رمان عشق ارباب
رمان عشق ارباب
واما نقدم:
دررمان چیزی که ذهن خواننده رابه شدت درگیر می کرد ونویسنده به راحتی از آن رد میشد اختلاف سنی بود به طور مثال:
نرگس خانم 15سالشه که میلادبه دنیا میاد.میلاد6سالشه که نرگس وامیرپاشا19ساله قراره ازدواج کنند نرگس چندساله شه؟21ساله شه یعنی ازامیرپاشا دوسال بزرگ تره و این در روستاهایی که دختر10ساله روبه مرد50ساله میدن یعنی فاجعه.
فرح بانو زن اول ارباب شاهه که بعدازبه دنیا آمدن شایا فلج میشه وارباب شاه با زرین بانو ازدواج میکنه. ارباب شاه همین دو زنو داشته پس چه طور میشه که امیرپاشایی که نه سال ازشایا بزرگ تره فرزندهیچ کدوم نیست؟
میلاد وعمه خانوم نسبتی ندارند،چه طوربختیاری عضوی ازخانوادشو صرفا به خاطرتنهایی میده به عمه خانوم؟
چه طورشایا بادونستن نسبت ستاره وبختیاری ازستاره درباره ی علت رفتنش می پرسه؟
توی رمان ستاره یهویی ازنرگس غافل میشه.
آخررمانم خیلی زود وخلاصه تمام کرد.
بانظراتتون خوشحال میشم.