شده تقديرِ كسى باشى و قسمت نشود؟
سالها گيرِ كسى باشى و قسمت نشود؟
سالها گيرِ كسى باشى و قسمت نشود؟
پشتِ يك قلبِ به ظاهر خوش و يك خنده ى تلخ
شده زنجيرِ كسى باشى و قسمت نشود؟
در ميانِ تپشِ آينه پنهان شَوى و
روح و تصويرِ كسى باشى و قسمت نشود؟
شده در اوجِ جوانى، با همين ظاهرِ شاد
تا گلو پيرِ كسى باشى و قسمت نشود؟
شده آزاد و رها باشى و تا عمقِ وجود
رام و تسخيرِ كسى باشى و قسمت نشود؟
مى شود با همه ى ريشه و رگهاىِ تَنت
سالها گيرِ كسى باشى و قسمت نشود؟
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |