میگفت تاحالا نشده تو خونه نشسته باشید با خودتون بگین کاش بستنی داشتیم...
پنج دقیقه بعد پدر گرامیتون با بستنی وارد خونه بشه...
چی میگین؟!
"کاش از خدا یه چیز دیگه میخواستیم!"
میگفت چرا فکر میکنین نمیشه؟ چرا فکر میکنین نمیده؟ چرا فکر میکنین خدا فقط واسه دعای شکم جوابتون رو میده؟ بخواید ازش...
نشسته بودم تو خونه، به مادرم نگاه میکردم که آشپزی میکرد. یهو گفتم چقــد الان کیک میخوام!
نیم ساعت بعد پدر گرامی اومد، با چار نوع کیک که از مهمونی صبح حاصل شده بود!
ینی میخوام بگم که قفل نکن در اتاق رو و ساعت ها بشین زار بزن...
خدا میده، مهربون تر از چیزیه که تصور میکنی، خدا فقط خاصِّ دعای خوردنی نیست!
بخواه ازش، از تهِ دل... :)
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |