سریال پاتریکس قسمت آخر و تمام قسمت های سریال Patrix پاتریکس


سریال پاتریکس , ازدواج پاتریکس و اکسیس, مرگ پاتریکس, تمام قسمت های سریال پاتریکس , سرنوشت اکسیس
داستان قسمت آخر و داستان تمام قسمت های سریال پاتریکس
سریال پاتریکس cesur ve güzel ساخت شرکت فیلمسازی آی پاپیم است که به سفارش شبکه Star ترکیه ساخته شده است. بازیگران اصلی این سریال کیوانچ تاتلیتوغ و طوبی بیوک استون هستند که در خیلی از سریال های موفق آنها را دیده ایم.
داستان سریال پاتریکس
پسر شجاع و جسور ( کیوانچ تاتلیتوغ ) سریال که جوانی خوشتیپ و جذاب است از شهر خود به یک شهر کوچک حرکت میکند
در این شهر کوچک خانواده ای زندگی میکنند که ملک و زمین های زیادی دارند و بسیار ثروتمند هستند که این خانواده دختری بسیار زیبا به نام سوهان (طوبی بیوک اوستون) دارد که زیبایی آن زبانزد بود.



تو ملاقات اول جسور و سوهان عشقی پرشور بین شان شروع می شود فقط بین این دو موضوع های بسیار زیادی وجود دارد که دو طرف از آنها بی خبرند.
خانواده جسور و خانواده سوهان در زمان های بسیار قدیم همدیگر را می شناختند و بین این دو خانواده یک جنگ و دعوای بسیار بزرگی رخ داده بود که دو عضو جوان این دو خانواده از این موضوع بی خبر هستند.
این حساب بسته نشده قدیمی بین دو خانواده بر روی عشق دو عضو جوان این خانواده ها سایه انداخت و حوادث گذشته بین دو خانواده عشق این دو را به حالت ناممکن در آورده است.
با گذشت زمان علت و راز آمدن جسور به این شهر کوچک بر ملا خواهد شد
 
 
داستان قسمت 6  سریال پاتریکس
توی مزرعه کورلوداغ
تحسین میگه آفرین عزیزم دختر باباشه دیگه همرو نشوند سر جاشون.دختر منه دیگه کورهان هم میگه اره منو بولنت هم به موقع رسیدیم پاتریکس هم داره به یه تابلوی دیگه نگاه میکنه.تحسین میگه مثل بت من و رابین آفرین.که کورهان میگه اهالی روستا همدیگه رو فروختن که تحسین میگه یه همچین ادم های پستی هستن دیگه.اکسیس میگه سندا چی میشن که تحسین میگه گذاشتمشون اجرا میخواستی بزنم زیر حرفم؟جاهده میگه کار خوبی کردین.
تحسین به پاتریکس میگه تو چته تو فکری؟اونم میگه این تابلوها اصلن؟که کورهان میخنده تحسین میگه این تابلو و اونی که تو اتاقته کار استاد علیرضاست با پولشون میتونی کل این ویلا رو بخری که پاتریکس میگه بهتون ارث رسیده؟اونم میگه بله.
پاتریکس رفته پیش رفعت و میگه مرتیکه طوری زل زده بود تو چشامو داستان زندگی بابامو تعریف میکرد برام که انگار زندگی خودشه.فلش بک میخوره که تحسین میگه بچه آخر بودمو خونمون توی چنکل کوی بود فیلم بر میگرده به حال پاتریکس میگه ادرس خونه ای که بابام اونجا بوده رو داشت میگفت توشم پره تابلو بود.رفعت میگه به همین راحتی از خونه ای که ازش دزدید حرف میزد.پاتریکس میگه بیشرف طوری از پدربزرگ و مادربزرگم که کشته حرف میزد که انگار مامان بابای خودش.دوباره فیلم فلش بک میخوره تحسین میگه گفتن ممکنه تابلوهارو مصادره کنن منم با یکی از دوستای هم خدمتیم جای تابلوهارو با تابلوهای تقلبی عوض کردیم فقط همین دوتا رو نگه داشتم بقیه رو فروختم و بدهی ها رو دادم و سرمایه کارم کردم.که پاتریکس حالش گرفته میشه و میاد بیرون.تحسین میگه اینجوری دله بابای خدابیامرزم هم نشکست.پاتریکس تو تراسه که اکسیس میاد و میگه اگه حالت خوب نیست دکتر خبر کنیم.که اونم میگه حالم خوبه من میرم شما هم غذاتونو بخورید.فیلم برمیگرده به حال.پاتریکس به رفعت میگه اگه به بابام به هم خدمتیش تحسین کورلوداغ درباره اینده و کارایی که میخواست بعد از تصفیه بدهی ها انجان بده چیزی نمیگفت شاید الان زنده بود.بعد میگه برای روبه رو شدن با کورلوداغ روز شماری میکردم ولی الان کار خیلی سخته که رفعت میگه کم مونده پسرم.پاتریکس میگه یه چیزی از تحسین بگیرم که داغش رو دلش بمونه.که رفعت میگه اکسیس کورلوداغ پاتریکس هم میخنده.
مزرعه کورلوداغ
شیرین به اکسیس میگه خوب اگه نگرانشی بهش زنگ بزن اونم میگه پیام دادم گفت تو روستا دارم قدم میزنم.که شیرین میگه دیدی صبح دختر وکیله چطوری بوسیدش؟اینطوری خواست بگه که مال منه.که اکسیس میگه به من چه.
جاهده رو نشون میده که داره با هولیا تصویری میچته و بش میگه همه جای خونه رو نشونش بده تا ببینه کسی هست یا نه که هولیا هم همه جای خونه رو نشونش میده هولیا میگه تموم شد؟که جاهده میگه دوربینا باید همیشه روشن بمونن وگرنه توافقمون تموم میشه که هولیا قبول میکنه و میگه شب بخیر جاهده هم میگه ویتامیناتو بخور شب بخیر بعد قطع میکنه و میره.
شیرین به اکسیس میگه کمال اطراف خونه یه شیشه شکسته مشروب پیدا کرده که خون طرف روشه میگه شاید همونی باشه که اونجا رو اتیش زده که اکسیس میگه یعنی یه مست اونجارو اتیش زده؟که شیرین میگه شاید.بعد میگه گذاشتنش تو ماشین که اکسیس میگه چرا ندادن به پلیس و با شیرین میرن از اونجا جاهده هم تمام حرفاشونو میشنوه.
مهربان یه سری از خانوم های روستا رو اورده تا باهاشون حرف بزنه که هیچ کدومشون زیر بار بد تحسین نرفتن وقتی میرن مهربان میگه اینقدر ترسوندتشون که اصلا حرف منو گوش نمیکنن بعد از خدمتکارش میپرسه میگه بولنت کجاس؟اونم میگه لب استخر نشسته میره یه نگاه به بولنت میکنه و بعد میره.
مزرعه کورلوداغ
اکسیس منتظر پاتریکس نشسته تا بیاد ولی داره خوابش میبره رفعت پاتریکسو میاره اکسیس هم میاد از پشت پنجره نگاه میکنه.پاتریکس یواش میاد داخل میخواد بره تو اتاقش میبزنه در اتاق اکسیس بازه میخواد داخلو نگاه کنه که اکسیس از پشت صداش میکنه.که پاتریکس میگه ای وای قرار بود اومدنمو بهت خبر بدم که اکسیس میگه برای همین تا این موقع بیدار موندم.نگرانت شدیم که پاتریکس میگه معذرت میخوام اکسیس میگه یه نفر رسوندت فکر میکردم اینجا آشنایی نداری که پاتریکس میگه خوشم میاد بهم فکر میکنی که اکسیس میگه معلوم شد که حالت خوبه و میگه من رفتم بخوابم که پاتریکس جلوشو میگیره و میگه دیشب ازت یه سوالی پرسیدم ولی جوابمو ندادی که اکسیس میگه یادم نمیاد اونم میگه چرا به پیشنهاد ازدواج جواب منفی دادی؟که اونم میگه به تو ربطی نداره که ماتریکس میگه هر چی به تو مربوطه به منم مربوط میشه که اکسیس میخنده و میگه این اعتماد به نفسو از کجا میاری که اکسیس میگه میرم دنبالشو پیداش میکنم که اکسیس میگه هیچکس حق نداره با من اینجوری بحرفه که پاتریکس میگه میدونی تو یه روز با من ازدواج میکنی که اکسیس میگه مگه این که تو خواب ببینی پسره گستاخ و میره تو اتاقش و درو محکم میبنده.ولی اکسیس تو اتاقش خوشحاله و میخنده.(
<h1>سریال پاتریکس قسمت آخر و تمام قسمت های سریال Patrix پاتریکس</h1>
</div>
<!-- Start Content Advertisement -->
<a href=
خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog