داستان زندگینامهوار درباره سرمایهگذاری جاهطلبانه و متحولکننده یک زوج که با شیرینی و جذابیت غیر قابل تحملی آغاز میشود، نهایتاً به فیلمی به شدت تحسینبرانگیز در بزرگترین مزرعه کوچک تبدیل میگردد. اداره یک مزرعه به کار و تلاش بیپایان نیاز دارد و وقتی فیلم دست از ایدهآل نشان دادن فانتزیهای بازگشت به زمین دست برمیدارد و ارزیابی واقعگرایانهتری از چالشهای پیش رو انجام میدهد، به شدت جذاب و دلچسب میشود. این مستند لایق احترام، پس از نمایش در جشنوارهها، در تلویزیون و همه سالنهای دوستدار طبیعت پخش خواهد شد.
فیلم دوره هفت سالهای که جان و مولی چستر برای دستیابی به رؤیای ایجاد مزرعهای با محصولات متنوع در فاصله یک ساعتی لس آنجلس، پشت سر گذاشتهاند را به تصویر میکشد. و به این ترتیب مستندی آموزنده برای رؤیاپردازان و کنجکاوانی است که به سبک زندگی دوستدار طبیعت علاقه دارند، حتی با اینکه این زوج نسبتاً خاص هستند.
جان و مولی که در ابتدا آنها را در آپارتمانی تنگ و کوچک در سنتا مونیکا میبینیم، زوجی سی و چند ساله هستند (مولی شیرینیپزی است که وبلاگ آشپزی دارد و جان – خوشبختانه – فیلمبردار است) که به دنبال نوعی زندگی هستند که بتوانند «همه کارهای خود را با هماهنگی کامل با طیبعت انجام بدهند.» حس رضایتمندی جایی به نقطه اوج میرسد که مولی ادعا میکند «یک روز ما یک زندگی را نجات دادیم که بعداً زندگی ما را نجات داد»، اشاره به نجات سگی به نام تاد که «به زندگی ما هدف داد.» تصویر سرزنده و ایدهآل خانواده همه چیز را ارزشمند جلوه میدهد.
جان و مولی به جای اینکه توضیح دهند چطور پول لازم برای خرید دویست جریب زمین در مورپارگ کالیفرنیا بعلاوه یک خانه زیبا و بسیاری لوازم خانگی گرانقیمت را تهیه کردهاند، وقت بیشتری را به سگ اختصاص میدهند و از راهنماییهای یک استاد کشاورزی به نام آلن (که به استاتید ذن میماند) استفاده میکنند که برای هر سؤال، جواب خردمندانهای دارد.
اولین مسأله پیش روی این زوج، تلاش آنان برای ایجاد یک «مزرعه رؤیایی» در جنوب کالیفرنیا در دوران یک خشکسالی شدید است. آنها به نحوی موفق میشوند مزرعه را با یک سیستم آبیاری پنج مایلی آبیاری کنند. هدف آنها رسیدن به «بالاترین سطح ممکن در تنوع زیستی» است که قطعاً به سادگی به دست نمیآید.
در سال دوم، آلن از یک مزرعهی «پیچیده» دفاع میکند که بر اصل «تنوع، تنوع، تنوع» بنیان گذاشته شده باشد. این مزرعه علاوه بر ۷۵ گونهی مختلف از میوههای هستهدار، به مأمن جانورانی مانند مرغ، خوک، اردک و زنبور تبدیل میشود. و این به نوبه خود پای آفتها و شکارچیانی مانند حلزون، موش کیسهدار و گرگ آمریکایی را به مزرعه باز میکند.
کارگردان-فیلمبردار چستر همه چیز را به تصویر میکشد، از خوکی که حداقل دو جین خوکچه به دنیا میآورد گرفته تا تصاویری شبانه از گرگهای آمریکایی که برای کشتن مرغها وارد مزرعه میشوند. یک جا، مولی با شور و شوق میگوید «واقعاً به یک بهشت تبدیل شده» و در جای دیگری این زوج برای از دست رفتن ۷۰ درصد از محصول سالانه میوه خود افسوس میخورند. و استاد آلن خردمندانه توضیح میدهد «سطح راحتی از ناهماهنگی» بهترین چیزی است که میتوان در این دنیا به آن رسید.
علیرغم خشکسالی که میگویند در ۱۲۰۰ سال گذشته در کالیفرنیا بیسابقه بوده (ولی نمیگویند که از کجا فهمیدهاند) و آتشسوزیهای فاجعهبار اخیر در جنگلها، مزرعههای زردآلو در تمام هفت سال این مستند پربار و سرسبز هستند. فداکاری و موفقیت نهایی چسترها واقعاً تماشایی است. به دلیل تغییرات آب و هوایی بسیار و دیگر عوامل تصادفی، کشاورزی هرگز نمیتواند علم دقیقی در طبیعت باشد اما همانطور که چسترها در انتها میگویند «مشاهده و خلاقیت به بهترین متحد ما تبدیل شدهاند.»
موسیقی به شدت احساسی به یک عامل تقویتی غیرضروری برای فیلمی تبدیل شده که با سختکوشی و مثبتاندیشی بیپایان شخصیتهایش، طبیعتاً الهامبخش و تأثیرگذار است.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 311 تاريخ : پنجشنبه 12 دی 1398 ساعت: 18:46