قاصدک خبر رسون ، خبر دلتنگی من
قاصدک خبر رسون ، خبر دلتنگی من
هیچ یادم میکنی آرام جان خسته ام ؟
هیچ یادم میکنی معشوقه ی ممنوعه ام؟
هیچ یادم میکنی شبها که من سرگشته ام ؟
در قرار عاشقی چون موجها گمگشته ام ؟
هیچ یادم میکنی آن سان که من یاد توام ؟
از فراق عشق تو چون لاله ای پژمرده ام ؟
هیچ یادم میکنی شیرین ترین شهدانه ام ؟
ای که شیرینی لبت، شیرین ترین ترانه ام
هیچ یادم میکنی ای باده ی جانانه ام؟
ای که عشق تو زده آتش بر این غمخانه ام
هیچ یادم میکنی در هجر تو جان داده ام؟
از غم نا دیدنت چون مرده جانان مرده ام
تا اومدم خونه یه قاصدک پیدا کردم چند لحظه نگاش کردم و آروم تو دستام گرفتم. بردمش بیرون بهش گفتم امشب بیاد کنار تو و بهت بگه چقد دلم برات تنگ شده تا امشب بیای... بعدش آروم فوت کردم .
با اینکه میدونم امشب حتی اینجارو نمیخونی ولی من برات قاصدک فرستادم . دلتنگتم
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |