این مطلب تکراری است
این مطلب تکراری است
خودکشی!
این مطلب تکراری است... چراکه درد ما تکراریست... هرچه بنویسیم هم تکراری است...این تکرارها یک علت دارد و آن اینکه دست از کارهای تکراری خود نمیکشیم...
حذف رسمی دیروز ما و اتفاقات تلخ بعد از آن و همه اشک و آههای به دنبال آن فقط تجسمی بود از همه اتفاقاتی که در همه سالهای اخیر برای ما افتاد و اگر نخواهیم این شیوه را تغییر دهیم بازهم میافتد البته به شکلی بدتر.
بازهم اشک حسرت ما جاری میشود اگر از درون خود را درست نکنیم... بازهم حاصل کار ما غروبهای غمانگیز است؛ اگر به واسطه منافع شخصی و زمین زدن خودمان برای دیگران خوش خدمتی نکنیم... بازهم در کارنامه ما باخت و حذف ثبت میشود اگر رویه ما تغییر نکند و همچنان فقط لباس اتحاد بپوشیم و در جیب خود خنجر زهر آلود به یکدیگر بزنیم...
هنوز این سخن بزرگ در گوشمان فریاد میکشد که نبرد با دشمن و حریف خارجی در نهایت با پیروزی تمام میشود ولی این نبرد داخلی است که حاصلی جز شکست دائمی ندارد.
ما همواره شکست می خوریم چون نیروهایی که باید پرچم کرمان و باشگاه مس را بالا ببرند برروی هم شمشیر میکشند و راه زمین خوردن خودمان را حتی خیلی واضح به حریف نشان میدهیم برای شادی کردن بر سر جنازه ما. برای اینکه داور بیاید و خیلی راحت در زمین خودمان آنهم نه یک بار که چند بار سرمان را ببرد و کسی به ابروی بالای چشمم هم نتواند اشاره کند.
شکست میخوریم چون هدفمان را گم کردهایم و مقصدمان را فقط تا جلوی پای خودمان تشخیص میدهیم و بدون کمترین آیندهنگری به صورت خود خواسته سیستم خودی را زمین میزنیم تا به جای چند گام بلند رو به جلو، فقط چند متر روی زمین خزیده شویم.
تا زمانی که ما در خود کرمان نخواهیم یکی شویم و دیگی جوشان درست کنیم که اگر سر ما در آن نجوشید سر سگ را در آن بجوشانیم آش ما همین کاسه را دارد... کاسهای پر ز اشک و گریه.
امسال هم باختیم چون مثل پارسال از داخل کرمان برای رقیبان و بدخواهانمان پیام دوست دارم فرستادیم...چون همانند سال قبل ترش در کرمان کار را زمین گذاشتیم و هرگز نتوانستیم آن را بلند کنیم...
شاید لازم باشد که دیگر خیلی حرفها بیان شود تا شاید سیلی شود بر صورتمان. شاید لازم است که دیگر پردهها انداخته شود تا از پشت آن فرمان قتل و زمین خورنمان صادر نشود.
و از همه مهمتر لازم است کار جدیدی انجام شود تا بر سر این ناکامیها نقطهی پایانی گذاشته شود... شاید خیلیها از آنچه پشت پرده برای ناکام ماندن کرمانیها میگذر خبر نداشته باشند ولی خیلیها نیز از همهی آنها خبر دارند و آنها باید بر اساس همین دانش با این جریاینات برخورد کنند...
و شاید حالا زمان آن رسیده است که شمیشیری کشیده شود برای دریدن این پردهها تا آنچه که در پشت آن میگذارد واضحتر مشخص شود تا همه متوجه شوند چرا برای ما هی نمیشود... این داستان تکراری است اما نگذاریم که دیگر این داستان ادامه داشته باشد.
داستان ما تکراری است دقیقا به تکرار همین مطلب...