محتویات
ایمانوئل کانت به سال ۱۷۲۴ (میلادی) در کونیگسبرگ، مرکز پروس شرقی، در خانوادهای متوسط و مسیحی از مذهب متقدسان لوتری [۳] زاده شد. اجدادش چند صد سال پیش از تولد وی از اسکاتلند مهاجرت کرده بودند. [۴] پدرش زینساز بود و خانوادهٔ او ۹ فرزند داشتند و کانت فرزند چهارمشان بود. در ۸ سالگی به اصرار پدر به دست کشیشی به دبیرستان مذهبی فردریک رفت و تا دانشگاه در این مدرسهٔ مذهبی درس خواند.
در دانشگاه کونیکسبرگ به تحصیل فلسفه و ریاضیات پرداخت وپس از دانشگاه چند سالی به تدریس خصوصی میکرد. در سی و یک سالگی به دانشیاری [۵] منصوب گشت. در این سمت به شهریهای که شاگردانش میپرداختند وابسته بود و گاهی مجبور میشد بخشی از کتابهایش را برای جبران کسری عواید بفروشد. [۶] پانزده سال در این شغل حقیر باقی ماند و در این مدت دو بار تقاضای استادی کرد و هر دو دفعه رد شد. سر انجام در سال در ۱۷۷۰ به مقام استادی منطق و فلسفهٔ مابعدالطبیعه در دانشگاه کونیکسبرگ نائل شد. [۴]
کانت و همنشینانش دور میز، امیل دورستلینگ
پس از انتشار مقاله معروف خود تحت عنوان «دربارهٔ صورت و اصول جهان حسی و معقول» که در سال ۱۷۷۰ منتشر شده، بیش از ده سال نوشتهٔ مهمی در زمینهٔ فلسفه منتشر نکرد. [۷] در این مدت به نگارش کتاب نقد عقل محض مشغول بود. هنگامی که کانت نسخهٔ خطی کتاب را به دوست نزدیکش هرتس که از علاقهمندان فلسفه بود داد، هرتس پس از خواندن نیمی از آن، کتاب را پس داد و گفت که میترسد اگر همهٔ آن را بخواند دیوانه شود. [۸] از در ۱۷۷۵، مقالهای در زمینهٔ کیهانشناسی نوشت و عقایدی مشابه آنچه لاپلاس بعدها بیان کرد ابراز نمود. [۶] در سال ۱۷۸۱، چاپ نخست نقد عقل محض منتشر شد و استقبال اولیه از این کتاب سخت برای کانت ناامید کننده بود. مندلسون اعلام کرد که قادر به تعقیب استدلالهای کانت نیست و «ناتوانی عصبی» او را از هرگونه «کار سنگین» بازمیدارد؛ ولی تنها چندسال بعد اهمیت نقد عقل محض آشکار و تصدیق شد. [۶]
وی در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به مردی بزرگ ادای احترام نمایند. بر سنگ نوشتهٔ آرامگاه وی این جملات حک شده است: «دو چیز، هر چه مکررتر و ژرفتر به آنها میاندیشم، ذهنم را با شگفتی و هیبت باز هم تازهتر و فزایندهتری به خود مشغول میدارند: آسمان پر ستاره بر فراز من و قانون اخلاقی در درون من.»
کانت و زرتشت [ ویرایش ]
کانت در سالهای پایانی عمر به اندیشههای زرتشت –پیامبر ایرانی– علاقهمند شد. او نام زرتشت را در عنوانهای دو اثر خود در ۱۸۰۲ آورده است:
زرتشت با چکیدهٔ فلسفهٔ او تحت یک اصل.
زرتشت: خِرَد فیزیکی همراه با خِرد اخلاقی-عملی او در یک آمیختگیِ برونگرایانه. [۹] زرتشت بهترین پیامبر جهان است. [ نیازمند منبع ]
کانت در زندگی نظمی استثنایی داشت. کارهایش را در ساعتی مخصوص به خود انجام میداد و ذرهای از آن تخلف نمیکرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که: میتوانید ساعتتان را با کارهای کانت تنظیم کنید. او هرگز ازدواج نکرد و به مسافرتی هم نرفت. معروف است که در کتابخانهاش تنها یک عکس داشت و آن عکس روسو بود. وظایفش به عنوان مدرس دانشگاه ایجاب میکرد که همه بخشهای فلسفه را درس دهد و سالهای متمادی توان فکری خود را مصروف تدریس، انتشار کتابهای مختلف و مقالات کرد. [ نیازمند منبع ]
کانت در فلسفهٔ خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست اینکه چه چیز را میتوان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم اینکه چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم اینکه چه امید و انتظاری میتوان داشت؟ [۱۰]
پیشزمینهٔ فلسفی [ ویرایش ]
وی از هیوم، روسو و لایبنیتز تأثیرپذیری زیادی داشت و بر فلاسفه بعد از خود مانند هگل، و کل جریان ایدئالیسم آلمانی نیز تأثیر زیادی بر جای گذاشت. از او نقل شده که «هیوم مرا از خواب دگماتیسم بیدار کرد.» معروف است که وقتی کانت کتاب امیل روسو را به دست گرفت، حتی گردش روزانهٔ خود را هم کنار گذاشت چراکه میخواست کتاب را یکمرتبه تمام کند. [۴]
معرفتشناسی [ ویرایش ]
یرای شروع معرفتشناسی کانت باید گفت معرفتشناسی شاخهای از فلسفه است که به عنوان نظریه چیستی معرفت و راههای حصول آن تعریف میشود. مثلاً از کجا و چگونه متوجه شویم مطلبی درست است و ریشه شناخت ما از کجا می آید؟
در اصل این مسئله معرفتشناسی مهمترین بخش از فلسفه مدرن بعد از لاک به حساب میآید که تمام موفقیتهای مکتب تجربه گرایی در انگلستان در این زمینه است. یکی از بزرگترین تجربه گرایان و فلاسفه تاریخ بریتانیا که هم دوره کانت بود، دیوید هیوم بود که تجربهگرایی را به اوج خود رساند. [۱۱] یک روز کانت مشغول خواندن بزرگترین اثر هیوم یعنی تحقیق در فاهمه انسانی بود که اعلام کرد که :از خواب جزم اندیشانه (متعصبانه) اش بیدار شده است. [۱۲] پس کانت نوعی نگاه متعادل و بینابینی یا سنتزی در برخورد با دو مشرب مسلط آن زمان، یعنی فلسفه قاره و فلسفه انگلستان در پیش گرفت و همین نگاه به وی امکان داد تا به دور از حب و بغضهای رایج در میان پیروان این دو مشرب امکان تلفیق و ترکیب آنها را فراهم سازد و سنتز یا برابر نهاد دیگری ارایه کند که نام او را در عرصهٔ نظام فلسفی جهان و فلسفه کلاسیک آلمان به اوج افتخار برساند. یکی از میراثهای اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالشبرانگیز در عرصهٔ فلسفهٔ مدرن اروپاست. او همانند تجربه گرایان معتقد بود که ابتدائاً باید به قوهٔ شناخت پرداخت و محدودیتها و تواناییهای آن را معلوم کرد و این بستر را با تدوین سه اثر مهم که بعدها به صورت آثار کلاسیک فلسفهٔ مدرن و ایدئالیسم آلمانی درآمدند پی میگیرد؛ یعنی در قالب نقد عقل محض و دوم نقد عقل عملی و سوم نقد قوه حکم یا نقد داوری.
لوح مقولات کانت
جهت:
امکان عام-امتناع
وجود-عدم
وجوب امکان خاص
الگو:Kant
او یازده سال چیزی منتشر نکرد تا نقد عقل محض را به اتمام رساند در سال ۱۷۸۱ بزرگترین شاهکار فلسفی خود و یکی از بهترین آثار فلسفی تاریخ بشر در کنار کتاب جمهور از افلاطون و اخلاق از اسپینوزا. [۱۳] به این ترتیب، وی با ترکیب این دو مشرب روند تکامل فلسفه را متحول ساخت و مسیر آن را دگرگون کرد. در این راه او دو حرکت یا گام اساسی را در پیش گرفت. او در کتابش:
با تأکید بر قوت و توانمندی این ادعای تجربهگرایی که تجربهٔ حسی تنها منبع شناخت و منشأ تمام آرا و اندیشههای انسان به شمار میرود ولی نتیجهگیری بدبینانهٔ آن را قبول نداشت که نمیتوان این آرا و اندیشهها را توجیه نمود و علت یا عللی برای آنها اقامه کرد.
از سوی دیگر، این ادعای عقلگرایی را نیز قبول نداشت که حقایق واقع دربارهٔ مسئلهٔ وجود یا عدم پدیدهها و اشیا تنها به مدد عقل قابل شناسایی است. میتوان حرکت کانت را خروج عقلگرایی و ایدئالیسم از بنبستهای کور آن دانست. [۱۴]
او میخواست بر نگاه فلسفی هیوم چیره شود که تاحدی هم توانست و هم نتوانست. او اثبات کرد که بر خلاف نظر هیوم میتوان نظام متافیزیکی بوجود آورند ولی نمیتوان گفت که خداوند وجود دارد. در اصل در کتابش تمام روشهای اثبات وجود خداوند را زیر سؤال برد که همین بعدهها برایش دردسر تراشید. کتاب به حدی سخت بود که وقتی برای هرتس، دوست و ناشرش، فرستاد آن را نیمه خوانده پس فرستاد و استدلالش این بود که بیش تر از این خواندن کتاب با احتمال دیوانگی همراه خواهد بود و از ترس دیوانگی از خواندن بقیه کتاب منصرف شده است. امروزه بسیاری از فلاسفه متعجب اند چگونه توانسته نیمی ار کتاب را بخواند! کتاب بیش تر از ۸۰۰ صفحه از استدلالهای مشکل بود به همین خاطر تازه ۵ سال بعد در ۱۷۸۶ حکومت پروس متوجه دیدگاه کانت میشود و آن را برای چاپ ممنوع میکند؛ و بامرگ شاه در سال ۱۷۹۷ کانت خود را از قید تعهد نسبت به این تصمیم آزاد دید (البته حکومت این را تأیید نمیکرد) و دو باره نقد خرد عملی اش را نوشت. [۱۵]
راهحل پیشنهادی کانت برای این مسئله که چگونه حکم ترکیبی پیشین دربارهٔ ممکن است آنست که به جای آنکه فرض کنیم اشیاء اصلند و ذهن ما ادراک خود را تابع حقیقت آنها میکند، فرض کنیم که ذهن ما اشیاء را بر ادراک خود منطبق میسازد؛ بنابراین موضوع ناممکن است که بدانیم ادراک ذهن ما با حقیقت اشیاء منطبق هست یا نه. کانت این استدلال را انقلاب کوپرنیکی خود میخواند. [۱۶] در کتاب نقد عقل عملی نیز که در ۱۷۸۸ تألیف شد به تحقیق در خصوص مابعدالطبیعه یعنی شناخت مسایلی چون وجود خدا، جاودانه بودن روح، جبر و اختیار انسان، ضرورت آزادی و نظایر آنها پرداختهاست.
اخلاق [ ویرایش ]
نوشتار اصلی: اخلاق کانتی
کانت معتقد بود که ارادهٔ خیر و حسن نیت تنها مفهوم ذاتاً خوب است [۱۷] و معنی حسن نیت، انجام وظیفه است، تنها دلیل موجه برای ادای وظیفه همان وظیفه بودن آن است و هیچ دلیل دیگری نباید داشته باشد، و اگر کسی از ترس مجازات و یا به امید پاداش ادای وظیفه کند، تکلیف خود را انجام نداده است. کانت در این زمینه گفته است: «من خواب میدیدم و میپنداشتم که زندگی تمتع است چون بیدار شدم دیدم وظیفه است.» [۱۸] تکلیف عملی است که شخص برای متابعت از قاعدهٔ کلی انجام میدهد. به عبارتی دیگر تکلیف احترام به قانون است. [۱۹] قاعدهٔ اخلاقی اصلی کانت این است که شخص باید همواره چنان عمل کند که گویی شیوهٔ عمل او قانون فراگیر طبیعت خواهد شد و همواره و همهوقت قانون کلی خواهد بود. [۱۸] قاعدهٔ اساسی دیگر در فلسفهٔ کانت بیان میکند که انسان غایت فی نفسه است و باید با هر انسانی، خواه خود و خواه دیگران به عنوان غایت رفتار کرد نه وسیلهٔ رسیدن به هدف. [۲۰]
زیباییشناسی [ ویرایش ]
کانت زیبایی را صورتی از غایتمندی میداند، البته زمانی که مستقل از ارایهٔ یک غایت فهم و دریافت شود چرا که کانت غایتمندی را بدون غایت میپذیرد. به اعتقاد کانت قضاوت یا داوری نوعی ملکه و قوهٔ استعداد عمومی است و همهٔ افراد در معرض یا در محدودهٔ آن قرار دارند و طبعاً کم و بیش تحت تأثیر آن هستند یا از آن برخوردارند اما داوری بر خلاف تصور رایج تنها قدرت تمیز یا انتخاب نیست بلکه از طریق هماهنگسازی و ایجاد اعتدال یعنی ایجاد امر زیبا و یا از طریق کنار گذاشتن و محو یا فرارفتن (امر والا) میتوان مفهوم داوری را ارتقا بخشید. از سوی دیگر کانت در کتاب نقد قوهٔ داوری میکوشد تا شکلی بسیار زیبا و عالی از احساس را در قضاوت زیباشناختی پیدا کند که به گونهای ماتقدم و پیشینی تجربهٔ لذت و رنج را تعیین نماید. این تجربه حاکی از هماهنگی (امر زیبا) یا محو و از بین رفتن (امر والا) ای است که هر گونه نقد و داوری مستلزم آن است.
آزادی اراده [ ویرایش ]
در مورد مسئلهٔ آزادی اراده، کانت قائل به مختار بودن و ارادهٔ آزاد انسان است. او معتقد است که این موضوع به برهان و استدلال نیازی ندارد [۲۱] و عقل محض در تحلیل این مسئله عاجز است. او وجود انسان را شامل وجه طبع و عقل میداند. طبع انسان مربوط به طبیعت است و تابع علیت و جبری، اما عقل انسان از جملهٔ معقولات است و زمانی نیست. پس هنگامی که انسان از عقل خود پیروی کند و تکالیف خود را انجام دهد، محکوم ارادهٔ خود یعنی آزاد خواهد بود. [۲۲]
کانت به اندازه اسلاف فیلسوف پیشین خود در فکر اثبات و استقرار آزادی اراده بود، ولی چون از دشواریهایی که در این راه در پیش رو داشت آگاه بود نوشت: «از آنجا که پیوند ناگسستنی رویدادها (پدیدهها) قانون تغییرناپذیر طبیعت است، اگر رویدادها واقعاً و مطلقاً حقیقت داشته باشند آزادی اراده ممتنع است؛ لذا فیلسوفانی که در این مسئله به عقیده عموم بگروند هرگز نخواهند توانست دو مفهوم طبیعت و آزادی را سازگار سازند.» [۲۳]
آزادی [ ویرایش ]
از دیدگاه کانت، آزادی مادامی که با آزادی هر فرد دیگر، بتواند در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیهای است که به هر انسانی به دلیل انسان بودنش تعلق دارد. کانت همهٔ دیگر اصلهای حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق میکند. کانت در فلسفهٔ سیاسی خود، نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشهٔ سیاسی دوران جدید و دورانهای پیش از آن را بطور قطعی میگسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم حق طبیعی عصر روشنگری را به گونهای پیگیر رادیکالیزه میکند.
وقتی آرای آزاداندیشانه روسو در انقلاب کبیر فرانسه به بار نشست، کانت از شادی گریست، احساسی که در جامعه محافظه کار آلمانی و اخلاق تا حدی سیاست گریزش مغایرت داشت. کانت در بین فیلسوفان مدرن کمتر به سیاست و فلسفه سیاسی توجه میکرد. [۲۴] همچنین کانت میگویید اثبات اینکه موجودات عاقل آزاد و مختار هستند، به طریق نظری برای عقل انسان غیرممکن است. پس نمیتوان اثبات کرد که آزادی امکان ندارد. قانون اخلاقی ما را به فرض آن مجبور میکند و لذا مجاز میداند که ان را فرض نماییم. قانون اخلاقی از این رو ما را مجبور به فرض آن مینماید که مفهوم آزادی و مفهوم اصل اعلای اخلاق آنچنان از یکدیگر لاینفک و متحد هستند که میتوان آزادی عملی را به عنوان استقلال اراده از هر چیزی غیر از قانون اخلاقی تعریف کرد؛ و به واسطهٔ این علاقهٔ لاینفک گفت شده قانون اخلاقی آزادی را مفروض میدارد. در ادامه کانت میگوید:اینکه انسان نسبت به عمل واحد از لحاظ نابرابریها و ذوات معقول آزاد و از لحاظ تجربی موجب و مجبور است چندان ساده و آسان نیست ولی کانت با توجه به مقدماتی که تمهید کرده چارهای جز اتخاذ این نظر را ندارد. [۲۵]
مذهب [ ویرایش ]
از نظر کانت اخلاق مستلزم دین نیست یعنی انسان برای شناختن تکلیف خود خدا را به عنوان شارع کل که باید مورد رحمت واقع شود بدانیم. اما به خدا حرمت گذاشتن چه معنی دارد؟ معنی آن این است که قانون اخلاقی را رعایت کنیم و برای ادای تکلیف عمل کنیم. به عبارت دیگر کانت برای آداب دینی دعا و اظهار عبودیت و پرستش چه فردی و چه جمعی ارزش زیادی قائل نبود. نظر او در اینباره در عبارت معروف او خلاصه شده که میگوید: هر چیزی غیر از طریق سلوک اخلاقی که انسان خیال میکند برای ترضیهٔ خود انجام دهد توهم دینی و عبادت کاذب خداوند است. [۲۶]
خدا و بقای نفس [ ویرایش ]
کانت برهانی در جهت اثبات وجود خداوند ارائه میکند که به برهان اخلاقی مشهور است. او استدلال میکند که عقل عملی حکم میکند که انسان وظیفه دارد به دنبال خیر تام باشد. خیر تام شامل فضیلت کامل و سعادت کامل است. هم چنین عقل عملی حکم میکند که هر وظیفهای تنها در صورتی بر عهدهٔ مکلف است که از عهدهٔ آن برآید و مهیا کردن شرایط جهان خارج برای رسیدن به خیر استعلایی، از عهدهٔ انسان خارج است. پس باید خالقی در طبیعت این هماهنگی را برقرار سازد که همان خداست. این نوع استدلال ابداع کانت است چرا که پیشینیان از اثبات وجود خداوند تعهد اخلاقی را نتیجه میگرفتند اما کانت مسیر عکس را میپیماید. [۲۷] در مورد بقای نفس نیز کانت استدلالی مشابه میآورد و میگوید که نفس انسان خود را مکلف مییابد که به سوی کمال و سعادت و خیر تام حرکت کند اما در این دنیا عقل پایبند تمایلات و طبع است و سعادت و خیر تام با هم به دست نمیآیند، پس میتوان امیدوار بود پس از مرگ درجهانی که این تباین میان عقل و طبع وجود نداشته باشد به کمال برسد. [۲۸]
انتقادات [ ویرایش ]
هگل از کانت به خاطر تفکر انتزاعی و تلاش در جهت شناخت پیش از شناخت یافتن انتقاد میکند و این کار را مثل خودداری از تن به آب زدن پیش از شنا آموختن میداند. [۲۹] پس از کانت هگل مدعی شد که خواسته نهایی دوران مدرن، این است که تفکر، تمام دانشها و ارزشهایش را آزادانه و به نحو خود مختار از عقل استخراج کند. علاوه بر این نباید هیچ پیش فرض غیر مستندی را دربارهٔ خودش بپذیرد. به هر حال جستجوی هگل برای یافتن یک علم منطق برون پیشفرض، منجر به این شد که نسبت به کفایت سازمانبندی مقولات کانتی برای تفکر شک کند. از آنجا که اندیشیدن به هستی اندیشیدن به شدن است مقولات تفکر هگلی با نظمی، ترادفی مرتب شده است. منظور کیفیت، کمیت، ویژگی، ماهیت وجود، جوهر علیت و نهایتاً عقل خود مختار میباشد. هگل از اینجا روشی برای نقد و بسط درون ذات ارائه میدهد که در آن هر مقولهٔ حقیقت را در قالب استعدادها و محدودیتهای تعین قبلی برای بالا بردن مرتبه آشکار میکند. این اصل «روح هر دانشی به راستی علمی است» نام دارد. هگل مانند کانت معتقد بود که اراده آزاد راستین ارادهای است که خودش و آزادی خودش را اداره کند. او فلسفه حقوقیش را در برابر فلسفه تکلیفی ای وضع میکند که به نظر او مانع از تخلفهایی مثل دزدی و قتل نمیشود. او در فلسفه حق اعلام میدارد که: «حق مطلق حق محّق بودن است». از اینجا هگل به این امر مطلق میرسد که: «شخص باش و دیگران را بسان شخص احترام کن.» [۳۰] از دیگر کسانی که به کانت نقد وارد میکند مارتین هایدگر است. دلمشغولی اصلی هایدگر پرسش از هستی و هستی شناختی بود. در ضمن این پیامد نیز ذهن او را مشغول کرده بود که اهمیت این پرسش در طول تاریخ هستی به فراموشی سپرده شده است. هایدگر معتقد بود که فلسفه کانت حول همان مبتلابهی میگردد که او با آن درگیرست. یعنی (هستی آنجا). این واژه به همان جایی اشاره دارد که موجود در آن رشد میابد و میتواند به چیزهایی دست یابد. این قول کانت «شیء فی نفسه» متفاوت از جلوه نیست، بلکه صرفاً همان چیزیست که از منظری دیگر به آن نگریسته شده است و هایدگر را تهییج میکرد. این سخن یعنی «شیء فی نفسه» قابل جدا شدن از آگاهی متناهی نیست. [۳۱]
هایدگر با این پرسش که علم به «شیء فی نفسه» چگونه حاصل میشود، متوجه اهمیت این استنتاج میشود که چگونه یک وجود متناهی که به خودی خود چیزی جز یک ذات نیست و وجودش وابسته پذیرشش است به دانش دست میابد، یعنی به آن جوهر، بیش از آنکه وجود داده شده باشد میرسد، بدون آنکه خود خالق آن باشد؟ به اینگونه است که هایدگر مسئله حکم تألیفی پیشینی کانت را دوباره صورت بندی میکند. به نظر هایدگر مسئله دانش همواره تکرار میشود. [۳۲]
توضیح جدید دربارهٔ مبادی اولیه معرفت مابعدالطبیعی، سال ۱۷۵۵
مونادشناسی فیزیکی، سال ۱۷۵۶
تلاشی در جهت وارد کردن مفهوم کمیات منفی در فلسفه، سال ۱۷۶۳
تنها اساس ممکن برای اثبات وجود خدا، سال ۱۷۶۳
رویاهای یک بیننده ارواح که به رویاهای مابعدالطبیعه روشن شده است، سال ۱۷۶۳، در این کتاب به این نتیجه میرسد که مابعدالطبیعه باید به صورت علم به حدود معرفت انسان درآید.
دربارهٔ صورت و مبادی جهان محسوس و جهان معقول، سال ۱۷۷۰
نقد عقل محض سال ۱۷۸۱، معرفی فلسفهٔ نقدی، خودش میگوید: این کتاب محصول دوازده سال تفکر عمیق و جدی است.
نقد عقل عملی سال ۱۷۸۸، در باب متافیزیک
نقد قوه حکم سال ۱۷۹۰; در باب زیباییشناسی
مابعدالطبیعهٔ اخلاق اثر مهمی که در سالهای پایانی سدهٔ هجدهم منتشر ساخت. کانت در این اثر، آزادی انسان را یک حق طبیعی و ذاتی او و به عنوان حقی بشری به رسمیت میشناسد. تا آنجا که دین را نیز بر انسان نمیدانست. این فلسفه او اومانیسم خوانده میشود.
تمهیدات یا «مقدمهای بر هر مابعدالطبیعهٔ آینده که به عنوان یک علم عرضه شود»
صلح پایدار
زرتشت: یا فلسفهٔ تامی تحت یک اصل
زرتشت: یگانگی ایده و اخلاق
دین در حدود عقل محض
↑ http://plato.stanford.edu/entries/kant
↑ تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمهٔ عباس زریاب خویی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۷، صفحهٔ ۲۲۹
↑ Lutheran Pietist ; Pietism، پرهیزکاران، پارسایان، و متورعان هم ترجمه شده. فرقهای که مانند متودیستهای انگلیسی اصرار داشتند اصول و فروع دین باید به شدت اجرا گردد
↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمهٔ عباس زریاب خویی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۷، صفحهٔ ۲۳۶
↑ : این سمت کاملاً با دانشیاری برابر نیستMagister legens (Privatdozent)
↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ فلسفهٔ کانت، اشتفان کورنر، ترجمهٔ عزتالله فولادوند، انتشارات خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۸۹، صفحهٔ ۳۸۶
↑ مجتهدی ک. فلسفه در آلمان. تهران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ۱۳۸۸. ص ۲۷۶
↑ تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمهٔ عباس زریاب خویی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۷، صفحهٔ ۲۳۰
↑ http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/21873
↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۹
↑ فلسفه به زبان آدمیزاد، فصل تاریخ فلسفه آشنایی با هیوم (hume in 90 minutes) ترجمه شهرام حمزهای نویسنده: پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
↑ آشنایی با کانت(kant in 90 minutes)ص۲۱ ترجمه شهرام حمزهای نویسنده: پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
↑ آشنایی با کانت (kant in 90 minutes) صص ۲۱ و ۲۲ ترجمه شهرام حمزهای نویسنده: پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
↑ کانت، ایمانوئل. نقد عقل محض .
↑ آشنایی با کانت(kant in 90 minutes) صص ۳۵ و ۳۶، ترجمه شهرام حمزهای نویسنده:پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۴۶۳
↑ کانت، ایمانوئل. مبانی مابعدالطبیعه اخلاق .
↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۱
↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۰
↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۴
↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۵
↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۸
↑ جینز، جیمز ه. فیزیک و فلسفه، ص37
↑ آشنایی با کانت (kant in 90 minutes) ص22 ترجمه شهرام حمزهای نویسنده: پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
↑ کاپلستون، فردریک. کانت صفحه 199 و 200 .
↑ کانت نوشته فردریک کاپلستون صفحه 211و212
↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۱۱
↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۱۰
↑ پیتر سینگر، «هگل»، عزتالله فولادوند، ص ۱۰۴)
↑ کانت نوشته کریستوفر وانت ترجمه حمیدرضا ابک صفحه 161 و 167.
↑ کانت نوشته کریستوفر وانت ترجمه حمیدرضا ابک صفحه 164
↑ کانت نوشته کریستوفر وانت ترجمه حمیدرضا ابک صفحه 165
جستارهای وابسته [ ویرایش ]
جینز، جیمز ه. فیزیک و فلسفه، ترجمه علی قلی بیانی، علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱.
فلسفه کانت، استفان کورنر، ترجمهٔ عزتالله فولادوند
سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، جلد دوم، فصل هفتم: کانت
تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمهٔ عباس زریاب خویی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۷، فصل ششم، کانت و فلسفهٔ اصالت معنی
وبسایت دانشنامهٔ فلسفی استنفورد، مقالهٔ کانت
وبسایت دانشنامهٔ بریتانیکا، مقالهٔ کانت
آشنایی با کانت، پل استراترن، ترجمهٔ شهرام حمزهای، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
کانت چه میگوید؟
ایمانوئل کانت متفکر و فیلسوفی دورانساز
در بابِ فلسفه سیاسی کانت
آژدو کیویچ، کازیمیرتز، ۱۳۵۶، مسائل و نظریات فلسفه، ترجمه منوچهر بزرگمهر، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات عملی دانشگاه صنعتی شریف.
پیوند به بیرون [ ویرایش ]
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به امانوئل کانت در ویکیگفتاورد موجود است.