شاید اصطلاحاتی مانند تله های زندگی یا تله بی ارزشی یا تله طرد اجتماعی به گوش شما هم خورده باشد.
این اصطلاحات و دهها مورد اصطلاح مشابه دیگر، توسط جفری یانگ (Jeffrey Young) و همکارش جنت کلوسکو (Janet Klosko) ابداع شده و در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید (Reinventing Your Life) به دنیا معرفی شدهاند.
البته این کتاب، چندان تازه نیست و حدود سه دهه پیش نوشته شده است. اما طی سالهای اخیر و با رواج طرحواره درمانی در کشورمان، مورد توجه ویژه قرار گرفته و توسط ناشران مختلف، ترجمه و به بازار ارائه شده است.
اصطلاح کلیدی در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید، تله زندگی یا Lifetrap است.
تلهها از نظر جفری یانگ، «الگوهای دشوار و تکرارشوندهای هستند که از کودکی آغاز شده و تأثیرات آنها در طول زندگی ما ادامه پیدا میکند و منعکس میشود.»
آیا مدام به سمت رابطه با افرادی کشیده میشوید که با شما سرد برخورد میکنند؟
آیا حس میکنید که نزدیکترین افراد به شما به اندازهی کافی به شما اهمیت نمیدهند یا درکتان نمیکنند؟
آیا حس میکنید که ذاتاً فردی دچار کمبود هستید که هیچکس نمیتواند شما را بپذیرد یا دوست بدارد؟
آیا از آنجا که نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح میدهید، به آنچه که میخواهید نمیرسید؟ یا واقعاً نمیدانید نیازهای شما چه هستند؟
فارغ از هر اندازه تحسین عمومی و تأیید اجتماعی که از دیگران دریافت میکنید، آیا همچنان احساس نارضایتی، ناکامی و حقنشناسی دارید؟
تلهها به بخشی از مدل ذهنی ما تبدیل میشوند و ما از آنها برای درک و تفسیر واقعیت و انتخاب پاسخها و عکسالعملهای خود بهره میگیریم.
بنابراین تلهها عملاً بر «چگونگی اندیشیدن، احساسات و اعمال ما» تأثیر میگذارند.
یانگ و کلوسکو در این کتاب میکوشند به مخاطب خود کمک کنند تا این نوع الگوهای تلخ، سخت، مخرب و تکرارشونده را در زندگی خود کمرنگ کرده و نهایتاً حذف کند.
آنها به عنوان رواندرمانگرهایی مجرّب، به نتیجه رسیدهاند که بخش عمدهی مشکلات مراجعانشان را میتوانند در قالب یازده تله خلاصه کنند:
- تله ترک شدن (لطفاً مرا تنها نگذار)
- تله سوءظن (نمیتوانم به تو اعتماد کنم)
- تله محرومیت عاطفی (هرگز به محبتی که میخواهم نمیرسم)
- تله طرد اجتماعی (من با دیگران سازگار نمیشوم)
- تله وابستگی (به تنهایی از عهدهی این کار بر نمیآیم)
- تله آسیبپذیری (به زودی فاجعه رخ میدهد)
- تله نقص داشتن (من بیارزش هستم)
- تله شکست (احساس شکست میکنم)
- تله اطاعت (همیشه کارها را آنچنانکه تو میخواهی انجام خواهم داد)
- تله استانداردهای بالا و غیرواقعبینانه (هیچوقت هیچچیز آنقدر که باید خوب نمیشود)
این تلهها از کجا میآیند؟ روش تحلیل جفری یانگ چیست؟
بخشی از نگرش یانگ و کلوسکو در این کتاب، بر پایهی دیدگاههای روانکاوانهی فروید و پیروان اوست. بنابراین، همانطور که حدس میزنید آنها ریشههای تلهها را به دوران کودکی انسانها برمیگردانند: «هر تلهی زندگی سرچشمهای قابل درک در کودکی دارد.»
مثلاً نویسندگان وقتی دربارهی «استانداردهای بسیار بالا و غیر واقعبینانه در زندگی» صحبت میکنند، بلافاصله همه چیز را به زندگی دوران کودکی نسبت میدهند: «اگر چه افرادی که دارای توقعات بالا هستند در بزرگسالیشان افرادی به شدت موفقند، اما در خاطرات کودکی آنها، اثری از موفقیت دیده نمیشود. در اصل بیشتر احتمال دارد که آنها از کودکیشان فقط نقایص، طرد شدن و تنهاییشان را به یاد آورند. آنها بر خلاف تمام تلاشهایی که میکردند؛ احترام، تحسین، توجه یا عشقی را که میخواستند دریافت نمیکردند.»
مدافعان سرسخت روش علمی، قاعدتاً این نوع نگرش را بیشتر شبیه «فالگیری» میدانند و به سادگی با آن کنار نمیآیند. اما حتی اگر کنار آمدن با این نوع تحلیلها برایتان ساده نیست، میتوانید از کنار آنها عبور کنید و سایر بخشهای کتاب را بخوانید.
خوشبختانه کتاب چگونه زندگی خود را دوباره بیافرینید صرفاً بر پایهی نظریات روانکاوانهی فرویدی بنا نشده و نویسندگان، از کارهای دانشمندان و متخصصان دیگر نیز در کتاب بهره بردهاند.
از جملهی این افراد میتوان به آرون بک – از بنیانگذاران درمان شناختی رفتاری – اشاره کرد که اتفاقاً مقدمهای هم بر کتاب نوشته است (جفری یانگ شاگرد آرون بک بوده است).
یانگ ابتدای کتاب، به خوبی روش خود را در ترکیب نظریهها و مدلهای گوناگون توصیف کرده و شرح داده است:
بسیاری از متخصصان باور دارند که باید تنها یک راه برای درمان انتخاب کنند و با فداکاریِ تمام همیشه پیرو همان راه باشند؛ به همین دلیل با انواع مختلفی از روانشناسیها مانند روانشناسی فرویدی، روانشناسی خانوادگی و روانشناسی رفتاری سر و کار داریم.
من به این باور رسیدهام که تلفیقِ بهترین اجزا از چندین روش درمانی مختلف، بسیار موثرتر از استفاده از یک روش درمانی است.
موارد بسیار ارزشمندی در روانکاوی، علوم تجربی، شناختی، داروشناسی و رویکردهای رفتاری وجود دارد، اما هر کدام از آنها در صورتی که به تنهایی مورد استفاده قرار بگیرند، با محدودیتهای بزرگی مواجه خواهند شد.
ما با تله های زندگی خود چه میکنیم؟
جفری یانگ در کتاب خود توضیح میدهد که بسیاری از ما انسانها، در مواجهه با تلههای زندگی خود، سه گزینه را انتخاب میکنیم که هر سه نادرست هستند:
- تسلیم (Surrender)
- فرار (Escape)
- ضد حمله (Counter-attack)
هنگام تسلیم شدن، ما تلهی خود را به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر میپذیریم. مثلاً کسی که در تلهی احساس نقصان گرفتار است، «در هنگام ملاقات به چشمان شما نگاه نمیکند. سرش را پایین نگه میدارد. هنگام حرف زدن به سختی میتوان صدایش را شنید. از خجالت سرخ میشود و به لکنت میافتد. خودش را در برابر دیگران کوچک کرده و مدام عذرخواهی میکند. همیشه مسئولیت اشتباهات، حتی آنهایی را که مقصر نبوده است، میپذیرد.»
اما همه، تسلیم تلههای خود نمیشوند. بعضی انسانها از تله فرار میکنند. یعنی میکوشند در شرایطی قرار نگیرند که تله، خودش را نشان بدهد.
مثلاً کسی که میخواهد از تلهی احساس نقصان فرار کند، «از روابط صمیمانه میگریزد. اغلب اوقاتِ خود را در کافههای محلی صرف گپ زدن و خوشگذرانی با دوستانش میکند. او روابط دوستانهی پیشپاافتادهای را ترجیح میدهد که در آن اصلاً در مورد مسائل شخصی صحبت نشود.»
در چنین شرایطی، احساس نقصان نمیتواند فشار چندانی به فرد وارد کند. اما فرد این دستاورد را به قیمت گزافی کسب میکند. در مثال مورد بحث ما، فرد تمام راههای دوستی صمیمی را با خودش میبندد و فرصتهای رابطهی عمیق را از دست میدهد، تا بتواند با احساس نقصان و کمبود خود روبرو نشود.
سومین عکسالعملی که جفری یانگ به آن اشاره میکند، ضد حمله است. به این معنا که فرد، چهرهای غیرواقعی و افراطی از خودش را به نمایش میگذارد. او با وانمود کردن اینکه فردی کامل و بیعیب است، میکوشد احساس نقص خود را پنهان کند. چنین فردی بیش از حد از دیگران انتقاد میکند، آنقدر که دیگران فرصت نداشته باشند از او انتقاد کنند. همچنین در سادهترین رویدادهای نامطلوب هم، حاضر نمیشود مسئولیت اشتباهاتش را بر گردن بگیرد.
اجازه بدهید بخشهایی از کتاب را که در آن به «ضد حمله» پرداخته شده با هم بخوانیم:
زمانی که ضد حمله میکنیم، به گونهای فکر احساس و عمل میکنیم که گویا خاص، برتر، بینقص یا عاری از خطا هستیم. ما به شکلی نومیدانه پشت این نقابها پنهان میشویم.
ضد حمله گسترش مییابد،چرا که چارهای برای غلبه بر بیارزشی، مورد انتقاد وارد شدن و تحقیر شدن ارائه میدهد. ضد حمله راهی برای فرار از این آسیبپذیری سهمگین است.
ضد حملهها در «ظاهر» درست هستند. در حقیقت، بسیاری از افرادی که ما در جامعه آنها را ستایش میکنیم، افرادی هستند که به ضد حمله میپردازند؛ افرادی همچون بازیگران سینما، نوازندهها و رهبران سیاسی، اما اگر چه در جامعه جا افتادهاند و در چشم دیگران به عنوان افرادی موفق دیده میشوند، هرگز پیش خودشان احساس آرامش نمیکنند. آنها همواره از درون احساس نقص دارند.
آنها از طریق قرار دادن خودشان در موقعیتهایی که ستایش دیگران را به همراه دارد، بر این احساسِ ناکارآمدی غلبه میکنند. به دست آوردن چنین ستایشی، در واقع تلاش برای جبران احساس بیارزشی است.
آنها میتوانند پیش از اینکه دستشان رو شود و سرکوب شوند، از طریق روی آوردن به ضد حمله، بر ایرادهای خود، نقاب بگذارند.
ضد حملههای ما، ما را به انزوا میکشانند. آنچنان سرگرم بینقص جلوه دادن خودمان میشویم که اصلاً توجه نمیکنیم که در این مسیر، ممکن است چه افرادی را برنجانیم؟
ضد حملههای ما همچنین ما را از داشتن روابط صمیمانه باز میدارند. حس اطمینان خود را از دست میدهیم و آسیبپذیر میشویم.
افرادی که استراتژی ضد حمله را انتخاب میکنند، هیچوقت حقیقتاً یاد نمیگیرند تا بر نقصهای خود غلبه کنند. آنها مسئولیت شکستهای خودشان را نمیپذیرند یا هرگز به محدودیتهای خود اعتراف نمیکنند.
ساختار کتاب
نویسندگان تا فصل هفتم کتاب، به طرح مفهوم تله و اهمیت توجه به تله و روشهای عمومی رویارویی با تلهها میپردازند. اما از فصل هشتم به بعد، هر فصل به یک تله اختصاص یافته است.
ساختار فصلها بسیار مشابه است.
هر فصل با یک «داستان یا Case» آغاز میشود. سپس یک پرسشنامهی کوچک برای سنجش قدرت آن تله در زندگی شما، در اختیارتان قرار میگیرد.
بعد کمی به ریشههای شکلگیری تله پرداخته شده و در نهایت، به روش ایجاد تغییر و رهایی از تله پرداخته میشود.
ارتباط با درسهای متمم
اگر به روشهای درمان شناختی رفتاری علاقهمند باشید، همهی کتاب برایتان جذاب خواهد بود.
اما به طور خاص، فصلهای مربوط به تلهی بیارزشی و تلهی احساس شکست، با درسهای عزت نفس در ارتباط هستند. همچنین فصل تلهی استانداردهای بالا به موضوع کمال طلبی ربط دارد و به کمرنگ کردن این ویژگی در زندگی ما کمک میکند.
ترجمه کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
از این کتاب، دو ترجمه وجود دارد که ما ترجمهی ساره حسینی عطار (نشر شمشاد) را تهیه کردیم.
قطعاً ترجمه میتوانست بهتر باشد و با ویراستاری، به متنی جذابتر تبدیل شود. همچنین اشتباه در دیکتهی کلمات و نیز ساختار جملهها در کتاب کم نیست.
با این حال، خواندن متن، دشوار نبود و معنا تا حد بسیار خوبی منتقل میشد و ما صرفاً در موارد معدودی مجبور شدیم برای درک بهتر پیام جملات فارسی، به متن انگلیسی مراجعه کنیم.
خوشحال خواهیم شد اگر دیدگاه دوستان متممی را نیز دربارهی همین ترجمه یا ترجمهی دوم (انتشارات ارجمند، کاری از حسن حمیدپور، الناز پیرمرادی، ناهید گلیزاده) بدانیم.
[ لینک مرتبط: خرید کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید (انتشارات شمشاد / آدینه بوک ]
[ لینک مرتبط: خرید کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید (انتشارات ارجمند) ]
شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشتهاید.
برخی از دوستان متممی که به این درس علاقه مندند: ، ، ، ،
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد میکند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سری مطالب حوزه خودشناسی
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 381 تاريخ : شنبه 10 خرداد 1399 ساعت: 22:21