محمدرضا حاج محمدحسینی متولد ۱۳۶۹ و فارغ التحصیل کارشناسی it از دانشگاه خواجه نصیر است. وی فعالیت خود را به طور جدی از سال ۹۳ آغاز کرد و در ادامه با سازمان هنری رسانهای اوج و خانه مستند انقلاب اسلامی همکاری نمود.
مستند «نانگزیدهها» به کارگردانی وی و تهیهکنندگی مهدی مطهر، اولین مستندی است که درباره اعتراضات کارگری هپکو اراک تولید شده و از این اعتراضها تصویربرداری کرده است.
این مستند ۴۵ دقیقهای با مشارکت خانه مستند انقلاب اسلامی تولید شده است.
این مستند به موضوع مشکلات کارگران که در پی خصوصی شدن کارخانههای بزرگ بوجود آمده است، میپردازد. طی فرآیند خصوصیسازی، شرکتهای بسیاری مثل هپکو از بین رفتند و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی فراوانی به وجود آمد.
بلاگ سینمامارکت گفتوگوی مفصلی را با محمدرضا حاجحسینی کارگردان این مستند و روند فیلمسازیاش طی این سالها ترتیب داده است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
پژوهش این مستند را چگونه و از کجا کلید زدید؟
پژوهش این مستند از دوران نوجوانی و دانشی که در رابطه با صنعت شهر و استانم داشتم، شروع شد. ولی از زمانی این ماجرا برایم دغدغه شد، که اعتراضات و شلوغی کارگرها آغاز گشت. خیلی سریع شاید با چند تلفن و کمی مطالعه جزیی و صحبت با دیگران، یک سری اطلاعات اولیه جمعآوری و سریع وارد قضیه شدیم. سعی نکردیم اطلاعات و پژوهشمان از ابتدا کامل باشد، بلکه دوربین ما با ورود به قضیه هر چقدر جلو میرفت پژوهش و مستند ما کاملتر میشد. به نوعی دوربین و روایت بود که پژوهش خود را کامل میکرد و هر دو مکمل هم بودند.
روند تولید مستند را چگونه آغاز کردید؟
این یک سوال کلی است ولی میتوانم به این صورت پاسخ دهم که این مستند یک اثر راحت نبود و مراحل تولید سختی را گذراندیم. به این صورت نبود که دوربین را برداریم و هماهنگ شود که با چند نفر مصاحبه کنیم و… اولا روز به روز اعتراضات کارگران رو به افزایش بود و مدیری میرفت، مدیری میآمد، استاندار و کارگران هر کدام یک واکنش نشان میدادند و ما همیشه باید میبودیم و این صحنهها را ثبت میکردیم. از طرفی ما بین کارگرهایی میرفتیم که چند ماه حقوق نگرفته بودند و کرایه و اجاره خانه عقب افتاده و شاید بچه محصل یا مریض در خانه دارند.
سال ۹۵ بود به عنوان اولین رسانه وارد این قضیه شدیم، تا آن زمان کارگران خیلی ناراحت بودند از اینکه چرا دوربینها نمیآیند تا صدای آنها باشند و درددل آنها را نشان دهند؟ برای همین اگر دوربینی میآمد بیشتر اعتراضشان این بود که فیلم میگیری چه کار کنی؟ به چه دردی میخوری؟ در کل عصبانی بودند و در این بین ما همیشه باید فیلم میگرفتیم و آنها را جمعآوری میکردیم تا سال ۹۶-۹۵ که بخواهد مستند شود و ممکن بود در این بین اتفاقاتی برای تیم تولید و تصویربرداران و تجهیزات بیافتد و در آن بین زد و خورد پلیس، گاز اشکآور، سنگ، باتوم و… نیز بود. این یک طرف ماجرا بود و از طرف دیگر در تولید مستند متاسفانه هیچ نهاد انقلابی و غیرانقلابی از ما پشتیبانی نکرد.
چه مقدار روح مطالبهگری و سبقه دانشجوییتان در پیگیری چنین سوژهای تاثیر داشت؟
در رابطه با سبقه دانشجویی، شاید بر میگردد به دورانی قبلتر و سبقه فعالیت در کانون مسجد و بسیج، که دفاع از مظلوم و حقخواهی در دوران نوجوانی درون من شکل گرفته بود. در دوران دانشجویی، که در دانشگاه خواجه نصیر دانشجو بودم و دو سال معاون فرهنگی بسیج دانشجویی بودم، بیشتر به رشد من در این عرصه کمک کرد تا با سازماندهی و حساب شده کار کنم و سعی کنم نسبت به مسائل جدی و عمیقتر نگاه کنم.
شما در دانشگاه شریف عنوان کردید که «نان گزیدهها»ی پخششده از تلویزیون مستند من نیست. چرا؟
ببینید مستند من ۴۶ دقیقه است و یک روند در این مستند انتخاب کردم و به یکسری موضوعاتی که مدنظرم بوده و در این یکی دو سال با زندگی میان کارگران به آنها دست یافتم، پرداختم. اگر بخواهد هر تکه از این مستند بریده شود، منظورم ۱۰ یا ۲۰ درصد نیست، بلکه وقتی ۲۲ دقیقه از مستند ۴۶ دقیقهای نمایش داده میشود، یعنی بالای ۵۰ درصد فیلم حذف شده است و قطعا نمیتواند روایتگر خوبی از حرف مستندساز و آن واقعه باشد و میتواند یک کلیپ و شمایی از اتفاق باشد.
در واقع در این مستند به پیامدهای اجتماعی این اعتراضات پرداختهام و میخواهم بگویم این اتفاق فقط پیامدهای اقتصادی برای کشور ندارد که یکسری کمپانیها را خریداری کردند و پولدار شدند و یکسری کارگر فقیر شدند. بلکه در فیلم بررسی میکنیم پیامدهای اجتماعی و طلاقهایی که صورت گرفته و پیامدهای امنیتی که شهر را ناامن میکند و دشمن نسبت به ناامنی کشور طمعش را بالا میبرد و پیامدهای فرهنگی فراوانی برای کشور و مردم دارد، اینکه مردم میفهمند هیچ راهی برای رسیدن به حقشان وجود ندارد تا اینکه ریل راهآهن را ببندند و مسیر بقیه را سد کنند و شریانهای اصلی شهر را ببندند، قطعا تبعات سیاسی دارد و افرادی که از این منجلاب سیاسی و بحرانها به مطامع خود رسیدند.
آیا به نظر شما مستندتان در اکران و توزیع میان مخاطبین مورد کم لطفی قرار گرفت؟
چون این فیلم در سال ۹۶-۹۵ تولید شد و هنوز اراده و خواستی از طرف جبهه انقلاب در مورد این اعتراضات وجود نداشت، یا هنوز برایشان دغدغه نشده بود و از طرفی وقتی این فیلم را تولید کردیم حتی اولین اکرانمان که در دانشگاه اراک بود به دلایل مشکلاتی که دانشگاه برای تشکل دانشجویی ایجاد کرد، مجبور شدیم که اکران را به مسجد ببریم و یک اکران کاملا مردمی و مسجدی بگیریم. جالب اینجاست که برای همین اکران مردمی که داخل مسجد بود، نیروهایی آمده بودند و هیئت امنا، روحانی و حتی فرمانده پایگاه مسجد را تهدید کرده بودند که به چه اجازهای اینجا اکران میگیرید؟ چه کسی گفته شما فیلم پخش کنید؟ نیروهای امنیتی تهدید کرده بودند و حتی از نهادهایی مانند اوقاف تماس گرفته بودند با فرمانده پایگاه که به چه مجوزی این کار را کردهاید؟ هر چند هیئتامنا آنجا کوتاه نیامده بودند و مقتدرانه و حسینیوار جلو آمدند و نگذاشتند اکران تعطیل شود. ولی در نگاه کشوری، توقعم این بود که در تهران فضا بازتر است و نیروهای ارزشی دستشان بازتر است.
چون یک سری فیلمها میآمد و تبلیغات خوبی برایشان انجام میگرفت و خوب دیده میشد، البته کاری ندارم کیفیت فیلمها بالاتر و یا پایینتر بود. یکسری اساتید آنقدر به من لطف داشتند و پس از مشاهده فیلم تعریفهایی کردند و لطفشان شامل حال من شد که مطمئن شدم خدا را شکر فیلم ارزش هنری دارد. یکی از آنها آقای ابراهیم حاتمیکیا بود که به من لطف داشتند و نسبت به فیلم بنده نظر مثبت خود را ارائه دادند و این باعث قوت قلب من بود که از لحاظ کیفی فیلم من مشکلی ندارد و فیلم خوبی است. تنها نگرانیم از این بابت بود که حرفم، حرف درستی نباشد چون بنا بر دغدغهام جلو آمدم و بعید میدانم حرفم غلط باشد. ولی احتمالا نیروهایی که آینده خود را در خطر میدیدند و نفوذ کردهاند در بدنه قدرت، نگذاشتند تبلیغات خوبی روی این فیلم صورت بگیرد و دیده شود.
برای به تصویر کشیدن چنین سوژه خاصی سراغ چه نوع فرم و روایتی رفتید؟
من فرمی در این مستند انتخاب کردم که بیواسطهترین روایت از این اتفاق باشد. شاید در مرحله اول حتی به فرم خاصی فکر نکردم و به این فکر بودم که کاملا بدون واسطه دوربین بین کارگران برود و نمایشگر و گوینده اتفاقات در حال رخ دادن باشد. یعنی فقط به این فکر میکردم. تا حدود زیادی هم به این خواسته خودم رسیدم. در ضمن فیلمها و راشهایی که گرفتیم سر تدوین به این فرمی که در نهایت هست رسید. مصاحبهها به این دلیل میان این فرم روایتهای بیواسطه گذاشتم که از لحاظ تحلیلی هم نگاه علمی به این قضیه داشته باشیم و فقط صرف اتفاقی که در حال رخ دادن است از زبان کارگر و وسط میدان شهر و جلوی استانداری نباشد. بلکه کارشناسانی که قدرت تحلیل علمی دارند هم تحلیل کنند و نظرشان را بگویند و عمق فاجعه مطرح شود.
برخی معتقدند چندپارگی در فرم نمایشی، لحن و ادبیات مصاحبهها وجود دارد. نظر خودتان چیست؟
شاید بتوانم ۱۰ درصد حق بدهم نسبت به این قضیه؛ اما نه به این سفت و سختی! ولی مصاحبهها نیاز بود. اگر مصاحبهها را بیرون میآوردیم، شاید فرم به نظر منتقدین و به نظر خودم درست میشد. ولی فقط دنبال فرم نبودم، بلکه دنبال این بودم که روایتی درست بیان کنم. یعنی چندجانبه باشد و فقط اتفاق را به تصویر نکشم و از طرفی تحلیل علمی در کنار کار هم باشد تا بتواند عمق فاجعه را به ما نشان دهد. مقداری هم سر این قضیه با خودم جنگیدم ولی در نهایت گفتم روایت کاملتر باشد بهتر است تا اینکه تمرکزم فقط روی فرم باشد.
این المان سازیها در ابتدا و پایان مستند نظیر ریل راهآهن و حرکت قطار چه معنایی را به مخاطب القا میکند؟
المان ابتدا و انتهای فیلم نمای جنگیدن یک کارگر است. کارگری که آنقدر جنگیده و جنگیده و خسته شده و نشسته، روی دو ریل راهآهنی که خود نماد صنعت است و در افقی که انتهای افق، شهر معلوم است و کارگر هم از فرط خستگی روی ریل راهآهن نشسته و سنگ را از عصبانیت میکوبد به ریل راه آهن چون راه و کار دیگری نمانده که بتواند انجام دهد و نفس نفس زنان المانی از جنگیدن این کارگر است. سیگاری که مدام میکشد به نحوی القا میکند انگار خسته شده و راهی نیست و شاید میخواهد خودکشی کند، کات میخورد و فیلم شروع میشود. در انتهای فیلم میبینیم کارگر بلند شده و به سمت افق و نور میرود و میبینیم که هنوز خستگی نتوانسته کمرش را بشکند و این خلاف جهت مسیر قطار حرکت کردن یعنی هنوز خسته نشده و مخالف جهت جریان قدرتی که وجود دارد هنوز حرکت میکند. در مجموع میخواهد امید دهد که برای ائتلای کشور و صنعت و مردم هیچ وقت نباید کوتاه آمد و خسته شد. کما اینکه متاسفانه یکی دو فقره خودکشی نافرجام در شرکت هپکو وجود داشت که به نتیجه نرسید.
به نظر شما مستند «نان گزیدهها» حرف دل چه کسانی هست؟
قطعا «نان گزیدهها» حرف دل تمام ایرانیهای باغیرتی است که دلشان برای صنعت و کشورشان میسوزد. فقط نمیخواهم بگویم کارگرها یا آدمهای ارزشی، بلکه انسان ایرانی باغیرتی که نسبت به رانت، لابیگری، نفوذ، قدرت و اینها ناراحت هستند و به نوعی اذیت میشوند و عصبانی هستند. برای من بسیار خوشحال کننده است که کارگران راضی بودند از اینکه حرف دلشان در قالب یک فیلم برای اولین بار طی سه سال گذشته زده شد و آبی بود بر روی آتش دل کارگرها و بعد انشاءالله مقدمهای باشد برای جلوگیری از اتفاقاتی که خدایی نکرده در آینده میافتد.
برای اکران و توزیع این مستند چه کارهایی انجام شد؟
تهیهکننده حقوقی فیلم، خانه مستند و سازمان اوج هستند و وظیفه اکران، پخش و توزیعش با این دوستان بود. در این چند سال جز ۵-۴ اکران مسجدی و دانشگاهی اکران خاص دیگری وجود نداشته و در رابطه با توزیع، برای اولین بار سایت سینمامارکت فایل کاملش را برای پخش و توزیع گذاشته و تلویزیون هم کمتر از نصف آن را پخش کرده و تا الان فیلم خیلی مهجور مانده و شاید در حق آن ظلم شد که تا به حال دیده نشده است. البته نگران و ناراحت هم نیستم، بلکه خوشحالم که حرفم را زدم و این مستند در تاریخ ثبت خواهد شد و امیدوارم دوستانی که دغدغهمند هستند جلو بیایند و کمک کنند به شکلگیری این ساختار و جبههای که مقابل این نفوذیها که نمیگذارند و نمیخواهند کشور روز به روز قدرتمندتر شود، کمک کنند.
در انتها از شما تشکر میکنم که در این زمینه فعالیت میکنید و به بیشتر دیده شدن سینمای مستند کمک می کنید.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.