تنها میان تن ها
تنها میان تن ها
این روزها بیش از گذشته احساس تنهایی میکنم، هرجا که مظلومی است دلم تاب نمی آورد ، فریاد میکشم
و سر سبز را به دار میدهم ، برای تماشای مظلوم آفریده نشده ام و شاید این خود به خود مرا منزوی تر کند
در جهانی که هر روز تعداد حق جویان کمتر و ظالمان بیشتر میشود ...! در این مسیری که من انتخاب کرده ام
حتی در همین زندگی روزمره ام اگر دست برتری که همان خداوند توانا است نباشد ادامه مسیر برای من نه
تنها مشکل که غیر ممکن خواهد بود . غم بی یاری به غم بی یاوری ام افزون شده است و هر روز در من
بیشتر احساس نا امیدی و شکست تداعی میشود ، اگر این طلسم تنهایی شکسته شود ، اگر آنکه قادر
است این طلسم شوم را در هم شکند ، اگر مسیر زندگی و موفقیت رو به رویم باز شود ، اگر قدرت پنهان
آن محافظم باشد در میان تمام ظلمت های جهان ، آن وقت من دین خود را به او و مخلوقاتش ادا خواهم کرد
و به سوی روشنایی قدم های استوار برخواهم داشت. تا سر حد توان و گنجایش/