روایت با چه شیوهای در یک مستند نقل میشود؟ این سوال راهگشای بسیاری از بحثهایی است که برخی فقدانِ طرحی سرراست در اثری سینمایی را دستمایهای برای ضعف یا حذف ساختار دراماتیک میدانند. امروزه یک اثر مستند با ایجاد ارتباطی عاطفی با مخاطب نیز ساختار دراماتیک خود را بینیاز به طرحی از پیش مشخص، قوام میبخشد.
«بازگشت گمورا» روایتی سرراست دارد و البته در ظاهر با پرداختن به موضوعاتی مختلف، به نظر میرسد؛ تمامِ فیلم در قالب مقدمهای طولانی برای مضمون اصلی آن به چشم بیاید. منظور این است که در این فیلم با پرداختن به رویدادها و حوادث مختلفی در ایالات متحده آمریکا، در بخشهای مختلف، عملاً فیلم به سکانسهایی مجزا با موضوعاتی مختلف تقسیم میشود و در هر کدام از این فصلها، یک مسئله تشریح و واکاوی میگردد. اما نهایتاً تنها در پایان فیلم است که تمام مفاهیم و معناهای مستتر در سکانسهای جداگانه، یکجا به وحدت میرسند. به موارد زیر که روایتی اپیزودیک را تداعی میکند دقت کنید:
- ماجرای ریاست جمهوری و سوگند «جان اف کندی» رئیس جمهور دهه شصت آمریکا و رابطه فرا افلاطونیاش با «مریلین مونرو» و نهایتاً مرگ، قتل یا خودکشی اسرارآمیز این ستاره آمریکایی.
- شرح زندگی روستایی آمریکاییها تا قبل از شروع قرن بیستم و بحثی تاریخی و فرهنگی و توصیف بنیان محکم خانواده در این کشور در آن دوران.
- پرداختن به صنعتی شدن آمریکا و فراگیر شدن اختراعات، خصوصاً سینما و باز شدن پای ستارهها به رسانههای جمعی نوشتاری و دیداری.
- پرداختن به «فروید» و بررسی اجمالی آرای او در موضوع روانشناسی و شرح دیدگاه ناخودآگاه جمعی و تاثیر او بر جامعه آمریکا
- بررسی زندگی و عقاید «ادوارد برنایز»، خواهرزاده فروید! کسی که فرهنگ مصرف گرایی را به آمریکا هدیه داد. ، کسی که تبلیغات را به شکلی روانکاوانه مورد استفاده قرار داد.
- پرداختن به زندگی و آرای «آلفرد کنزی»، کسی که او را پدر سکسولوژی میدانند.
- وقوع «انقلاب جنسی» در آمریکا و تحتتأثیر قرار گرفتن تمام مناسبات فرهنگی آنان تحت مسائل جنسی.
مشاهده تیتروار موارد یاد شده فوق، میتواند شمای کلی مستند «بازگشت گمورا» را مشخص نماید. تمام بخشهای یاد شده، گرچه در ظاهر موضوع، هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما دقت و نظم و به شکلی حساب شده -که حاصل پژوهشِ این مستند است- پشت به پشت در پی هم قرار گرفتند تا نهایتاً در پایان فیلم به صورت ضمنی، ما با کمی دقت ذهنمان را معطوف پلانهای آغازین کنیم. به عبارتی تمام این موضوعاتی که مستند بدان پرداخت، به مرگ اسرارآمیز مریلین مونرو در آغاز فیلم ارجاع دارد.
چرا که بعد از اتمام مستند، مفهومِ هر کدام از بخشهایی که بدان پرداخت شده، یک سلسله روایت متحد میسازد که به نوعی این روایت منسجم، تاریخِ زوال فرهنگی آمریکا از دورانِ روستانشینی تا دوران مدرن و پسامدرن را شرح میدهد. دورانی که از استحکام بنیان خانواده تا متلاشی شدن این نهاد و حاصلش، بیبند و باری جنسی و تولد کودکان نامشروع را شامل میشود. به همین دلیل میتوان یکی از پلانهای کوتاه و پایانی فیلم را به عنوان پلانی درخشان از این مستند یاد کرد، آنجایی که پیرزن، دست در دست کودک در یک پارکی با رنگی پاییزی، به عمق قاب میروند و تصویر این حسرت را نشان میدهد که کودکانی که حتی پدر و مادری مشخص ندارند و یا فرزندان طلاق هستند، یقیناً انتظار داشتن مادربزرگ برایشان امری غیرممکن تلقی خواهد شد و تصویری که هم اکنون از این زن سالخورده وکودک میبینید، محتوایی است که رو به زوال میرود.
بی شک نسلی از آمریکاییها وقتی پدر و مادر مشخص یا خانوادۀ معلوم ندارند، دیگر چه انتظاری داریم حرفی از داشتن پدربزرگ یا مادربزرگ بزنیم! بنابراین مستند بازگشت گمورا از نظر ساختار قابل ستایش است و اجزای آن با توجه به رعایت سیر تاریخی به درستی گزینش شدهاند.
اما آنچه چنین مستندهایی را از رده آثار بسیار با اهمیت خارج میکند و تنها همان کیفیت تکنیکی و ساختاریاش سبب ارج و قرب آن میشود، نوع و انتخاب «موضوع» است. مضمون فیلم به شدت قابل درک و به خوبی پرداخت شده. بحث اصلی اینجا مضمون نیست. فیلمساز با پژوهش مفصل به موضوع رسوخ میکند و البته در دل موضوعاتی مختلف به مضمون واحد و یگانه دست مییابد، اما نکته انتقادپذیر کمی کلیتر است. دلیل انتخاب چنین موضوعی خلوص مستند و نیت را به حاشیه میبرد.
این نگاه به سینما از دوره پیش از نئورئالیسم ایتالیا به جان سینما افتاد و بحث پروپاگاندا و فیلم تبلیغی وارد حوزه نظری فیلم شد. بیشک سیاستهای کلی که دولتهای ایران و آمریکا در مناسبات سیاسیشان دارند، حتی بر فوتبالی که به ظاهر توسط فیفا غیر سیاسی قلمداد میشود، سایه میافکند و خودشان مسابقه ایران و آمریکا در جام جهانی نود و هشت فرانسه را سیاسیترین مسابقه تاریخ فوتبال میدانند. سیاسی بودن، سیاسی شدن، همه جنبههای این دو کلمه را پوشش داده است. به میان آمدن نام این دو کشور، سیاست را به میان میکشد و ذهن ناخودآگاه به تحلیلی فارغ از اصل، تن میدهد. مستند «بازگشت گمورا» مستندی ایرانی درباره آمریکاست و اتفاقا نگاه به آمریکا در این فیلم منفی و چالشی است.
البته به هیچ عنوان نمیتوان سویه علمی و پژوهشی اثر را که سویهای صحیح و خارج از شعارزدگی و احساسگری است، نادیده گرفت. شاید بگویید اینجا این نوشته وارد نقد اخلاقی شده و به جای بررسی خود اثر به حاشیه میپردازد و یا اینکه خود اثر قابلیت ارزشگذاری دارد و اهمیتی ندارد که یک ایرانی یا کس دیگر فیلمی درباره آمریکا بسازد، اما نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم دقیقاً به موضوع اصلی و مضمون آن برمیگردد. خودکشی، حقوق زنان، تجاوز، قتل و بیبند و باریهای اجتماعی که در «بازگشت گمورا» بدان پرداخت شده، با شدت کمتری در کشور خودمان وجود دارد. هنوز تلخی فجایع قتل و تجاوز به چند کودک از آگاه و ناخودآگاه ما حذف نشده.
آمار خودکشیهایی که حتی در ملاء عام روی میدهد، در ایران علامت سؤال بزرگی است. با وجودی که به دلیل وجود عقاید مذهبی، ایران آمار خودکشی پایینی نسبت به دیگر کشورها دارد؛ اما میزان ارتکاب به آن به واسطه عدم ارائه آمار صحیح، بسیار نگرانکننده است. تمامی موضوعاتی که مستند بازگشت گمورا بدان پرداخت، در کشور خودمان وجود عینی دارد و این موضوع شبۀ سویۀ تبلیغی این مستند را بیش از پیش پررنگ میکند.
از سویی دیگر همان نقد همیشگی بر این اثر نیز صدق میکند و آن این است که وقتی تنها منابعِ در دسترس برای تولید یک مستند، تصاویر آرشیوی و پژوهشی محدود به کتاب و اینترنت است، لزوماً تولید چنین فیلمی چه رویکرد یا اطلاع رسانی جدیدی دارد، وقتی سویه انتقادی اثری سینمایی در زیر سایه تبلیغیِ آن رنگ میبازد؟
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 390 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34