فرض کنید یک اکانت ناشناس در اینستاگرام، خبر نادرستی را دربارهی شما یا کسبوکارتان منتشر کرده است. چه میکنید؟
در چنین شرایطی چه کسی را مقصر میدانید؟ آیا دلتان میخواهد از اینستاگرام شکایت کنید؟ یا دوست داشتید روشی بود که اینستاگرام، اطلاعات تماس صاحب آن اکانت را در اختیار شما قرار دهد؟
مراجع حقوقی تا چه حد به شما کمک میکنند؟
آیا باید به این و آن بگویید که آن اکانت را ریپورت کنند و دست به دعا بنشینید که الگوریتمهای اینستاگرام و بررسیکنندگان احتمالی، تصمیم به حذف آن پست بگیرند؟
چنین چالشی، فقط به اینستاگرام و حتی شبکههای اجتماعی محدود نیست. بسیاری از پلتفرمها در این روزها، با چنین چالشهایی دست و پنجه نرم میکنند.
در دیجیکالا به سادگی، کالاهایی با چند برابر قیمت واقعی فروخته میشوند. در دیوار، آگهیهای غیراخلاقی منتشر میشود. در توییتر، خبرهای دروغ منتشر میشود. در اینستاگرام، اطلاعات شخصی دیگران به اشتراک گذاشته میشود و در تلگرام، محصولات آموزشی و فرهنگی و هنری، بدون کوچکترین توجهی به حقوق تولیدکنندگان آنها، به اشتراک گذاشته و حتی با قیمت پایینتر فروخته میشوند.
صاحبان پلتفرمها، معمولاً با تکیه بر اصولی مثل «آزادی بیان» و «جریان آزاد اطلاعات» و نیز با بیان اینکه «ما فقط یک پلتفرم هستیم و درست مثل چاقو، به شکل خوب یا بد قابل استفادهایم» میکوشند از زیر بار حقوقی فعالیتهایی که در آن پلتفرمها انجام میشود، شانه خالی کنند.
از سوی دیگر، کم نیستند افرادی که معتقدند پلتفرمها باید مسئولیت بیشتری بپذیرند. خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه اطلاعات واقعی صاحبان اکانتها در بسیاری از این پلتفرمها قابل ردیابی نیست و افراد بسیاری میتوانند پشت هویتهای جعلی پنهان شده و به فعالیتهای نامطلوب بپردازند.
تا اینجای کار، بحث به نظر ساده است. وقتی یک دروغگو، مجرم، گرانفروش یا کلاهبردار به سادگی میتواند پشت اسم پلتفرمها پنهان شده و به انواع فعالیتهای غیرقانونی و غیراخلاقی دست بزند، واضح به نظر میرسد که باید بتوان از پلتفرم به خاطر جرمهایی که در آن به وقوع میپیوندد شکایت کرد.
اما کار به این سادگی هم نیست. دولتها (به تعبیر دقیقتر: حاکمیتها) در بسیاری از نقاط جهان، با چشمان تیز، در کمین پلتفرمها نشستند و آمادهاند تا بر موج این مطالبهی عمومی سوار شوند و آزادی بیان را محدود کنند.
اگر بپذیریم که پلتفرمها باید به خاطر محتوایی که در آنها منتشر میشود پاسخگو باشند، دولتها و حاکمان، نخستین شاکیانی هستند که به خاطر محتواهایی که منافع سیاسی و پایههای قدرت آنها را محدود میکند، هر روز به شکایت از شبکههای اجتماعی میپردازند و عملاً «آزادی بیان» به خطر میافتد.
بگذریم از اینکه دخالت دولتی، میتواند ساز و کارهای بازار آزاد را هم مختل کند. مثلاً فرض کنید پای سازمانهای کنترلکنندهی قیمت به پلتفرمهای فروش کالا باز شود. در چنین شرایطی، همهی تبعات منفی کنترل دولتی در اقتصاد فیزیکی، وارد قلمرو آنلاین هم خواهد شد و فضا برای تنفس «بازار» تنگ و تنگتر خواهد شد.
پلتفرمها: ما هیچکارهایم؛ دولتها: شما ناشرید
سادهترین کاری که غالب پلتفرمها تا کنون انجام دادهاند این بوده که گفتهاند ما هیچکارهایم. آنها جز در مواردی که دستور صریح مقام قضایی وجود داشته باشد، به سراغ محدودسازی نمیروند (شبیه اتفاقی که گاه و بیگاه در ایران میافتد و نمایش قیمت کالاهایی مثل خودرو یا مسکن در سایتها ممنوع میشود).
اما چالش ماجرا اینجاست که گاهی اوقات، در عین ادعای هیچکاره بودن، کارهایی هم انجام میدهند: از حذف اکانتها در اینستاگرام تا فکتچکهای توییتر.
همین که یک قدم از «عدم دخالت مطلق» فاصله بگیرید و گامی هر چند کوچک برای دخالت بردارید، این سوال ایجاد میشود که: «چرا فقط همین یک گام؟»
ضمن اینکه بعضی مقامهای سیاسی در دنیا، چنین استدلال میکنند که اگر توییتر یا اینستاگرام و فیسبوک، حتی در حد Fact-check وارد بازی محتوا شوند، دیگر نمیتوانند بگویند ما پلتفرم هستیم و باید بپذیرند که ناشر (Publisher) محسوب میشوند و مانند هر ناشر دیگری، نسبت به آنچه منتشر میکنند مسئولند (+).
مسیر آیندهی پلتفرمها چگونه خواهد بود؟
با توجه به کُند بودن سیستمهای قضایی و حقوقی و لَختی دولتها در درک تحولات تکنولوژی، میتوان گفت که رابطهی صاحبان کلاسیک قدرت (دولت – نظام قضایی) با پلتفرمها به پختگی نرسیده است.
چانهزنیها از سوی دو طرف وجود دارد و پلتفرمها برای مقرراتزدایی حداکثر و صاحبان قدرت برای نظارت حداکثری تلاش میکنند.
در این میان، ذینفعان دیگری هم وجود دارند. مثلاً در ماجرای دلفیناریوم برج میلاد، گروههای حامی حیوانات به برخی پلتفرمها و دولت فشار آوردند که نباید بلیطهای یک سیرک در هیچ پلتفرمی فروخته شود.
همچنین در ماجرای کرونا، همزمان گروهی معتقد بودند که پلتفرمها نقش مهمی در آگاهسازی مردم ایفا کردهاند و گروهی دیگر، بر این باور بودند که نقش پلتفرمها در نشر اکاذیب، غیرقابل انکار بوده است.
در زمینهی سیاسی هم، بسیار دربارهی اثرات پلتفرمها شنیدهایم که آخرین آنها، موفقیت ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا بوده است.
قاعدتاً هر یک از ما، یکی از میلیاردها نفری هستیم به تدریج، به مسیر شبکههای اجتماعی و پلتفرمها شکل میدهیم. بنابراین منطقی است به پلتفرمها (از اینستاگرام و توییتر و تلگرام تا آپارات و دیجیکالا و دیوار و شیپور) و تأثیرات آنها در زندگیمان بیشتر و دقیقتر فکر کنیم و به سوالات زیر پاسخ دهیم:
- آیا جایی یا موردی بوده که خودتان، خلاء نظارتی یا قانونی برای فعالیت پلتفرمها حس کرده باشید؟
- روی هم رفته و طی سالهایی که دنیای تکنولوژی مفهوم پلتفرم را به ارمغان آورده است، آیا شما خود را جزو ذینفعان آزادی و مقرراتزدایی میدانید؟ یا در گروه مدافعان محدودسازی و قانونگذاری و نظارت بیشتر بر پلتفرمها هستید؟
- اگر مدیر یکی پلتفرمهای موفق بودید یا به عنوان مشاور، میتوانستید تأثیرگذار باشید، چه راهکارهایی برای ایجاد تعادل بهتر بین خواستههای دو گروه به ذهنتان میرسید؟
- آیا ایجاد محدودیت و نظارت، باید حتماً از سوی دولتها و سازمانهای قضایی باشد یا پلتفرمها میتوانند خودشان راهکارهای داخلی (شبیه همین ریپورت کردن یا سازوکارهای مشابه) طراحی و اجرا کنند؟
- در بلندمدت، سرنوشت پلتفرمها را چگونه میبینید؟ آیا پیروزی یکی از دو جبهه (آزادی بیشتر، کنترل بیشتر) را میتوان پیشبینی کرد؟ یا این چانهزنی به شکل دائمی ادامه پیدا خواهد کرد؟
- آیا میتوان حدس زد که پلتفرمهای دیگری ظهور کنند که این چالشها را در خود حل کرده باشند و بتوانند جایگزین پلتفرمهای فعلی شوند؟ یا چنین چالشی آنقدر بزرگ نیست که بتواند یک بستر جدید برای خلق پلتفرمهای جدید ایجاد کند؟
شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشتهاید.
برخی از دوستان متممی که به این درس علاقه مندند: ، ، ، ،
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری سواد دیجیتال به شما پیشنهاد میکند:
سری مطالب حوزه سواد دیجیتال
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 394 تاريخ : شنبه 10 خرداد 1399 ساعت: 22:21