نوکر و ارباب
نوکر و ارباب
اربابی از نوکرش عصبانی شده و او را به باد فحش و ناسزا گرفته بود و نوکر که جلوی دیگران حسابی پکر شده و خجالت میکشید، برای رد گم کردن به ارباب میگفت؛ یعنی همینطوری به او گفتی؟ و ارباب که متوجه کلک او شده بود گفت؛ مرتیکه دارم به تو میگم احمق گوساله و نوکر بیآن که خودش را از تک و تا بیندازد گفت؛ خودمونیم ارباب، احمق و گوساله رو خوب اومدی!
ادامه مطلب+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |