از سری مجموعه های آقا معین !
از سری مجموعه های آقا معین !
بسم الله مهربون...
معین رو که میشناسین؟!
توی حیاط منتظر بودیم...
آزاده : وای بچه ها...هوا چقد گرمه !
معین: من برم ، الان میام...
بعد چند دقیقه با یه نوشابه خنک برگشت O_o...با قیافه ی بسیار خنده دار و یه لبخند ملیح نوشابه رو گرفت سمت آزاده...
معین : بفرمایید :)
آزاده هم که کاملا مشخص بود عصبانی شده با چشمای گرد شده زل زده بود به نوشابه !
آزاده با حرص : معین تو مریضی...ولی خوب میشی...من بهت قول میدم :/
اینجا بود که بقیه ی بچه ها که کاملا مشخص بود به سختی جلوی خندشونو گرفتن منفجر شدن...
یه رفتارایی داره ادم میمونه !
من که کلا جرئت ندارم حتی به این بشر نگاه کنم :| و از اونجایی که به شدت دوست دارم بی حاشیه (! ) باشم همیشه سعی میکنم یه جوری باشه که حتی سلام علیکم هم نکنم :/
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |