از بسیج تا رییس
از بسیج تا رییس
بانوی بزرگوار حقیقتا هر جا که فکرشو کنی رفتم
فقط بسیج نرفتم چون گفتن خطر داره و جوابمم نمیدن...رییس دانشگاهم فعلا زوده
حالا فردا یک میان بر زدم ببینم میتونم پیدات کنم یا نه
حال خوشی ندارم به خصوص امروز...صبح دانشگاه بودم...سر کارم نرفتم هیچ کاری نمیتونم انجام بدم
فقط نمازمو خوندمو ی مقدار پای فارکس بودم و الانم برم بیرون بدوم
خوشبختی رو می بینم اگر بزاری بیام و ببینمت
باور کن بانو دست رو قرآن گذاشتم که به جز تو با کسی ازدواج نکنم که اگر ازدواجم کنم یک زندگی بی حس و بدی میشه...
ذهنم هنگ کرده نمیدونم سرتم درد میاریم...اصلا از کجا معلوم اینارو بخونی
هییی شبت پر از خوبی بانوی خوبم
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |