بهار است و باران
بهار است و باران
هفت روز است باران مدام شده. چشم باز می کنم هوا ابریست و تا شب نور آفتاب، جز در بعد از ظهرها، مشتی به پنجره بیشتر نمی تابد. من بهار را دوست دارم و با یک لا پیراهن، توی باد و باران بیرون می روم. می گذارم بهار با تنم به شیوه خودش تا کند که اتفاقا خوب تا می کند!
"گفت پیغمبر به گفتار قصار / تن مپوشانید از باد بهار"
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |