دلم به شدت برای تو تنگ شده ... ساعت ۴ صبح ... به زودی برای بیمارستان مسخره باید بیدار بشم ... جقدر سرکشی به خاطراتمون با عکس ها و کامنت ها و تگ های اینستا یا جت هامون و عکسهات خوبه ...
دلم برات به شدت تنگ شده ... تو روزایی که خیلیییی هوا تورو میخاد دستاتو میخاد یا موهات. یا صدات ...
من گنگ شدم ... خودم هم حال خودم رو نمیفهمم ... توام چشمهای خودت رو نمیفهمی ... ای فدای اوت چشای یک دنده ت ...
دلم به شدت برات تنگ شده ... حاصل کلی از شبهای تا صبح بیداریمون شد یک مشت خاطره ایی که چکیده ش شده اینجا ... انصافا سهم من از تو این نبود خب ... ولی همین که میتونم هنوزم فک کنم خوشحالی یه دنیاست ...
دلم بشدت برات تنگ شده اندازه تمام بد و بیراههات و فحشات و شوخیات ... بی موقع زنک زدنات ... دخترک منحرف کجول ...
دلم برات به شدت تنگه ... کاش میشد بیای اصن .. یه باره دیکه ... من و تو و بارون و ....
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |