روی نگار

چنگ و دف و می آوريد،روی نگار دیده ام

درطلبش دیده و دل،هردو خمار دیده ام

از دو جهان برون شدم،وز خود و خویش رسته ام

زانکه دراین مان یکی را ز هزار ديده ام

آب حیات بر لبش، جام جهان نماست او

باقی عمر را به یک،بوسه ی یار دیده ام

کوه سجود می کند ،سرو رکوع میرود

حور و ملک براین عروس،آینه دار دیده ام

رقص نسیم و زلف او،چنگ زند به قلب موج

لشکر شب مقابلش،تیره و تار دیده ام

آمده ام به کوی عشق،صیحه ی شوق سر دهم

کوس اناالحق زده سر،بر سر دار دیده ام

مسعودمهرابي

روی نگار


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog