گریه
گریه
تا الان منتظر بودم که واتساپتونو دوباره فعال کنین...ولی انگار خبری نیست.
دلم خیلی شکست...نه شماهااا.
شما که حق دارین...
حق دارین نامهربونیای منو نبخشین
حق دارین ازم بستوه آمده باشین...
حق دارین ...
ولی به خدا من تحملم کم شده
یکی از همین روزا میمیرم
و خودتونم میاین مراسمم و میفهمین که چقدررر به دلجویی شما محتاج بودم وازم دریغ کردین...
یکی از همین روزا شرم برا همیشه میخوابه...
من منتظر بودم امشب برگردین
دلتنگی های منو ساده گرفتین
فکر میکنین راحته برام..
فکر میکنین میتونم باهاش کنار بیام به خاطر همین یادتون رفته برام دعا کنین.
یادتون رفته ...
شاید فکر کردین من فراموشتون کردم. آره...شاید فکر کردین فراموشتون کردم و برا خودم خوشم...اصلا شاید تصاویری که تو واتساپ میذارم رو نبینین
شاید استاتوس واتساپ رو نخونین
اره حتما اینطوره
چرا به ذهنم خطور نکرد؟ چرا همش با خودم میگفتم شما شماره منو سیو دارین؟
ای داد و بیداد
اصلا شاید همون ایام عیدی شماره منو حذف کردین و دیگه واتساپ منو نمی بینین...
خدای من...
پس یعنی حرفای منو تو استاتوس نمیخوندین....
گریه...