آگهی متنی میانمتنی:
در سال ۱۹۰۶، وگنر به یک تیم تحقیقاتی پیوست. که هدف آن شناخت چرخهٔ هوای قطبی بود. در راه بـازگشت از ایـن سفر، در دانشگاه ماربورگ به عنوان ناظر درسی مشغول به کار شد. او در طول زندگی، ۲ تا ۳ بار به گرینلند سفر کرد. این سفرهای او، طی سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۲ یا ۱۹۱۳ انجام شد.
در سال ۱۹۱۴، وگـنر درگـیر جنگ جهانی اول شد و چون مجروح گردید از خدمت سربازی معاف و در یک بیمارستان نظامی برای مدتی بستری شد. بعد از بهبودی، تمام تمرکزش را روی جمعآوری اطلاعات در مورد نظریهای که مدتها فکرش را مشغول کرده بود، کرد.
از پائیز ۱۹۱۱، زمانی که طـی مـطالعاتی در کتابخانهٔ دانشگاه ماربورگ، وگنر گزارشهایی مبنی بر وجود فسیلهای یکسان گیاهی و جانوری در دو قارهٔ مقابل هم در اقیانوس اطلس خوانده بود.
وگنر زمـان بـسیار زیـادی را برای کشف منشأ قارهها صرف کرد. مهمترین مـوضوعی کـه ابتدا او را مبهوت میکرد، این بود که چگونه خط ساحل شرقی آمریکای جنوبی و ساحل غربی آفریقا میتوانند با هم تـطبیق کنند؟ آیا ایـن دو قـاره زمانی در کنار یکدیگر بودهاند؟ بعد از مطالعات بسیار، بیش از پیش مطمئن شد کـه تمام قارهها روزی یک ابرقاره و در واقع خشکی واحدی بودهاند. او معتقد بود که این ابرقاره از ۲۰۰ میلیون سال قبل، شـروع بـه تـقسیم شدن به قارههای کوچکتر کرده است.
وگنر ایدههای خود را به طـور کـامل گسترش داد و آنها را در کتابش، با عنوان «منشأ قارهها و اقیانوسها» که در سال ۱۹۱۵ منتشر شد، شرح داد.
با وجود ایـن کـه دانـشمندان زمینشناسی برای وگنر به عنوان یک هواشناس برجسته، احترام زیادی قائل بـودند، امـا بـا او به طور سراسری به مخالفت پرداختند البته وگنر عقب نشینی نکرد و مصرانه به کـار ادامـه داد تـا تئوری خود را ثابت کند. سرانجام، او به هدفهای علمیای که در طول زندگی خواهان آنها بـود دسـت یافت. در سال ۱۹۲۴، او پیشنهاد استادی دانشگاه گریزن اتریش را قبول کرد. با وجود این، هـمیشه آرزو داشـت کـه در وطن خود به چنین جایگاهی برسد.
مدت کوتاهی بعد از اکتساب مقام استادی، وگنر در یـک سـفر تحقیقاتی که هدف آن احداث یک پایگاه فضایی برای پرتاب موشکهای جت بود، شـرکت کـرد. در ایـن سفر، در یکی از روزها، با وجود آگاهی از امکان تغییر شدید هوا و توفان، به رفتن به سـمت پایـگاه اصرار کرد و در راه گم شد. اگرچه او بعد از ۵ هفته توانست به پایگاه برسد، امـا مـتأسفانه بـه قدری دچار سرمازدگی شده بود که جان باخت.
وگنر هنوز به عنوان یک هواشناس و زمـین شـناس کـاشف و به طور کلی یک محقق با استعداد، در یادها بافی مانده است. یـکی از نـظرات قابل تأمل او در مورد آثار دهانهای روی سطح ماه است. او آنها را آثاری ناشی برخوردهای شدید میدانست، نه آثـار آتـشفشانی.
یک سال قبل از مرگ آلفرد وگنر، یک زمینشناس انگلیسی به نام آرتـور هولمز ایـن ایده را که جریانهای همرفتی جبه عامل حـرکات قـارهای هـستند، ارائه داد. این نظریه به وگنر در ارائه قطعیتر نظریهاش کـمک کـرد. اما متأسفانه پذیرش قطعی نظریه تکتونیک صفحهای تا سال ۱۹۶۰ طول کشید.