ميشــــنوي صداي زوزه هاي سکوتم را ؟؟؟؟
بغض شبهاي سياه و تارم را لمس کرده اي؟
و مــَن چه کــُنــــــــــــــــــــــــــم...
جز اينکه بسته اي ديگر را قرباني حماقت کنم.
تو در دورترين لحظه هاي ســــرد من آرام گرفته اي.
براي بار آخر ، استغفارم را بپذير.
مرا در آغوشـــــ بگير و جان دادنم را به تَمسخر بگير
مست کرده ام . دود کرده ام . دآآآغ شده ام در سوز نبودنت.
مرا بـِنگر . لمس کن اندام ظعيفم را.قسم به
آخرين نخ ـــــــــــــــــــــــوخته ام
بوي هرزگي نميدهد جامه سياهم.
مرا کمي لمس کن ، فقط کمي ، تا بالا بياورم تنهاييم را
بغض شبهاي سياه و تارم را لمس کرده اي؟
و مــَن چه کــُنــــــــــــــــــــــــــم...
جز اينکه بسته اي ديگر را قرباني حماقت کنم.
تو در دورترين لحظه هاي ســــرد من آرام گرفته اي.
براي بار آخر ، استغفارم را بپذير.
مرا در آغوشـــــ بگير و جان دادنم را به تَمسخر بگير
مست کرده ام . دود کرده ام . دآآآغ شده ام در سوز نبودنت.
مرا بـِنگر . لمس کن اندام ظعيفم را.قسم به
آخرين نخ ـــــــــــــــــــــــوخته ام
بوي هرزگي نميدهد جامه سياهم.
مرا کمي لمس کن ، فقط کمي ، تا بالا بياورم تنهاييم را
+من کاری به بقیه ندارم اما چرا هم خون های من باید رهام کنن
دیگه به تو خانه پول دادم سرپناه و مرهم دلم کردم تو چرا رفتی دلت هوس چه کرد
هیچکس نمیفهمد هیچکس
حتی او که مرگم را میپذیرد تا خودم را
امشب عهد میشکنم
همه شب تا صبح مستی همه شب تا صبح بیداری
دلم برا خود تنگ شده دلم زمستان میخواهد
کاش در زمستان میبودی تا عاشق بودنم را ثابت میکردم
اما تو مرد میخاهی و من یک روسپیان هستم
امشب خود قدیمم ساترای ظالم با خود
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |