به نام خدایی که...

شهادت امام جعفر صادق (ع)
با سلام و احترام 
شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) دانشمند بزرگ علوم دینی و استاد بزرگ سه هزار و چند صد شاگرد (شیعه و سنی)  را تسلیت عرض میکنم. 
ای امام صادق/ یا امام مظلوم.


+ نوشته شده در  جمعه هشتم مرداد ۱۳۹۵ساعت  21:2 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

خداوندا.
با سلام و احترام 
خداوندا مرا به راه راست هدایت کن ؛ راهی که به آنها نعمت داده ای و نه راه گمراهان. 
خداوندا چشمم را ضیای خود ده و مرا آن ده که آن به و مرا مگذار به که و مه. 
خداوندا مرا آن فهمی ده که متوقع نباشم که دنیا و مردم آن مطابق میل من فکر و رفتار بکنند.
خداوندا سینه خواهم شرحه،  شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد عشقی را 
هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من


+ نوشته شده در  جمعه هشتم مرداد ۱۳۹۵ساعت  8:52 AM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

درخت سیب.
خداوندا تمنا میکنم،التماس میکنم ؛اجازه نده سر راه بهشت من درخت سیب بکارن.
آخه همیشه احساس میکنم یکی، یه وقتی، یه جایی؛ داره سر راه بهشت من درخت سیب میکاره.  
                        خداوندا بدون تظاهر التماس میکنم


+ نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۵ساعت  22:1 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

یاد مرگ مکتب انسان سازی است.
با سلام و احترام 
تنها مرگ است که دروغ نمیگوید و برای همه می آید. در ظاهر شکل یکسانی دارد و جان میستاند. اما در حقیقت اینگونه نیست و مردن ها متفاوت است. شاید اینکه کسی و یا نویسنده ای چیز متفاوتی از آن ننوشته به دلیل معمای خود مرگ است و البته معمای دیگر دنیای پس از آن. و اینکه اگر به آن بیاندیشیم نمیتوان به ما گفت پوچ گرا و به این دلیل که ما از جمله اینجانب تلاشهای زیادی در زندگی روزمره خود داریم والبته مثبت. نه توطىه و دسیسه و حسادت و گماشتن و گذاشتن انسانهایی در کوچه و خیابان برای اینکه به اهداف شوم خود برسیم. یک انسان سالم مانند یک انسان سالم زندگی میکند و نه به مانند خلافکاران که از کارهای خود میترسند. پول یامفت خرج میکند که مثلا مراقب کارهایش باشد. این انسانها از خود و از اهداف شوم و پلید خود میترسند. چقدر احمق هستند! از خدایشان نمیترسند و در طول سالیان سال حتی یکدفعه به زشتی عمل خود فکر نمیکنند. موضوع این است که این انسان نماها به طور اصل فکر نمیکنند. و رفتارهایشان تابع تصمیمات نابخردانه آنهاست. و یاد مرگ نه تنها برای آنها بلکه برای همه ی ما خوب است.زیرا وقتی به مرگ فکر میکنیم و به یاد حساب و کتاب آن دنیا میافتیم؛ همین باعث میشود که از جرم و گناه بپرهیزیم. و یادآوری میکنم جمله ای را که در مقدمه ی داستان مرد مرگ از مجموعه داستان قوی سپید نوشته ام: 
یاد مرگ مکتب انسان سازی است.
و فراموش نکنیم اینکه چهار سوال در آن دنیا از ما پرسیده میشود.
و فراموش نکنیم سه حق را 1_ حق الله 2_ حق النفس3_ حق الناس
عزیزانم حق الله حقی است که خدا به گردن انسان دارد. 
حق النفس؛ حقی است که اعضاء و جوارح ما به گردن ما دارند.
و از همه مهمتر حق الناس؛ حقی که مردم و افراد به گردن ما دارند.
چرا از همه مهمتر؟ بدین دلیل که خداوند شاید از حق خود بگذرد و یا از حق النفس که خوب بدن خودمان است بگذرد. اما از حق الناس نمیگذرد چون با عدل خداوند که دومین اصل از اصول پنجگانه دین است مغایرت پیدا میکند. و اینکه خداوند رحمان و رحیم است بله در مورد حقوق دیگر. من خواهش میکنم که اینقدر نگویید که خداوند رحمان و رحیم است. خداوند جبار هم هست. مگر دم افطار و قبل از پخش اذان مغرب اسامی خداوند را نشنیده اید؟ و اینکه بعضی میگویند سرنوشت است. سرنوشت تا به حدی دخیل است. یعنی چه؟ یعنی اینکه بر سر دو راهی مثلا هیجان. یک انسان هیجانش را در ورزش قایقرانی در آبهای آزاد نشان میدهد و دیگری با مصرف فلان قرص شیمیایی.
اینکه سرنوشت از قبل تعیین شده؛ فرهنگی است که معاویه بن ابی سفیان لعنت الله علیه از خود به جای گذاشت. زمانیکه ابن ملجم مرادی در پشت در مسجد کوفه آن ضربت را بر سر علی (ع) وارد کرد. امام حسن مجتبی علیه السلام به ایشان فرمودند و از ایشان سوال کردند که چرا اینکار رو کردی و چرا این فاجعه رو پیش آوردین؟ پدر من کم در حق شما خوبی کرد؟ ابن ملجم در جواب گفت وقتی سرنوشت من این بوده؛ چکار باید میکردم؟ این حرف اشتباه است.فراموش نکنید که ابن ملجم مرادی از خوارج بود و در جنگ صفین از علی (ع) جدا شدند و علی او را در جنگ نهروان به اسارت داشت. علی (ع) دستور دادند که تمام اسیران آزاد شوند و ابن ملجم هم آزاد شد. همه چیز به عقل سلیم و قلب سلیم بستگی دارد. خداوند میگوید من پیامبر فرستادم و حجت را تمام کردم. کتاب آسمانی فرستادم. پیامبران را فرستادم بشیرا و نذیرا.  یعنی پیامبران را فرستادم مبشرین و منذرین. یعنی بشارت دهنده و بیم دهنده.
خواهش میکنم اینقدر خودتان را گول نزنید. اگر در سوره ی نبا آمده والجبال اوتادا ؛ و کوه ها را همچون میخ بر روی زمین قرار دادیم.در آیه ای در قرآن آمده و اذالجبال سیرت. و آنگاه که کوهها به... .
خودمان را فریب ندهیم.  موفق باشید.  

+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۵ساعت  21:17 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

ترجمه.
با سلام و احترام 
عزیزی پیغام خصوصی فرستاده بودن راجع به ترجمه ی قسمت پایانی این ترانه ترکی ( ترکیه) و گفتن که این ترانه رو شنیدن و به این قسمت پایانی خیلی علاقه دارن.
در این قسمت پایانی فقط اگر معنی کلمه آجیما را بدانید بقیه که دیگه فارسی هستش؛ اما چون با لهجه خواننده اهل کشور ترکیه خوانده شده متوجه نمیشید.
کلمه اول آجیماسیزسین یعنی بی رحم و کلمه بعدی همان عصیان هستش؛ عصیان کرسین که در مجموع یعنی بی رحم و سرکش هستی و قسمت بعد وفا سیزین یعنی بی وفا و کلمه بعدی یعنی ریا کار هستی؛ کلمه ریا کارسین رو عرض کردم. در مجموع یعنی بی وفا و ریاکار هستی. کلمه بعدی یعنی هم بی گناهی و هم گناه کاری زمانیکه سیزین میاد یعنی بی گناه و بی وفا و زمانیکه کرسین میادش یعنی گناهکار هستی و قسمت آخر حایات گیبی. حایات( آب مایه حیات ست) که یعنی حیات و به معنی زندگی هستش. و گیبی یعنی درست در مجموع یعنی درست مثل زندگی.
در مجموع اگرمعنای کلمه آجیما و گیبی که در اکثر ترانه های ترکی هستش رو بلد باشین میتونید از همین حالا پیش خودتون زمزمه کنید.
عزیزانم یادگیری هر چیزی در تمرین و به دنبال آن رفتن است. به عنوان مثال ترانه ی لاو استوری را شاید من چند ده دفعه گوش کردم تا حفظ کردم.البته حفظ آن راحت تر بود؛ منظورم این هستش که برای اینکه بتوانم مانند خواننده این آهنگ؛ آنرا زمزمه بکنم.
در ضمن اینجانب از قصدی معنای ترانه ها را نمیگزارم و به دو دلیل 1_که کلاس کارم پایین نیاید 2_ که به دنبال آن بروید و وقتی به دنبالش بروید به خودی خود یاد میگیرید.
درخدمتیم؛ موفق باشید.


+ نوشته شده در  شنبه پنجم تیر ۱۳۹۵ساعت  13:44 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 


Sanki elimi hiç bırakmamışsın gibi Yokluğunda kendi kendime inandım, dayandım. Sanki kötü sonlu hiç hikâye yokmuş gibi Sonumuzun iyi biteceğini varsaydım, yalandı. Havalar da soğuk gidiyor Bu aralar üşürsün sen bilirim. Aman dikkat et, aklına yazları getir.
Ne olur ara sıra haberdar et Pencerelerde bekletme Hayatına elbet biri girecek Mutlu ol, onu ihmal etme. Ne olur ara sıra haberdar et Pencerelerde bekletme Hayatına elbet biri girecek Mutlu ol, onu ihmal etme.
Acımasızsın, isyankârsın Vefasızsın, riyakârsın Hem günahsız hem günahkârsın Hayat gibi. Acımasızsın, isyankârsın Vefasızsın, riyakârsın Hem günahsız hem günahkârsın Hayat gibi, hayat gibi.
 

+ نوشته شده در  جمعه چهارم تیر ۱۳۹۵ساعت  4:4 AM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 


 
Amor mio Amor mio por favor Tu no te vas Yo cuentare a las horas Que la ya veo
 
Amor mio

Amor mio por favor Tu no te vas Yo cuentare a las horas Que la ya veo Vuelve No volvere no volvere no volvere No quiere recordar no quiere recorder Vuelve No volvere no volvere no volvere

No quiere recordar no quiere recorder

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم تیر ۱۳۹۵ساعت  4:33 AM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 


This day and age we're living in Gives cause for apprehension With speed and new invention And things like fourth dimension. Yet we get a trifle weary With Mr. Einstein's theory. So we must get down to earth at times Relax relieve the tension And no matter what the progress Or what may yet be proved The simple facts of life are such They cannot be removed.] You must remember this A kiss is just a kiss, a sigh is just a sigh. The fundamental things apply As time goes by. And when two lovers woo They still say, "I love you." On that you can rely No matter what the future brings As time goes by. Moonlight and love songs Never out of date. Hearts full of passion Jealousy and hate. Woman needs man And man must have his mate That no one can deny. It's still the same old story A fight for love and glory A case of do or die. The world will always welcome lovers As time goes by. Oh yes, the world will always welcome lovers As time goes by.
+ نوشته شده در  جمعه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۵ساعت  11:51 AM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

ماه رمضان.
با سلام و احترام 
باز دوباره سحری و افطاری و آش رشته؛ بوی ربنا و لحظه ی توصیف ناپذیر و مقدس قبل از اذان مغرب و افطاری. باز دوباره بوی معنویت و اولوهیت و بوی خدا و باز دوباره انسانتر شدن من و با شخصیت تر شدن من و باز هم معنویت یکبار دیگر مرا محکم در آغوش میگیرد.   
 (ماه میهمانی خدا مبارک) 

+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۵ساعت  19:48 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

نگرانت میشم.
هزار ساله که رفتی/ من هنوز پشت شیشه ام
موهاتو باد برده/ عطرش جامونده پیشم
حال و روزم خوب و خوش نیست/ بی تو نا آرومم 
به یادت که میافتم نگرانت میشم
نگرانت میشم؛ نازکی و رنجوری 
توی ظاهر اما یاغی و مغروری

+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۵ساعت  4:40 AM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

Mentiroso.



Yo no soy aquel
من آنی نیستم
Que tu te imaginabas
که تو تصور میکردی
Yo no soy aquel
من آنی نیستم
Que el mundo te ofrecio
که دنیا را به تو پیشنهاد داد
En el que tu ciegamente confiabas
همانی که تو کورکورانه به او اعتماد کردی
El hombre de tus sueٌos, ese no soy yo
مرد رویاهایت ، که ( آن شخص ) من نیستم
Si alguna vez
اگر یک دفعه
Mirandote a los ojos
با نگاه به چشمانت
Yo te robe
من دزدیدمت
Un trozo de illusion
با یک فریب کوچک
Te juro hoy que no quise hacerte daٌo
امروز قسم میخورم که قصد آزارت را نداشتم
Y si he fallado en algo, te pido perdon
و اگر من در ( انجام ) کارهایی  کوتاهی کردم ، از تو میخواهم که مرا ببخشی
Mentiroso
دروغگو
Porque se que te he engaٌado
چرا که میدانم که تو را فریفته ام
Para estar aqui a tu lado
برای کنار تو بودن
Cuantas cosas una vez te prometi
چه چیزهایی را به تو وعده دادم
Mentiroso
دروغگو
Pero es que te quiero tanto
اما دلیلش این است که تو را بیش از حد دوستت دارم
Tu no te imaginas cuanto
تو نمیتوانی میزانش را تصور کنی
Y de eso si que nunca te menti
و به این دلیل است که من هیچگاه دروغ نگفته ام
Ay mentiroso
آه دروغگو
Yo no soy aquel
من آنی نیستم
Que tu te imaginabas
که تو تصور میکردی
Yo no soy aquel
من آنی نیستم
Que el mundo te ofrecio
که دنیا را به تو پیشنهاد داد
En el que tu ciegamente confiabas
همانی که تو کورکورانه به او اعتماد کردی
El hombre de tus sueٌos, ese no soy yo
مرد رویاهایت ، که ( آن شخص ) من نیستم
Si alguna vez
اگر یک دفعه
Mirandote a los ojos
با نگاه به چشمانت
Yo te robe
من دزدیدمت
Un trozo de illusion
با یک فریب کوچک
Te juro hoy que no quise hacerte daٌo
امروز قسم میخورم که قصد آزارت را نداشتم
Y si he fallado en algo, te pido perdon
و اگر من در ( انجام ) کارهایی  کوتاهی کردم ، از تو میخواهم که مرا ببخشی
Mentiroso
دروغگو
Porque se que te he engaٌado
چرا که میدانم که تو را فریفته ام
Para estar aqui a tu lado
برای کنار تو بودن
Cuantas cosas una vez te prometi
چه چیزهایی را به تو وعده دادم
Mentiroso
دروغگو
Pero es que te quiero tanto
اما دلیلش این است که تو را بیش از حد دوستت دارم
Tu no te imaginas cuanto
تو نمیتوانی میزانش را تصور کنی
Y de eso si que nunca te menti
و به این دلیل است که من هیچگاه دروغ نگفته ام
Ay mentiroso
آه دروغگو
Ay mentiroso
آه دروغگو




+ نوشته شده در  جمعه چهاردهم خرداد ۱۳۹۵ساعت  0:48 AM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

Love story.

Where do I begin
To tell the story
Of how great a love can be
The sweet love story that is older than the sea
The simple truth about the love She brings to me
Where do I start
with her first hello
She gave a meaning
To this empty world of mine
There is never be another love
Another time
She came   into my life
And made the living fine
She fills my heart 
 
With very special things
With   angel songs
With wild imagining
She fills my soul
With so much Love
That everywhere I go
I am never lonely
With her along .
Who could be lonely
I reach for her hand It's always there
How long does it las
can love be measure by the hours in a day
I have no answers now But this much I can say
 
I know I ll need her Till the stars.
All burn away
And she be the
 
How long does it last
Can be love measure
by the hours in a day
I have no answers
Now But this much I can say
I know I ll need her Till the
'til the stars all burn   away
And S he'll be there


+ نوشته شده در  شنبه هشتم خرداد ۱۳۹۵ساعت  20:54 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

نمیخوام.
نمیخوام از گلهای سرخ و آبی؛ برایم تاج خوشبختی بیاری/
به تن کن پیرهنی رنگ محبت؛ اگه خواستی بیایی دیدن من /
اگه خواستی بیایی دیدن من/ 

+ نوشته شده در  جمعه سوم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت  16:59 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

کجا؟ ناکجا؟
با سلام واحترام.
همه جا دوره از اینجا؛ اینجا دور از همه جا/
این چه ظلمیه که آفتاب؛ داره با ما میکنه/

+ نوشته شده در  سه شنبه دهم فروردین ۱۳۹۵ساعت  17:29 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

کار خدا.
با سلام واحترام.
گنجشکی در لانه اش خواب بود.طوفان آمد و لانه اش را خراب کرد. گنجشک هراسان بر فراز لانه پر،پر میزد و به خدا گفت: لانه ی کوچک من کجای دنیای بزرگ تو را گرفته بود که خرابش کردی؟ خداوند در پاسخ گفت: تو در لانه ات خواب بودی، یک مار داشت به لانه ات نزدیک میشد تا تو را شکار کند. به باد گفتم برو و لانه اش را خراب کن؛ تا گنجشک بیدار شود.مار باید طعمه ی دیگری را شکار کند! شاید قرار بود گنجشک بزودی مادر شود.

+ نوشته شده در  یکشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۵ساعت  18:2 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

باران را دوست دارم.
باران را دوست دارم ؛چون هر وقت که بند بیاید تازه خاطره ها شروع میکنند به چکه کردن.
+ نوشته شده در  شنبه هفتم فروردین ۱۳۹۵ساعت  18:40 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

احترام به قانون.
با سلام واحترام
گاهی اوقات وقتی به برخی از افراد گفته میشود که در هنگام سوار اتومبیل شدن از کمربند ایمنی استفاده کنید؛پاسخ میدهند که این بچه بازیها دگر چیست ویا جوابهایی اینچنینی میدهند.عزیزانم احترام به قانون و به خصوص احترام به قوانین رانندگی نشانه شخصیت محترم شماست. موفق باشید.

+ نوشته شده در  سه شنبه سوم فروردین ۱۳۹۵ساعت  23:7 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

داستان.
با سلام واحترام 
داستان قوی سپید در واقع همانطور که هر کسی که هر دو داستان را خوانده باشد متوجه شده است؛ همان داستان سهیلاوشاهرخ است که در آن اینبار  این قصه ی عشق بصورت دو قو نوشته شده است.



+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۴ساعت  18:45 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 


من از این دنیا چی میخوام... . 
من از این دنیا چی میخوام؟  دو تا بال برای پرواز.
برم پیش بچه ها یی که یه لقمه نون ندارن؛ که یه شب با یک دل سیر چشاشونو هم بزارن. بگم غصه ها سر اومد.گریه بس که بهتر اومد. گریه بس که بهتر... . 

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۴ساعت  21:51 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

شبی از شب های من.
در داستان شبی از شب های من؛ خواسته ام اوج تخیل خود را همراه با به تصویر کشیدن آن یک شب در ذهن خواننده؛توانایی ام را نشان دهم.



+ نوشته شده در  شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۴ساعت  18:18 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

سهیلاوشاهرخ.
با سلام واحترام 
سهیلاوشاهرخ من؛ یک داستان نافذ است.اما گویا برای نشان دادن بزرگی این اثر متفاوت یک چیز کم است.مهم این است که اینجانب آن یک چیز را متوجه شده ام.



+ نوشته شده در  شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۴ساعت  18:14 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

روستای اویل.
مرا ببر به کوچه های اویل؛مرا ببر به خانه ی گلی اویل.
جاوید باد روستای اویل؛شاد باد روح شهدای اویل.                               روستای اویل از بخش کجور نوشهر مازندران،اصالت من است.سرزمین مادری ام؛ برای من یادگار اجدادم؛یادگار جدم داوود خان و پسر بزرگترش یادگار عبدالعلی خان وپس از آن پدر بزرگم محمد علی خان و برادر کوچکشان حاج احمد علی قمی اویلی است و پدر بزرگ مادری ام عارف قمی اویلی( آقا عارف).اگر برازندگی هست؛من از آنان به ارث دارم.روحشان شاد؛ جاوید باد اویل و قمی اویلی.



+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۴ساعت  20:40 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

مجموعه داستان های کوتاه.
 با سلام واحترام
من یک مطلب را به عرض دوستان نرسانده ام؛ و آن اینکه این مجموعه داستان هایی که  به چاپ رسانده ام. همه نوشته های ده سال پیش اینجانب است.



+ نوشته شده در  جمعه نهم بهمن ۱۳۹۴ساعت  12:53 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

درد دل با حضرت کوروش بزرگ
کوروش ببین مردم گفتار نیکشون فحش و غیبته.
پندار نیکی نیست که بخواد گفتار نیکی باشه؛چه رسد به کردار نیک.
حتی جوونهای ایرانی هم خیلی کم و به ندرت احترام این میراث بزرگ رو نگه میدارن.
دزدی و دروغ‌گویی بیداد میکنه.حرامخوار ی خیلی طبیعی هستش برا خیلی ها.کارهای شیطانی و اهریمنی و جادوگری رواج پیدا کرده؛وامصیبتها کوروش.
وا مصیبتها اگر بدونی خیلی از پسرها و دخترهای مثلا آریایی چه صفات زشت و ناپسندی دارن!
کوروش صفات خوب نژاد پاک آریا از خیلی افکار رفته و سلاح کشتار جمعی شده اخبار هفته.
کوروش زمین کثیفه؛بیا منو با خودت ببر. کوروش من از خیانت بیزارم.
کوروش بیا منو با خودت ببر.منو از دریای زشتی ها و پلیدی ها نجات بده.
منو از این همه نفس های کثیف و مسموم نجات بده.
                                                                    (کوروش بزرگ به دادم برس)


+ نوشته شده در  پنجشنبه دهم دی ۱۳۹۴ساعت  23:54 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

گزیده ای از کتابهای. سهیلاوشاهرخ و قوی سپید من.
قوی سپید
او میرود به سمت سرنوشت خویش.
او میرود تا دلیل تنهایی خود را پیدا کند.
سهیلاوشاهرخ 
شاهرخ را که از دست برد.
شاهرخ را چه از دست برد؛ چرا و چرا؟


+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۴ساعت  10:42 AM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

درخت سیب
خداوندا تمنا میکنم،التماس میکنم ؛اجازه نده سر راه بهشت من درخت سیب بکارن.
آخه همیشه احساس میکنم یکی، یه وقتی، یه جایی، داره سر راه بهشت من درخت سیب میکاره.  
                        خداوندا بدون تظاهر التماس میکنم


+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۴ساعت  11:43 AM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

عکس های اینجانب دوستدار شما



+ نوشته شده در  یکشنبه دهم آبان ۱۳۹۴ساعت  13:10 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

عکس های اینجانب دوستدار شما


+ نوشته شده در  یکشنبه دهم آبان ۱۳۹۴ساعت  13:9 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

خدایا
خداوندا چشمم را ضیای خود ده و مرا آن ده که آن به ومرا مگذار به که ومه.
                                              (خداوندا تمنا میکنم؛الاها التماس میکنم)





+ نوشته شده در  پنجشنبه سی ام مهر ۱۳۹۴ساعت  17:14 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

عکس های اینجانب دوستدار شما


+ نوشته شده در  پنجشنبه سی ام مهر ۱۳۹۴ساعت  16:20 PM   توسط وبلاگ اصغرقمی اویلی  | 

Let's block ads! (Why?)