترین بازیگر کست خانه پدری است، از نقشش در دکتر قریب هم واماندهتر است. بقیه نیز که در صورت بررسی کارنامهی آنان، نقششان در خانه پدری امتیازی کسب نخواهد کرد. در واقع چنین به نظر میرسد که از خود عیاری گرفته تا بقیه چنان مبهوت و مرعوب سوژه تکاندهنده دخترکشی در ایران بودهاند که همهی لازمههای دیگر را نادیده گرفته تا اثری دم دستی به لحاظ هنری ارائه دهند. برای درک این مفهوم که خانه پدری محتوازده و بدقواره است کافی است تا به نقدهای نوشته پیرامون فیلم مراجعه کنیم که جملگی حرفهایشان درباره موضوع و مضمون فیلم دور میزند. تقریبا بیشتر منتقدان محافظهکاری کرده و سراغ ابعاد فرمی و زیباییشناسی فیلم نرفته چرا که از قبل معلوم بوده در این صورت نخواهند توانست کنار فیلم بمانند.
نویسنده: محمدتقی فهیم