دهه هشتاد شمسی، روزگاری در سینمای ایران بود که اگر کسی فیلم خوب میساخت با شماتت مردم رو به رو میشد و هر چه فیلم بدتر بود فروش بیشتر آن تضمین میشد. فیلمسازانی مثل فرحبخش، صلحمیرزایی و قدکچیان در گیشهها آقایی میکردند و سینمای ایران در نازلترین سطح خود از لحاظ ارزشهای هنری قرار داشت.
فیلم جدید مصطفی کیایی به نظر دلش هوای آن روزها را کرده و شمشیر را تمام قد علیه هنر سینما از رو بسته است. «مطرب» یک فیلم نمونهوار از ژانر شانه تخممرغی در سینمای ایران است که یک سور هم به فیلمفارسی و فیلمهای کابارهای و کلاه مخملیهای قبل از انقلاب میزند. فیلمی به شدت پرت، عقب مانده و سخیف که در تمام وجوه خود هیچ هدفی ندارد مگر نابودی تمام و کمال ارزشها و در پی آن تنزل سطح سلیقه مردم به پایینترین حد ممکن.
فیلم گرامیداشتی برای موسیقی کوچه بازاری است. ابراهیم (پرویز پرستویی) یک خواننده کوچه بازاری است که در بحبوحهی انقلاب شروع به کار میکند و با آغاز انقلاب فرصتی برای مطرح شدن پیدا نمیکند و راهی زندان میشود. پس از آزادی از زندان همواره در آرزوی خوانندگی میسوزد ولی به دلایل مختلف موفق به این کار نمیشود.
پسرش فواد (محسن کیایی) طلب زیادی بالا میآورد و به خارج از کشور فرار میکند و در آنجا خواننده سبک رپ میشود. ابراهیم به همراه دخترش زیبا (الناز شاکردوست) و نوازندهاش ماشالله (مهران احمدی) از یک فرصت به دست آمده استفاده میکنند و راهی ترکیه میشوند تا در آنجا کنسرتی به نمایندگی از ایران اجرا کنند.
مواجهه با پدیدهای مانند «مطرب» مواجهه با فیلمنامهای فاجعه، ساختاری ویران و موقعیتها و شوخیهایی به شدت دم دستی است که حتی در بدترین آثار دهه هشتادی که ذکر شد نیز یافت نمیشوند. فیلم عقده سطح پایینترین چیزها را دارد. عقده موسیقی دامبولی، عقده یک خواننده ترک و عقده آنور مرزها. کیایی یک تیم عظیم را بی هیچ دلیلی با هزینهای میلیاردی در ترکیه چرخانده و نتیجهاش شده «مطرب».
«مطرب» قرار است یک کمدی موزیکال باشد؛ مشکل اینجاست که نه کمدی است نه موزیکال. طنز فیلم «مطرب» به دنبال «رحمان ۱۴۰۰»ها متشکل از تعدادی شوخی جنسی سخیف است که حتی لبخند کمرنگی نیز به لب نمیآورند. یکی از شوخیهای تکرارشونده فیلم دیالوگی است که از دهان همه شخصیتهای فیلم بیرون میآید که در آن قرار است پرده کشیدن و در بستن استعارهای از رابطه جنسی باشد.
کیایی عینا همین موقعیت را ۱۰ سال پیش در پایان بندی اولین فیلمش «بعد از ظهر سگی سگی» – متاثر از احتمالا تنها فیلم قبل از قرن جدید که دیده – استفاده میکند. فیلمساز حتی قادر به خلق یک موقعیت کمیک در فیلمی که اسم کمدی را دنبال خود میکشد، نیست و جالب آن که در سالنی که من فیلم را دیدم هیچ صدای خندهای از سوی مردم به گوش نرسید.
بخشی از پیشبرد پیرنگ فیلم حول موقعیتی میچرخد که فواد دارد. او که به دروغ به ابراهیم گفته در آمریکا وضعش خوب شده و موقعیت پیدا کرده، در واقع در ترکیه زندگی میکند و پرستار بچه یک خواننده مشهور ترک به نام نازان است. مشخصا از همان سکانس اول رابطه این دو عجیب به نظر میرسد. نازان به قدری معروف است که عکسهایش در بیلبوردهای شهر چاپ شده است.
در این میان مشخص نیست او با این همه پول و جایگاه به چه علت فواد را برای پرستاری از فرزندش انتخاب کرده و به او اعتماد میکند. بدتر از آن، نازان بی هیچ دلیلی مدام برای فواد قر و قمیش میآید و حتی از او میخواهد که برای راحتی بیشتر به خانهاش نقل مکان کرده و با هم زندگی کنند. فواد نیز او را به عنوان نامزدش به خانواده معرفی میکند و کلیشهایترین بهانهها برای فیلمساز جور میشود تا از دل این عشق قلابی یک عشق حقیقی بسازد و نازان بشود “عروسِ گل” آقا ابراهیم.
خط داستانی زیبا از این هم بدتر است. زیبا رسما در فیلم عقب مانده است. ابتدای فیلم میبینیم که عروسی میکند و بعد از یک ماه جدا میشود. چرا؟ کارکرد روایی این ازدواج چیست؟ اگر انجام نمیشد چه اتفاقی میافتاد؟ تمام کارهایی که میکند احمقانه و منگولوارانه است تا جایی که حتی دسیسه میکند تا کیف مدارکشان نیز دزدیده شود. تمام اینها برای گرفتن پناهندگی است. موقعیتی که در انجام آن با ماشالله شریک است و هر دو سعی میکنند تا ابراهیم را راضی به این پناهندگی کنند. قضیه پناهندگی وسط کار رها میشود و سر و ته فیلم با یک کنسرت مشترک احمقانه از نازان و ابراهیم هم میآید.
«مطرب» شرم آور است. حمایت آن از موسیقیهای مبتذل کوچه بازاری و لاله زار نیز شرم آورتر. ابراهیم مدام میگوید که اگر یک ماه دیرتر انقلاب میشد چه میشد؟ هیچ نمیشد. ابراهیم نیز میشد یک خواننده کوچه بازاری که جز در میان “برخی” رانندگان تریلی و لاتهای دستمال به گردن طرفداری ندارد و در نهایت نیز شاید ده سالی یک بار شبکههای لس آنجلسی از او دعوت میکردند تا چند دقیقه قبل از سال تحویل یکی از ترانههای پر مغزش را بازخوانی کند.
نویسنده: دانیال هاشمیپور
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.