تنها نمایش ویرانی شهری جنگزده نیست که اساس زیباشناسی مستند «نتهای مسی یک رویا» باشد. مستندساز موفق میشود جهان درونی آدمهایش را بسازد یا نمایش دهد. از این جهت از دو مفهوم «ساختن» و «نمایش» استفاده میکنم تا همچنان در تردیدِ واقعیگرایی یا طبیعیسازی روایت این مستند باقی بمانم.
«نتهای مسی یک رویا» آدمهایش را که پسربچهها و دختران فلسطینی ساکن در یرموک سوریه است همزمان با ویرانی غیرقابل تصور جنگ به تصویر میکشد. قابهایی که صرفا سعی در نشان دادن تخریبی جنگی باشند در مستند کم است و این قابهای شهر ویران اغلب با حضور کاراکترهای جذاب همراه است. اینجاست که مرز بین مستندی رخوتانگیز و تکسویه با اثری چندلایه مشخص میگردد. کافی است قابهایی را به خاطر بیاوریم که در آن دختر نوجوان لباس عروس در تن در یک لانگشات بسیار دیدنی از ویرانی ساختمانی چند طبقه میرقصد. یا قابی از پسربچههایی که چندنفره روی دوچرخه، فضای بین ساختمانهای نابود شده را طی میکنند.
مستندساز همزمان آدمهایش را با شهر ویران نشان میدهد و اینگونه است که سهم هر کدام از این کودکان را از جنگ به تصویر میکشد. به نظر نمیشد جدا جدا، هم ویرانی محل زیست را به تصویر کشید و هم درونیات کاراکترهای اصلی مستند را و اینجا قرابت آدمها و ویرانی که در طول اثر به شکل مستمری حفظ میشود در بیان این ایده بسیار موثر است.
مستند روایتی دارد که نمیتوان به تمامی آن را محصول آدمهای واقعیاش دانست. چند پسربچه در شهر ویران به کمک دخترانی میروند و با هم خیال اجرای کنسرتی دارند. پسرها فلز مس را در خانههای ویران جمع میکنند تا از پول حاصل از آن، کنسرت رویاییشان محقق شود. اینکه این رویداد ساختگی است یا محصول خود کاراکترهای مستند، نمیتواند ایراد باشد. نهایتا اینکه بدیههسازی و خلق روایت را با کمک تولیدکننده و آدمهای واقعی مستند به صورت مشترک تلقی کنیم که این رویه نمیتواند به عنوان ایراد قلمداد شود. در هر حال رویداد در مستند «نتهای مسی یک رویا» یا ساختگی است یا از آن جهت که به شدت طبیعی به تولید رسیده است، شبه ساختگی بودن دارد.
حذف نریشن نیز همان چیزی است که مستندساز حرفهای را مجاب می کند تا زبان سینما را دستمایه پرداخت روایت کند و نه متنی شسته رفته و ادیت شده را. در «نتهای مسی یک رویا» دیالوگها و کلام آدمها نقش پر رنگی در بیانی فیلمیک دارد. رویداد هم با اعمال این افراد با ریتمی در خور، پیش میرود و هم با گفتگوهایشان. گفتگوهایی تر و تمیز که حتی شائبه ساختگی بودن و ساختار فیلمنامهای مستند را دامن میزند.
آنچه مستند «نتهای مسی یک رویا» را در مرز طبیعیسازی یا واقعگرایی معلق نگاه میدارد، نماهایی دور از سوژههای انسانی است تا توهم واقعگرایی حفظ شود و یا اینکه عنوان و موضوع شاعرانه نیز کمک میکند تا انگ طبیعیسازی تا جایی دامن اثر را نگیرد. نکته این است که این مستند به دلیل روانی روایت و دیالوگهایش آیا اثری ساختگی است که کارگردانش آن را از پیش طراحی کرده و پلانهایش را با ارادهای از پیش تعیین شده تولید کرده است یا مستندی است که اصالت مستند بودنش را حفظ نموده است؟ با توجه بر ماهیت دیالوگها و پیشرفت رویداد به آسانی نمیتوان مستند «نتهای مسی یک رویا» را مصون از دخالت کارگردان در پرداخت روایی اثر دانست. اما همانطور که گفته شد، زبان شاعرانه مستند تا جایی بار این طبیعیسازی را به دوش میکشد.
از نمونههای بارز در قبول ادعای طبیعیسازی مصنوعی، میتوان به سکانس پایانی مستند اشاره کرد. جایی که دستگاه پخش صوتی و باند پخش و میکروفون در دستان کودکان به عنوان نشانهای از تحمیل موقعیت بر آنها از جانب مستندساز است. حتی جملات حماسی که پسربچهها در این سکانس میگویند نیز تردید ما را در قبول واقعیت دوچندان میکند. باد میوزد و ماجرای کنسرت و آرزوی شهرت بر باد رفته است. این سکانس باشکوه در فرمت سینمایی و داستانی آنچنان شاعرانه و تاثیرگذار است که ما را به یاد نئورئالیسم ایتالیای پس از جنگ می اندازد.
نویسنده: رحیم ناظریان
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.