به گزارش بلاگ سینمامارکت، آیا این آزادی است یا بردگی؟ بحث درباره آنچه در غرب با عنوان «انقلاب جنسی»، در نیمههای قرن گذشته به راه افتاد و طی مدت کوتاهی تقریبا تمام جهان را تحت تاثیر قرار داد، معمولا فقط با واکنشهایی از طرف جامعه مذهبی روبهرو شد. هواداران انقلاب جنسی از این رو توانستند مقاومت در برابر خواستههایشان را نوعی واپسگرایی و تحجر جا بزنند، اما حالا سالها گذشته و در چکاد فوارهای که با نیروی عظیم غریزه پمپاژ شد؛ و در آستانه سومین دهه از قرن ۲۱ میلادی، منطق به معنای مطلق کلمه و حتی بدون وامگیری از شرعیات و سنتها به انسان میگوید که چه مسیر اشتباهی را پیش آمده و برای اصلاح بعضی از نواقصی که در بافت سنتی جوامعش بود، چه جایگزین نامناسبی را برگزیده است.مستند نیلوبلاگ «ایکسونامی نیلوبلاگ» درباره این است که اگر شهوت را رها کنیم و بر آن بند و محدودیتی قرار ندهیم، در انتهای راه آیا عقدههای جنسی جامعه برطرف میشوند و ما شهروندان آرامتری خواهیم داشت؟ ایکسونامی نیلوبلاگ درباره این است که نظام سرمایهداری چه منفعتی از بابت وضعیت جدید جهان بهلحاظ جنسی میبرد؟ از روی مقوای جلد صابونها تا بنرهای بزرگ شهری، عکس زنان نیمهبرهنه در تبلیغات بازرگانی کشورهای غربی استفاده میشوند. کمتر مخاطبی در داخل ایران تابهحال از خود پرسیده است که اگر طبق ادعاها، آزادی جنسی، افراد را چشم و دل سیر میکند، پس چرا هنوز برای جلب نظر مشتریان، به آنها زنان نیمهبرهنه نشان میدهند؟
این بحث با غربزدگی در جوامع غیرغربی از جمله ایران هم ارتباط پیدا میکند، چون بهشتی که از آن سوی آبها برای عدهای تخیل شده، اجازه نخواهد داد در اولین نگاه، ایرادها را ببینند و به سرانجام مسیری که طی میشود، پی ببرند. ایکسونامی نیلوبلاگ از زبان خانمی روایت میشود که سابقا بازیگر فیلمهای غیراخلاقی بوده است. کارگردان نیلوبلاگ فیلم میگوید خود آمریکایی نیلوبلاگها قبلا مستند نیلوبلاگی درباره این شخصیت ساختهاند که تولید آن هشت سال طول کشیده و کاری قوی بوده است. این فرد، فرزند پدر و مادری است که رابطهشان به دلیل بیبند و باریهای اخلاقی به هم خورده است. او بدون پدر بزرگ شد و سرانجام به رسانههای پورن راه برد؛ اما از ۳۰ سال پیش دچار تحول فکری و روحی در زندگیاش شد. ایکسونامی، روایتی از انقلاب جنسی در آمریکاست که توسط این فرد بیان میشود. میشل، شخصیت اصلی ایکسونامی، در حقیقت کسی است که زندگیاش ماجرایی فشردهشده از سرنوشت آمریکا طی ۱۲۰ سال گذشته است. این فیلم طی پژوهشهای گستردهای انجام شده است که میتوانند موضوع چند مستند نیلوبلاگ دیگر هم باشند. از این رو گفتوگو با تهیهکننده و کارگردان نیلوبلاگ کار که هر دو در تیم پژوهش مستند بودهاند، حاوی نکات قابلتوجهی است. گفتوگو با محمدرضا برونی، تهیهکننده ایکسونامی و محسن آقایی نیلوبلاگ کارگردان نیلوبلاگ را در ادامه میخوانید.
آقای آقایی نیلوبلاگ بحثی قدیمی بین مدافعان آزادیهای جنسی و منتقدان آن در جامعه ایران وجود داشته و دارد. احکام دینی بهصورت نظاممند و دقیق درمورد مسائل جنسی راهکار ارائه کرده و معمولا در پاسخ به مدافعان آزادی جنسی به احکام شرع ارجاع میشود. اما به نظر میرسد مستند «ایکسونامی» قرار نیست از همین زاویه سنتی نقد به آزادی جنسی، به این مساله بپردازد. شما به دل جامعه غربی و خاستگاه انقلاب جنسی رفتید و از همان نقطه با مخاطبان صحبت میکنید. دلیلتان از انتخاب این شکل روایت چه بود؟
یک سوءتفاهم و یک درگیری اجتماعی بر سر مسالهای در ایران وجود دارد که مربوط به حوزه آزادی فردی است. دوقطبی وجود دارد که یک طرف ماجرا قرائتی دینی است و معمولا اپوزیسیون اصرار دارند که آزادی فردی را با قرائتهای دینی معرفی کنند، اما چرا و از این چه استفادهای میکنند؟ میگویند عقیده شخصی شماست و یک سری مناسک خوب و بد دارید، خب خودتان عمل کنید، ولی عقیده شخصی من نیست که مثلا نباید به کنسرت بروم، عقیده من نیست که نباید پارتی داشته باشم. شما میخواهید به بهشت بروید، بسیارخب؛ کنسرت و پارتی نروید. من نمیخواهم به بهشت بروم یا به بهشتی که شما میگویید اعتقادی ندارم، به وجود آن، به کیفیت آن و به همه آن اعتقادی ندارم پس اجازه دهید هرکاری میخواهم انجام دهم و به کسی ربطی ندارد. از طرف اخلاقگرایان و متدینین، گزارههایی مطرح میشد که آنها در مواجهه با مباحث اجتماعی، خواسته و ناخواسته ادبیات دینی را وسط میآوردند و حتی وقتی میخواستند از معضلات اجتماعی حرف بزنند، لحن گفتمانشان دینی بود. از فساد، فحشا، خون شهید و… صحبت میکردند. هیچوقت دیالوگ موثری بین این دو طرف اتفاق نمیافتاد. ضمن اینکه طیفهای بهخصوصی از اپوزیسیون شدیدا متمایل هستند که فضا را دوقطبی کرده و از حالت عاقلانه و گفتمانی خارج کنند و به سمت فضای هیجانی و استادیومی و زندهباد و مردهباد ببرند، با برچسبزنی باب گفتوگو و مفاهمه را کلا ببندند که این یک ترور فرهنگی و یک نوع تحجر پستمدرن و یک دگماتیسم ارتقا یافته است که اتفاقا از تحجر و دگماتیسم قبلی خیلی قدرتمندتر و ضد آزادی بیان است.
در بخشهایی از مستند اشاره واضحی دارید خواستههایی که در زمینه آزادی جنسی در ایران مطرح میشود در جای دیگری از دنیا یعنی آمریکای دهههای ۵۰ میلادی هم بوده است. به نظر شما بخشی از جامعه ایران درحال طی مسیری است که غرب در زمینه آزادیهای جنسی گذرانده است؟
چقدر خوب است که درحالحاضر این نمونه را پیش روی خودمان داریم. انقلاب جنسی در آمریکا ۶۰-۵۰ سال زودتر اتفاق افتاد که ما الان بتوانیم از آن برای بررسی خودمان استفاده کنیم و دربارهاش حرف بزنیم. در جامعه از دست رفتهای همانند آمریکا، نمیتوان این حرفها را بیان کرد چون هیچ نهاد مردمی نیست که متولی یا طرفدار آزادی جنسی یا شکل افراطی آن باشد. الان سرمایهداران و اصحاب سیاست هستند که تودهها را مدیریت میکنند و نکته جالب این است که این اتفاق در ایران هم افتاده؛ طوری مدیریت میکنند که طرف فکر میکند خواست خودش بوده است به این سمت برود. ما درباره این بحث میکنیم که آزادی فردی بدون قید و بند و اینکه هر چه دل تنگت میخواهد بکن، در جایی که تا ته ماجرا رفتند، به کجا و چطور رسید و سر از کجا سر درآورد؟ یکی از جاهایی که این قضیه خیلی خوب نمود دارد در قصه پورن است. پورن انواعی دارد و یکی از ژانرها این است که در دستشویی خودشان را تحویل کثافات آن میدهند و از آن لذت میبرند. این در فیلم بود و البته ما این را درآوردیم. مسائل جنسی ته ندارند و هر چقدر رها شد، به یک جنونی در این مساله میرسد که ته ندارد.
بهنظر میرسد بخشی از آنچه به انقلاب جنسی معروف شده، تحت پوشش حمایت از حقوق زنان بوده است. آیا جنبشهای دفاع از حقوق زنان از ابتدا با همین اهداف جلو آمدند یا انحرافاتی در ادامه جریان پیش آمد؟
تقریبا جنبش حق رای زنان در آمریکا و انگلیس با هم جلو رفته و در جاهایی انگلیس جلوتر بوده و در جاهایی آمریکا. زنان برای حق رای در این دو کشور جنگیدند و حتی کشته هم دادند. اما مهمترینانگیزه زنان در آمریکا و انگلیس بهعنوان پیشقراولان درخواست حق رای زنان چه بود؟ رهبران این جریان، با چه توجیهی زنان را پای کمپین خود میآوردند؟ حرف آنها این بود که بیایید حق رای پیدا کنیم تا بتوانیم مشروب را در کشور ممنوع کنیم که مردان دنبال هرزگی نروند و مست به خانه نیایند و کتککاری نکنند؛ دنبال زنبازی نروند و زن و بچه خود را رها نکنند. چه اتفاقی افتاد؟ همزمان در سال ۱۹۲۰ هم زنان آمریکایی نیلوبلاگ به حق رای خود میرسند و هم خواسته آنها تصویب میشود و کل آمریکا مشمول ممنوعیت خشک میشود، یعنی چه؟ یعنی در سراسر آمریکا مصرف، تبلیغ، خرید، فروش، ساخت، انبار و هر چیزی که درباره مشروبات الکلی است، ممنوع میشود و چطور ممنوع میشود؟ جزء بندهای قانون اساسی آمریکا میرود. اگر چیزی وارد بندهای قانون اساسی آمریکا شود، هرگز خارج نمیشود و همین الان هم ممنوعیت مشروب در آمریکا جزء قانون اساسی است و وقتی خواستند لغوش کنند، قانون جدیدی روی آن تصویب کردند. بند ۱۸ قانون اساسی آمریکا میگوید مصرف هر گونه مشروبات الکلی ممنوع است و بند ۱۹ میگوید بند ۱۸ باطل است. مشروب ممنوع میشود و زنان به حق رای خود میرسند، ولی چه اتفاقی در ادامه رخ میدهد؟ خیلی زود، در حدود کمتر از ۱۰ سال ممنوعیت مشروب با فشار سرمایهداران و حمایت بزرگ خاندان سرمایهداران آمریکا که شخصی به نام راک فلر است، لغو میشود. آنها برای این کار، زنان را هم وسط میاندازند یعنی زنان را هم مصرفکننده مشروبات الکلی میکنند.
پورن استاری که در مستند راوی تاریخ انقلاب جنسی آمریکاست را چگونه پیدا کردید؟
این خانم انواع و اقسام مشکلات خانوادگی، فردی و روانی و همهچیز را که در فیلم ما بود، داشت. این آدم سمبل عاصی از انقلاب جنسی است. بنای ما این نبود که صرفا دنبال یک پورناستار برای مستند انتخاب کنیم. روند زندگی او کاملا مطابق با فرآیندی قرار میگرفت که ما داشتیم؛ یعنی از یک خوشی و لذت اولیه شروع شده و وارد آسیبها شد و آسیبها ادامه یافت و به اوج رسید. یک مستند از زندگی شخص ایشان ساخته شده که خودش هم قسمتی را مشارکت داشته و فیلم بسیار تلخی است. این فیلم را خود او با کمک یک کارگردان آمریکایی نیلوبلاگ ساخته است و کار آن هم هشت سال طول کشید. پروژه عجیبی بود. این کاراکتر با بیماری ایدز درگیر شد، با سقط جنین درگیر شد، با تجاوز درگیر شده، با آزار جنسی در کودکی درگیر بوده، برخلاف این چیزی که ادعا میکنند این کاراکتر تجاری و گیشهای نیست که فقط برای جذب مخاطب، خودی نشان بدهد و برود، بندبند زندگی این آدم تبعات و روایت انقلاب جنسی است. روایت زندگی این آدم بهتنهایی روایت انقلاب جنسی است. منتها چون میخواستیم ابعاد کلان را هم داشته باشیم، او را به فیلم اضافه کردیم که در مقیاس میکرو مسائل شخصی خود را دارد و در اشل ماکرو، تاریخ جامعه آمریکا را شرح میدهد.
برای تنظیم نریشنها هم از نوشتههای این خانم استفاده کردید؟
درمورد نریشنها نکتهای که وجود دارد این است که نریشنها با ما بود و ما نوشتیم و زندگی خودش و خاطراتش را با همدیگر مرور کردیم. مضامین ما قسمتی از وبلاگش بود و قسمتی از مصاحبهها در آمد که با ایمیل، تلفن، تماس و… انجام شد. ما نزدیک به یک سال با هم در ارتباط بودیم. نهایتا اینها را با هم تلفیق کرده و بعد با هم بازنویسی کردیم.نسخه فیلمنامه ما دست او است. در خانه خود این را دارد. متاسفانه اتفاق بدی برای او افتاد که در فیلم و نسخه نهایی توضیحش داده شد. ۷، ۸ روز مانده بود که فیلمبرداری در نیویورک تمام شود، او گفت من دکتر رفتم و یک MRI جدید گرفتم و دکتر به من گفت اگر به خود فشار بیاورید، نمیتوانید تا آخر عمر خود راه بروید. حسابی ترسیده بود و به ما گفت شبها گریه کردم و از غم این حادثه تا صبح نخوابیدم. با تاسف و تاثر گفت نمیتوانم در فیلم بیایم. واقعا اگر بلایی سر من بیاید من زنی تنها هستم و نه خواهر و برادری و نه پدر و مادری دارم و نه فامیل و دوستی. من نمیتوانم اینطور زندگی کنم و باید بتوانم از پس خودم بربیایم.
شغل و محل درآمد او در حال حاضر چیست؟
شغل او این است که به دکتر میرود و میآید و با بیمه معلولیت و از کارافتادگی با ماهی ۷۰۰ دلار زندگی میکند. وضعیت خیلی اسفناکی است. برای ما کار کرده و ۲۰ دلار خرج کرده بوده و کاغذ فیلمها را پرینت گرفته بود و در ویدئویی که فرستادیم گفت من این پروژه را خیلی دوست دارم و ۲۰ دلار پول دادم و پرینت کردم. برای او همین هزینه سنگین بود. میشل اینقدری که من از زندگی او فهمیدم، انسان بسیار قابل احترامی است و فرآیندی که درگیر این صنعت شد واقعا تحمیلی بود و ناخواسته در این راه افتاده است. او الان فردی بهشدت مذهبی است و اصرار داشت و میگفت در فیلم شما میآیم، ولی یک نکته را فراموش نکنید و به بچهها بگویید که خدا همه را میبخشد. در هر جایی هر اشتباهی کردند خدا را فراموش نکنند.
نظرتان درمورد جبههگیریهایی که علیه فیلم شما شده، چیست و فکر میکنید که با چهانگیزهای انجام میشود؟
آقای عبدالله رمضانزاده در توئیتر گفت فرزند شهیدی به من اعتراض کرده و غمگین و نالان و گریان بود که فیلم من درباره یک شهید است و اجازه پخشش را نمیدهند.آن فیلمساز را نمیدانم چهکسی بوده است. فیلم هم نمیدانم درمورد چهکسی بود و نمیتوانم درباره فیلمش قضاوت کنم، ولی این تیتر را نگاه کنید که «فیلم فرزند شهید پخش نمیشود، فیلم بازیگر فیلمهای مستهجن پخش میشود» آیا از روی موضوع و راوی میتوان تشخیص داد که یک فیلم مستهجن هست؟ با این استدلال اینها قرآن خدا را هم منکر میشوند که در یکی از سورهها درباره قوم لوط آمده است. نکته این است که تمام تلاشها در مرحلهای انجام میشود که مخاطب عام، فیلم را نبیند یا اگر میخواهد ببیند، ابتدا ذهنیت بدی داشته باشد. یعنی قوای منطقی او فعال نباشد و صرفا با کینههای قبلی این فیلم را تکفیر کند.شبکه BBC برنامهای درباره مستند «ایکسونامی» گذاشته بود و از ما هم دعوت کرد در آن شرکت داشته باشیم که طبعا ما با آنها صحبت نکردیم. اما یک بحثشان درباره سرکوب جنسی بود و اینکه اگر کنترل کنید چه میشود. میشود از آنها پرسید کنترل جمهوری اسلامی قویتر است یا کنترلی که بر سر شما تحمیل میشود که شما بهعنوان مجری تلویزیون اگر پوشش باز در لباسهایتان نداشته باشید، آیا میتوانید روی آنتن باشید؟ آیا این کنترل سنگینتری نیست؟
فیلم شما ضد آمریکایی است؟
ما در این فیلم قصد نداریم بگوییم آمریکا بد است و ما خوب هستیم. حرف ما این است که هر جامعهای که به ورطه ولنگاری افتاد اولا توقفی برای او متصور نیست چون سازوکارهای اقتصادی و سیاسی پشت کار میآید و اجازه نمیدهد مردم رفتار طبیعی خود را داشته باشند و اینکه این مسیر سرازیری است و از یک جایی به بعد نمیتوان آن را نگه داشت، همانند ماشین سنگین است که در سرازیری میرود و اگر خود را مهار نکند، هیچ ترمزی آن را نگه نمیدارد.
گویا برای پخش مستند «ایکسونامی» حاشیههایی هم شکل گرفت و برخی رسانهها ایراد میگرفتند چطور وزارت ارشاد به مستند شما مجوز اکران داده است. کمی هم در این مورد صحبت کنید.
بحث مجوز از آن بحثهایی است که حاشیه است و بنا نداشتیم ادامه دهیم، ولی چند نکته را سریع بیان میکنم. یک؛ برای یک نوبت پخش در هر جایی، گرفتن مجوز عرف نیست. قانون گفته باید باشد ولی عرف نیست. بنابراین در همان روزی که مستند رونمایی شد، به ما گفتند سه فیلم دیگر هم رونمایی شد. اینجا را کسی کار نداشت. شما سراغ مستندسازان بروید و ببینید یک مورد پروانه ساخت و پروانه نمایش گرفته است یا خیر. غیر از آنهایی که در سازوکار هنر و تجربه میآیند که بحث تجاری، مالی، فروش و گیشه است و بحث ارشاد است و قضیه متفاوتی دارد. مگر میشود نمایش هر فیلمی در کشور و در هر جمعی تخصصی و غیرتخصصی با مجوز ارشاد باشد؟ فیلمی نیاز به مجوز دارد که جزء جریان اصلی اکران است و روی بیلبورد تکتک شهرها و سردر سینماها میرود و تبلیغات تلویزیونی میگیرد. فیلمی که اکران محدود دارد و اساتید، دانشجویان، طلبهها و افرادی که دغدغه فرهنگی دارند، قرار است دور هم ببینند، نیازی به سازوکار دریافت اکران از وزارت ارشاد ندارد. اگر دوستانی که پیش از این مدافع آزادی بیان بودند الان بخواهند در این حد سختگیری کنند و ما بخواهیم دعوایی در بحث مجوز درست کنیم، صحیح نیست. اگر از این به بعد هر کسی در هر نقطه کشور هر فیلمی خواست پخش کند باید مجوز ارشاد داشته باشد، خود ارشاد از شدت درخواست مجوز از بین میرود.نکته مهمتر و از آن اساسیتر این است که کارکرد مجوز چیست؟ مجوز جز این فلسفه و هدفی دارد که فیلم نامناسب و مخربی در جامعه پخش نشود و آثار سوء بهجا نگذارد؟ به تمام آدمهایی که در این جنس مسائل از همه سختگیرتر بودند و از همه محافظهکارانهتر بودند، فیلم را نشان دادیم. پیشنهادهایی هم به ما دادند که مثلا این قسمت را کم کنید، آن قسمت را زیاد کنید، آن قسمت را بپوشانید و… . اینها فعالان فرهنگی کشور بودند. افرادی همانند معممین و روحانیون بنام که الان نمیتوانم اسم ببرم. اینها کسانی هستند که از همه بیشتر دغدغه دارند و مشکلی با کلیت موضوع داشتند. به دوستانی که سابقا دغدغه آزادی بیان داشتند و حالا به پخش این فیلم اعتراض میکنند میگویم شما کاسه داغتر از آش نشوید. شما دنبال انتقامگیری هستید که بهیکباره اینچنین سختگیری میکنید، ضمن اینکه ما پرهیزی از این نداریم که مجوز بگیریم. مجوز خواستیم بگیریم و گفتند نسخه نهایی فیلم را بیاورید. اشکالاتی در صدا، زیرنویس و تدوین داشتیم. نهایی نبود و یک سری خردهکاریهای فنی لازم داشت و تکمیل نبوده است. گفتند تا به آن نسخه نرسید ما به شما مجوز نمیدهیم، ولی فصل اکران دانشجویی داشت از دست میرفت. ما گفتیم نمیتوانیم معطل این قضیه شویم. ضمن اینکه برنامه اصلی اکران ما در سازوکار ارشاد نیست که بخواهیم دنبال این برویم. سازوکار اصلی اکران فیلم ما در اکرانهای دانشگاهی بوده است مگر اینکه از این به بعد سیاست عوض شود. تا اینجا کار اکران اینچنین بود و اکران دانشگاهی مجوز ارشاد نمیخواهد. خود دانشگاه مدنظر باید مجوز بدهد و بگوید اکران شود یا نشود.
کمی بیشتر از ایکسونامی به زبان کارگردان
«ایکسونامی» مستندی پر از جزئیات است که حتی لحظهای نمیتوان از آن چشم برداشت؛ وگرنه ممکن است رشته کلام از دست مخاطب در برود. سازندگان کار میگویند آن را بارها کوتاه و کوتاهتر کردهاند تا به این نسخه ۹۰ دقیقهای رسیده است. در این میان اطلاعات بسیار ارزشمندی به ناچار حذف شدهاند. محسن آقایی، کارگردان فیلم میگوید لااقل هفت مستند دیگر را میتواند با موادی که برای ایکسونامی جمع کرده، بسازد. پژوهشهای این مستند قرار است در قالب کتاب منتشر شوند؛ با این حال، بخشی از مسائل مربوط به آنچه در مضمون ایکسونامی مطرح شده، اما زمان محدود فیلم اجازه نمایش آنها را نمیداد، در خلال صحبتهای محسن آقایی مورد اشاره قرار گرفته است و آن را در ادامه میخوانید.
ماساژ پیام به نفع انحرافات جنسی
عدهای در خود آمریکا، پوشش اخبار مربوط به درگیریهای مجاز شدن یا غیرمجاز شدن سقط جنین را تحلیل گفتمان کرده بودند. آمار اینچنین شد که ۹۵ درصد اخبار مربوط به موافقان سقط جنین با عبارات مثبت مخابره شده بود و اخبار مربوط به تجمعات و تحصنها و درخواستهای مدافعان ممنوعیت سقط جنین، با عبارات منفی بود. شبیه کاری که BBC میکند و اگر عدهای در آمریکا کاری میکنند، عنوان تروریست میگیرند و همان کار را اگر در ایران کنند، فعال قومیتی میشوند. چنین کاری را در پوشش اخبار مربوط به سقط جنین انجام داده بودند. گوینده اخبار CBS وقتی میخواهد خبر قانونی شدن سقط جنین را اعلام کند، اینطور اعلام میکند که «از این به بعد تصمیم به پایان بارداری به عهده مادر و پزشک او است، نه دولت» اولا این عبارت «پایان بارداری» یک وزنی دارد؛ بحث روی جنس کلمات داریم که مهندسی شده است همانند حجاب اجباری، حق کنترل بدن، همجنسگرایی یا همجنسبازی است. بحث بسیار مفصلی روی این کلمات داریم که خیلی کار کردیم و یکی از مستندهای جنبی که میتوانم در این حوزه بسازم، تکنیکهای رسانهای و استراتژیهای تبلیغاتی به کار گرفته شده در تغییر اجتماعی است. گوینده اخبار CBS میگوید «تصمیم به پایان بارداری زین پس به عهده مادر و پزشک او است، نه دولت»، متن خبر را دقت کنید درحالیکه میتوانست بگوید «زین پس سقط جنین قانونی اعلام شد.» یا میتوانست بگوید «دادگاه آمریکا سقط جنین را قانونی اعلام کرد.» اما این خبر را چطور تنظیم میکند؟ میگوید تا الان دولت فضولی بیجا در زندگی مردم میکرد و الان دست خود مردم است و خدا را شکر که از این فضولی هم نجات پیدا کردیم و بالاخره مادر و پزشک باید تصمیم بگیرند. این فضا را در همجنسبازی هم داریم. در بحث همجنسبازی هالیوود و رسانههای جریان اصلی، کاری با مردم آمریکا کردند که تصورات غالب با آنچه در واقعیت وجود دارد، به کلی متفاوت باشد. «گالو» یک پژوهشی انجام میدهد که نمیدانم سال ۹۰ است یا متاخر. آنها از مردم آمریکا میپرسند بهنظر شما چند درصد مردم این کشور همجنسباز هستند؟ آنجا مردم میگویند حدود ۳۰ درصد هستند. یعنی از هر ۱۰ نفر، سه نفر همجنسبازند. عدد واقعی چقدر بوده است؟ ۲درصد بوده است. ۲درصد با تمام این پروپاگاندایی که در این سالها شده است. با همه تبلیغاتی که برای آنها شده و با همه استارهایی که پای کار آوردند تا به اینها هویت، شجاعت و اعتبار دهند. با همه اینها ۲درصد است، ولی تصور چیز دیگری است.
آیا ما در مسائل جنسی عقدهای هستیم و خارجیها چشمو دل سیر؟
در آمریکا که ما بررسی کردیم، دهها قانون تصویب کردند تا پوست پدر متجاوز را بکنند، در حدی که اگر یک نفر سابقه جرم جنسی داشته کلا GPS به او وصل کنند کجاها میرود. نکته جالب این است که هیچ یک از این قانونها جواب نداده است. چرا؟ چون حجم این امر بالاست و جواب این بحران اجتماعی، قانون نیست.صبح تا شب و شب تا صبح دارند شهوت را ترویج میدهند و طبیعتا با قانون ضدتجاوز و امثال آن نمیشود قضیه را کنترل کرد. همانند این است که دیگی را روی گاز گذاشتند و زیر آن را تا حدی که امکان دارد و امکان ندارد زیاد کردند. حالا از آن طرف در دیگ را مرتب با چیزهای مختلف محکمتر میبندند و زیر این را زیادتر میکنند. بهیکباره میترکد و سوپاپ آن سوراخ میشود. میخواهند به زور قانون این دیگ را روفو کنند و از یک جای دیگر بیرون میزند. باز کماکان دیگ شهوت داغداغ است. هنوز پر بینندهترین موزیک ویدئوهای یوتیوب، ویدئوهایی است که محور آنها سکس است و هیچ محتوایی ندارند. تبلیغات و تصویر و… هم اینطور است. واقعا جامعه شهوتسالاری است. همهجا این کار را میکند. درعوض تعداد قانونهای اینها را نگاه کنید، زیاد است ولی اثری ندارد.حرفی کارشناس BBC بیان میکند که جامعه آمریکا عادی شده و سال ۱۹۵۳ کتاب کینزی بیرون آمد و ۲۰۰ و خردهای هزار نسخه فروخت. مردم عقدهای بودند و تابو بود. الان مجلهای تماما درباره مسائل جنسی بیرون بیاید، ۲۰ هزار نسخه هم نمیفروشد. اولا اگر جمع بزنید فروش محتوای جنسی در آمریکا چقدر است، رقم آن از میلیارد نسخه رد میکند. آن قدر زیاد است که صدها مجله و کتاب و صدها هزار سایت مستهجن وجود دارد. اینها را در نظر نمیگیرند. نکته جالب این است که حرف او این بود که اگر این مسائل باز شود، این عقده خوابیده و عادی میشود. الان در آنجا خانم در کما رفته، زن در کما رفته، باردار میشود، عادی است؟ حتی خبرش هست به تمساح تجاوز میکنند. این یعنی سکس برایشان عادی است واقعا عقدهها برطرف شدهاند؟
فیلم ما ضد آمریکایی نیست
اینها تنها مربوط به آمریکا نیست، هرچند آمریکا نمونه خوبی برای بررسی بود. اینکه سراغ آمریکا رفتیم، یک سری ملاحظات مخاطبشناسانه داشت و الا اتفاقی که در آمریکا افتاده، تقریبا در اکثر کشورهای دنیا تکرار شده است. در اروپا تکرار شد، در چین، روسیه، شرق آسیا و… تکرار شد و در هرکدام از این کشورها قدری بالا و پایین نسبت به مختصات فرهنگی خودشان است، ولی کلیت ماجرای انقلاب جنسی در اکثر کشورهای دنیا اتفاق افتاده و همهجا نتایج مشابه از همین جنس بوده است؛ طلاق زیاد شده، جرم زیاد شده و… .مثلا همین اواخر، زنان سوئدی جمع شدند و یک دقیقه جیغ به نشانه اعتراض به خشونت جنسی علیه زنان زدند. صد سال سکوت فایده نداشت و یک دقیقه جیغ زدند شاید فایدهای داشته باشند. یا قانونی در آلمان آمده که زین پس کسانی که با دسته مونوپاد از زیر دامن زنان عکس میگیرند، مجرم هستند. چه زمانی یک امر به قانون میرسد؟ وقتی گستردگی داشته باشد، برای یک نفر که قانون تصویب نمیکنند.
آیا آموزشهای جنسی واقعا برای سلامتی هستند؟
یک بحث در آموزش جنسی است. مستندهایی که خود آمریکاییها ساختند، طرف در مهدکودک به بچه کتابی داد که در آن همجنسبازی را شفاف توضیح داده است. آن کودک زیر ۶ سال است. والدین گفتند چرا وقتی کتابی به بچه ما میدهید، از ما اجازه نگرفتید و چرا با ما هماهنگ نکردید و شاید ما کار دیگری بخواهیم انجام دهیم. در همین حد اعتراض کردند، والدین را به مهدکودک میکشانند و با او حرف میزنند و والدین دیدند صحبت طولانی شد و بهیکباره پلیس آمد و پدر را دستگیر کرد که شما غلط کردید میخواهید فرزند شما فلان مطلب را نبیند. پدر را بازداشت کردند و پرونده برای او تشکیل دادند که بچه خود را میخواهد مدیریت کند. بعد میگویند دولت در ایران در اتاق خواب مردم هم دخالت میکند. آنجا همه را به حال خودشان گذاشتهاند؟
آیا آموزشهای جنسی واقعا برای سلامتیاند یا برای تبلیغ رفتارهای خاص جنسی؟ ITPF یک مرکز مهم آموزش جنسی در دنیاست که موسس آن مارگرت سنجر است. او با پول راک فلر، قانون پیشگیری سقط جنین را در آمریکا جا انداخت و بعد در کل دنیا. الان بنیاد ITPF در کل دنیا فعال است و در ایران هم بهشدت فعالیت دارد. کلا هدف، سیاست و زندگی این موسسه، آموزش جنسی در سراسر دنیاست. چند سال پیش هم جزوهای به نام «شاد و داغ و سلامت» منتشر کرد که آموزش نوع رفتار جنسی را به افرادی که مبتلا به ایدز هستند، میداد. جزوه درباره این بود که آقا یا خانم مبتلا به ایدز، زین پس چطور از زندگی جنسی لذت ببرید. قسمتی از بروشور این است که به مسائل پیشگیری میرسد. انواع روابط جنسی را توضیح میدهد و در پیشگیری میگوید «بهتر است کسانی که مبتلا هستند، از لوازم پیشگیری استفاده کنند، ولی اگر استفاده نکردید، انتخاب خودتان است.» باید تصاویر این را ببینید که پزشکان آمریکایی با چه لحنی میگفتند وقتی این را خواندیم چقدر شوکه شدیم. این احمقانهترین توصیهای است که میتوان کرد. چطور میشود به کسی که مبتلا به ایدز و بیماری ایدز او قطعی است، بگویید اگر خواستید از ابزار پیشگیری استفاده کنید و اگر نخواستید استفاده نکنید؟ آمریکاییها میگویند قطعا هدف از آموزش جنسی بهداشت نیست. هدف آموزش جنسی ولنگاری است. دعواهای از این به بعد ما حتی سیاسی و فرهنگی با محور خانواده میشود.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 405 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 15:52