دنیای من
دنیای من
دنیای من از همه جداست مال مثل کسی نیست یعنی خودم میخوام که فرق داشته باشن همه دنبال یه لقمه نون یا یه ماشین یا دنبال کارو پاس کردن چکشون هستن ولی نمدونن بهترین لحظه هاشون همون هایی بودن که پی بدست اوردن پول و امکانات که هیچوقت وقت استفادشو پیدا نمیکنن به باد دادن درست زندگی کردن خندیدن و لبحند زدن مهربانی کردن فراموش شده یک اتاق خلوت در ذهن بسته و تاریک من بهترین جای زندگی کردن برای من هست جایی که هیچ کس اجازه ورود به داخلش رو نداره و هیچ کس نمیتونه توش فصولی کنه فقط وفقط مال خود خودت جایی برای ساختن آرزوهای قرمز رو یاهای آبی یک بغل شعر زندگی درخیال و باطن خودم داستان ساختن شخصیت داستان رو بدنیا آوردن پروراندن و به زندگی تحوبل دادن مثل یم تخم اندشه در ذهن جامعه کاشتن بزرگ شدن و اینکه بشهبذر تفکر رو برای اندکی هم شده در مغزهای خراب جامعه به چالش کشیدن همه مردم در زندگی خودافکار بد و خوب خوابهای خوب و زشت دارن یا دارن توش زندگی میکنن زمانی دیر یازود متوجه این تیر اتشین و سریع زمان میشوند که با چخ سرعتی عمرشان رو به پایان است که معنی از این زندگی و گذر زمان نفهمیده ان و به یکباره مثل کسی که از خواب مرگ یا کما بیدار شده اند مثل کسی که دوران کودکی هود را با بزرگسالان گذراند هاند بدنبال آبی دریا و کشف دوباره شراب میروند غافل از اینکه زمان تمام شده است تمام لحظه هایمان را زندگی کنیم کودکی ام را در پی کشف رنگها و صداها و لبخند ها گذراندم جوانی هم مثل همه جوونی سادگیه خوشگلی کشف طعم بوسه ی بی هوا به وقت گرگم به هوا دوست داشتن قدغن ها را بیش از پش دوست دارم و همین بس که اینها را درک کنیم وذهن روشن را برای درک زندگی پرورش دهیم تخم اندیشه رو در ذهن دوست کاشتن و او هم مثل شما فکر کنه دنیای هیلی جالبی میشه رنگی تر و زیباتر از همیشه.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |