نگاهی به برخی از فیلمهای روز پایانی جشنواره سینما حقیقت
واکسچه (کامران حیدری/ مسابقه ملّی)
فیلم واکسچه پرترهای است که به شیوه رایج مستندهای پرتره روایت نمیشود. این فیلم بهدرستی در دو رشته بهترین پژوهش و گفتار متن نامزد دریافت جایزه شده است و گفتار متنی شاعرانه دارد چراکه از زبان یک شاعر و ترانهسرا روایت میشود که در قید حیات نیست. “ابراهیم منصفی” ترانهسرا و نوازنده گیتار اهل بندرعباس است که در سال ۱۳۷۶ درگذشت. موسیقی او پیچیدهتر و بالاتر از فکر و صدای جامعه زمانهاش بود. او افکار و اصواتی را از موسیقی غربی، به ویژه موسیقی بومی آمریکا بهکار گرفت. اما آن را به یک موسیقی بدویـبومیِ برخاسته از جنوب ایران تبدیل کرد که هیچ وابستگی به موسیقی روز جهان نداشت.
ترانههای او رشته پیوند بومیترین فرهنگها را با خود همراه داشته و دارند. منصفی خود راوی داستان زندگیاش در واکسچه است. کارگردان برای به تصویر کشیدن روایت انسانی که از جهانی دیگر با ما سخن میگوید، فرمی بصری طراحی کرده است. به این ترتیب که دوربین هنگام روایت منصفی در نقطهنظر نمای گنجشک قرار دارد و تدوین فیلم مبتنی بر نمای بلند است.
نمای کرین همراه با حرکت آهسته دوربین و گذر از کوچهها و خیابانهای بندرعباس در نماهای بلند، فرم کلی فیلم را تشکیل میدهد. روایت با بخشهایی فصلبندی میشود که به ترانهها و آهنگهای منصفی میپردازد. در این فصلها دوربین در زاویه Eye Level قرار میگیرد و بازهم در نمای بلند موسیقی او توسط فرد یا گروهی بازخوانی میشود. گویی در این نماها روح منصفی از آسمان به زمین میآید و در نوازنده و خوانندهای حلول میکند. روایت فیلم در یکسوم پایانی آن توسط دوست و یاور منصفی به نام “طیب” ادامه مییابد.
کارگردان در این بخش از فیلم با رعایت فرم روایی پیشین، یعنی استفاده از صدای آف در نریشن، بخشی از داستان زندگی منصفی را از زبان طیب روایت میکند. اما هوشمندی کارگردان در فیلمبرداری این فصل، تغییر زاویه دوربین و عدم استفاده از کرین است. دوربین در زاویه Eye Level طیب قرار میگیرد، نماها کوتاهتر میشوند و اندازه نماها اغلب از لانگشات به مدیومشات و سپس کلوزآپ تغییر مییابند. واکسچه پرترهای است با ساختاری متفاوت و سوژهای بکر و ناشناخته که تماشاگر را با موسیقی بومی ناحیهای از کشورش آشنا میسازد و از این حیث نیز فیلمی قابل ستایش است و به نظر میرسد جای آن در نامزدی بخش کارگردانی و بهترین مستند خالی است.
خسوف (محسن استادعلی/ مسابقه ملّی)
کاندید شدن این مستند در شش رشته، کنجکاوی تماشاگران را برای تماشای آن در روز پایانی جشنواره برانگیخت. اما شاید با این پیشزمینه به تماشای خسوف نشستن، چندان نتیجهبخش نباشد. فیلم میکوشد زاویه دید متفاوتی را از یک طلبه جوان ارائه دهد که در تردید ملبس شدن، روزگار را به سختی میگذراند.
شرایط سیاسی و اجتماعی حال حاضر جامعه ایران در تردید این طلبه بیتأثیر نیست. نگاه مردم به این لباس و جایگاه روحانیت در اجتماع از سویی و یافتن دنیای جدیدی به نام سینما سبب شده است تا کاراکتر این مستند بر سر دو راهی قرار گیرد. آموزههای او با جهان سینما در تضاد است اما روح او در سینما آرامش مییابد.
خسوف مستندی پرسشبرانگیز است و سؤالاتی در زیرمتن آن مطرح میشود، که عمدتاً بنیادین و گاه نیز خطرناک محسوب میشود. مهمترین ویژگی این مستند دوربین مشاهدهگر کارگردان است که بدون موضعگیری به روایت میپردازد. این انتخاب نشان از آگاهی کارگردان از مقوله مخاطبشناسی دارد.
اگرچه که دوربین مشاهدهگر یکی از مؤلفههای این گونه از مستندها به حساب میآید، اما اگر کارگردان به موضعگیری میپرداخت و یا نوعی از نگاه جناحی را به فیلم راه میداد، خطر ایدئولوژیک خواندن آن از سوی تماشاگران عام و خاص در کمین خسوف بود. باید دید پس از خسوف امشب چه در انتظار این فیلم است!
آشو (جعفر نجفی/ مسابقه ملّی)
آشو همچون مستند کاغذپاره که در چهارمین روز جشنواره به آن پرداخته شد، مستند تنهایی است! از این حیث که تنها فیلم حاضر در جشنواره است که میتوان آن را مستندی در ژانر کودکونوجوان دانست. پسربچهای روستایی که عاشق بازیگری و تماشای فیلم است و از “باشو غریبه کوچک” (بهرام بیضایی) تا “مالنا” (جوزپه تورناتوره) و “لالالند” (دیمن شزل) را تماشا کرده است.
اسامی بازیگران ایرانی و خارجی را از بر است و “تیم برتون” را بهترین فیلمساز جهان میداند. آشو هم سوژهای جذاب دارد و هم توانسته از پتانسیل آن جهت ایجاد لحن کمیک به درستی بهره ببرد. سال گذشته در برخی از فیلمهای جشنواره آسیبی به چشم میآمد. کارگردان برای ایجاد خنده در تماشاگر به سوءاستفاده از سوژه و کاراکترها دست زده و در پی آن سندرومی پدید آمده بود که گویا تماشاگر باید حین تماشای فیلم لزوماً بخندد.
چه فیلم داستانی باشد و چه مستند. اما آشو در دام این سندروم نمیافتد زیرا سوژه این امکان را به کارگردان میدهد تا به لحن کمیک نزدیک شود. از سویی آشو روایتگر دنیایی کودکانه در دل فرهنگی روستایی است. پسربچهای که خلاف فرهنگ سنتی رشدیافته در آن، دل در گرو هنری مدرن دارد و این تناقض خود بیانگر لحن فیلم است. شاید آشو با توجه به سوژهاش میتوانست جایی در میان نامزدهای جشن امروز داشته باشد.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 406 تاريخ : چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت: 23:22