بودن یا نبودن
بودن یا نبودن
عزیزم خوب است که نیستی و دروغ های زیبا و فریادهای بودن اجباری ات گوشم را نمی آزارد
عزیزم خوب است که نیستی و لحظه لحظه ام عذاب وجدان با تو بودن نیست
عزیزم خوب است که نیستی ودیگر هم آغوشی هایمان تحقیرم نمی کند
عزیزم خوب است نیستی و نمی ترسم که بیندازی آن تشت رسوایی را
عزیزم خوب است نیستی و من بی مرز آزادم
عزیزم خوب است نیستی . خوب است رفته ای
به هزاران دلیل که می دانی و می دانم !
می بینی نبودنت آنقدرها هم بد نیست
فقط جگرم می سوزد برای سادگی ام
درد من نبودن تو نیست. خوب است نیستی
درد من رفتن تو نیست درد من بوی تعفنی است که از باورهایم بلند شد.
درد من خنجری است که از پشت در قلبم فرو کردی
درد من آن لحظه ایست که خیره در چشمان اطرافیان هیچ برای گفتن نداشتم وقتی انکارم کردی
عزیزم خوب است نیستی اما کاش به خاطر خودم می رفتی آن روزهایی که ایمان داشتم ملکه قلب توام و ماندنت از دوست داشتن است . آن روزهایی که ملتمسانه می خواستم نباشی
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |