پسرک مزخرف.. .

دری وری نوشت..
 
اعتراف نیست خودم نخواستم یا پیش نیومده سوار هواپیما بشم بجائی بعید برم نشده تجربه سفر کردن با قطار یا کشتی رو داشته باشم در هر شکلش باید قرص بخورم چون حالم بد میشه بالا میارم استفراغ میکنم بجز اینا برای من هرگز پیش نیومده بتونم یا بخوام سمت سیگار برم و بکشم یا علف یا قلیوون و هر نوع دودی یا افیونی با این که دوستدارم کماکان نتونستم قهوه بخورم احتمالا با کمی شیر و شکر بایست مطلوب باشه میگند هرچیزی کمش خوبه ویسکی و یا مشروب در ماه یا هفته ای یکبار می تونه برای بدن مفید باشه آره تابحال از این بابتم نشده لبی تر کنم دروغ گفتم اگر بگم تا بحال عاشق نشدم ولی حقیقت داره بگم تجربه دوست دختر که بخوام باهاش باشم رو ندارم و نداشتم با این حساب اگه تو این سن و سال کارم با این دنیا بسرانجام رسید می تونن بالای برگه فوتم بنویسند جوان ناکام یا کام ندیده یا لذتشو نبرده و از این دست ... و در آخر اینکه باور کنید چیزی بنام شانس وجود نداره اما معجزه هست وجود داره و رخ میده !


+ نوشته شده در  شنبه نهم مرداد ۱۳۹۵ساعت 2:6  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

حرفا بعداز کودتا زیاده..
یادم میاد در جریان یورش امریکا و نیروهای ائتلاف به عراق موشکی در فاصله نچندان دور از منزل ما به کارگاهی در محدوده املاک شرکت نفت اصابت کرد بخاطر شغل پدر در آبادان زندگی می کردیم من خواب بودم نزدیکای غروب با صدای انفجار از خواب پریدم از تعداد تلفات یا مصدوما فقط یادمه نگهبان اونجا بود که گویا یکدستش قطع شد و همچنین گربه ای کف خیابون سکته زده دیدم احتمالا از ترس و.. کاری به بقیش ندارم اینو از اون واقعه می خوام بگم که برای مدتی تلفن ها قطع شدند نه فقط تلفن که موبایل ها هم آنتنی برای برقراری تماس نداشتن موبایل تازه تازه داشت می اومد دست آدمای عادی منتها در اون شب تا حدودای یکساعتی مثل تلفنا آنتن نمی دادن  ..منظورم از گفتن و بازگویی این خاطره اینه که در شرایط های خاص گویا تا مشخص شدن چیستی موضوع و به سرانجامی رسوندنه داستان کلیه ارتباط ها قطع میشند به چند جهت و دلیل از جمله عدم پخش رویداد در بعدی وسیعتر تا مشخص شدنه دلایل وقوع این اتفاق و یا عدم ایجاد هراس و ایجاد واهمه بین اهالی شهر با پخش شدنه خبره اینو تعمیم بدیم به قضیه کودتای نافرجام ترکیه و این که اونجا هم قرار بود یک شرایط خاص برفرار باشه اما اونا مقدمات کار رو بطور کامل صورت ندادند یعنی لازم بود کلیه ارتباط های مجازی مخابراتی شهری و شبکه های تصویری و تلویزیونی خصوصی و غیر خصوصی تا تثبیت امور پیشبینی شده قبلی قطع بشند لازم بود اردوغان هرچه زودتر و البته قبل از رخ دادن هر نوع حرکتی دستگیر و یا کشته بشه و سپس با ورود به خیابان ها علاوه بر با خاک یکسان کردنه مجلس و کلیه ساختمان های مهم رعب و وحشت رو در دل مردم ایجاد کنند تا دیگر کمتر کسی جرئت خارج شدن از منازل خودش رو داشته باشه و تازه بعداز اتمام همه موارد اقدام بخواندن بیانیه در شبکه تِ..رته کنند که کار از کار گذشته و حکومت اردوغان دیگر پایان یافته..


+ نوشته شده در  جمعه یکم مرداد ۱۳۹۵ساعت 17:57  توسط پسرک مزخرف.. .  | 


شب به نیمه نرسیده خواب دیدم چند نفری بخونه ای که توشم هجوم آوردن تو خواب حس می کردم اینا دزدند بنابراین برای دفاع بسمتشون حمله کردم تو دسته های سه نفره بودن و من هر سه نفری رو که میزدم باز سه تا دیگه از راه می رسیدند ..مدتی بعد از جایی دیگه سر در آوردم نمیدونم کجا ! ..از خواب بیدار شدم حس بدی نسبت بخوابی که دیدم نداشتم اصولا برای من اونی خوابه که تکون بده آدمو بعداز بیداریش این که هیچ حسی توش نداشت! منتها از روی غریضه شاید سمت پنجره رفتمو بیرون رو نگاه کردم نخیر خبری نبود! بجز اون چیزیکه توجهمو جلب کرد مهتابی بودنه آسمون بود و این شد که با خودم گفتم:هیچ وقت یک دزد عاقل شب مهتابی رو برای دزدی انتخاب نمیکنه بنابراین تصمیم دارم بعداز خوردنه یک لیوان آب گوارا با خیال راحت ادامه بدم خوابیدن و البته خواب دیدنمو تا ببینم اینبار چه پیشامد در انتظارم است.. . !

پ.ن: غریضه رو اشتباه نوشتم.. من بیسواد که نه کم سوادم بخاطره اونه..

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۵ساعت 2:46  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

فرامرز به ابراهیم میگفت اسب.. یا اسبه.. اسبه اومد یا اسبه داره میاد.. خخخ..
  صبح که جلوی پادگان بودم کامیون یخیو دیدم داشت از پادگان خارج میشد و می رفت تا یخ بیاره اونجا اینطوره که پادگان ستادای فرماندهیش و برخی اماکن خاصش یخچال اینا دارند منتها سربازای بیچاره نیاز دارند یخ حتما باشه تا آبی خنک نوش‌جان کنند ..یادمه در همین راستا با یکی دوتا از بچه هایی که دستشون بدهنشون می رسید صحبت کردم و اونام راضی شدند از جیبشون خرج کنند یعنی قرار بر این شد ایشان دو الی سه آبسردکن برای یگان تهیه کنند و در عوض چند روزی مرخصی تشویقی بگیرند و بعدم تا مدتی کمتر تو لوحه نگهبانی بپاس کاری که میکنن قرار بگیرند بنظرم ارزش داشت من که ترخیصیم نزدیک بود اوناییم که قرار بود اینکارو بکنن با تمام آشخوریشون بالاخره تمام می شد خدمتشون و آبسردکنا میموندن برای یگان منتها نشد هر چی خواهشو تمنا کردم اونم بیشتر بحال این سربازای بیچاره الخصوص شهرستانیا همون فرمانده احمقم موافقت نکرد..   

فرامرز همخدمتیم بود ابراهیم فرماندم.. فرامرز عادت داشت اغلب اوقات تقاب کلاشو رو به بالا بزنه و منم هر وقت تو این وضع می دیدمش کارم فقط خنده میشد و خنده نمیدونست براچی منم نمیگفتم چرا.. نقاب کلاشو بالا می داد شبیه عکسه روی جلدِ کتاب شناسنامه خر میشد! البته با توجه به چهره همیشه خندانش که وقتی میخندید کل دندوناش ردیفی بیرون میزدن! این کارشم یعنی فرم کلاه گذاشتنش معمولا با برخورد همراه میشد یعنی چندباری که فرمانده دیده بودش داد زده بود ابله! چندبار بهت بگم! کلاتو درست کن..   خخخ..
 یادش بخیر..

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۵ساعت 2:3  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

هوا آلوده بود!
 
تمام دخترای اص ف ه انی که نه بگیم هشتاد نود درصدشون یا دوست پسر دارند یا قبلن داشتن و یا فعلا تنهان و ترجیحا میخوان تنها باشن اونم موقت چون اینا نمی تونن تنها بمونند و در مجموع فازشون اینطوره که بعداز مدتیم همه رابظه ها یا تک رابطشون رو تموم  میکنن چون میگند سنمون داره بالا میره و دیگه بسمه شووهر میخوام!! اول به پسره میگند اونام اغلب میگند نه بعد قطع رابطه میکنند تا یکی بیاد خواستگاریشون..  زشتو بد ترکیب!

امروز اصفهان بودم رفتم جلوی پادگانی که توش خدمت میکردم یه سربازی داشت رد میشد آش خریده بود ببره داخل پادگان برای صبحانه دیدم از یگانیه که توش خدمت می کردم صداش کردم گردانِ فلانی؟ فرماندتون فلانیه با تعجب گفتش آره چهار5تا فحشه درست حسابی حواله فرمانده دلاورم کردم اونم نامردی نکردو ده‌تا اضافش کرد گفت کمه اینام از من داشته باشه فهمیدم که از قبلشم لاشی تر شده مرتیکه خره نفهم یخورده باهم گپ زدیم سراغ اینو اونو گرفتم از وضعیت یگان پرسیدم فرقی نکرده با همچو فرماندهی دیدم داره معطل میشه گفتم خوبه دیگه برو دیرت نشه نگاهی بساعتش کردو گفت نه وقت هست الان که رفتم آشو دادم میرم بالا (نزدیکای کوه صفه) یه نخ سیگار میکشم چرتی میزنم برمی گردم پاین و.. 


هوا بشدت آلوده بود اگر میدونستم اینطوره از خونه بیرون نمیزدم...


+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۵ساعت 15:11  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

فینال یورو 2016
  خجالت آوره برای کشوری اروپایی مثل فرانسه که از یازده بازیکنش 8نفرش سیاه پوست باشه! ..حالا پرتقالم مثل فرانسه یه استعمارگر بوده ولی کمتر دچار این وضعیته! در کل از قهرمانی پرتقال خوشحال شدم! ناکام ترین بازیکن فرانسه آنتونی مارسیال بود که دشام سرمربی فرانسه به اشتباه و از روی تصمیمی غلط این ستاره رو از فهرست ترکیب اصلی در طول تورنمنت خط زد..

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۵ساعت 2:13  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

دری وری نوشت!
 
پیکار جویانه داعش شدند داعشی بدون پیکار جو بلکه جنایتکار نیروهای مخالف بشار اسدم شدند شورشی! از اون طرف اردوغان به روسیه گفت ببخشید به اسرائیلم گفت فدات بشم الهی دورت بگردم ..عباس از این دنیا خارج شد مریض شد نتونستن خوبش کنند نتونست بیشتر از این تحمل کنه رفت ..فرانسه همونطور که در جام 98 با حمایت پنهان رسید تا فینال اینبارم در بیست شونزده بوژو موژو وژو هدایت شد تا بازی نهایی ..سه کیلو فقط با غذا نخوردن کم کردم مثل آبخوردن فقط آبخوردم ..شبکه نیم پرطرفدار شده از بس گند زدن با این مملکت داریشون بمسخره گیشونم ملت میخندند بجدی بودنشون که قهقهه سر میدند ..سیاست آگاه کردن مردم هر روز که می گذره با توجه بشرایطی که هست اثرش رو بوضوح داره مشخص تر میکنه و می بینیم نسلای جدید بجز اون اندک مغز کار شده ها وقعی به تبلیغات تی.وی و کل رسانه های داخل نمی گذراند ..یکی میگه بهتر یکی میگه بدرک یکی دیگه‌ام سری از سر تاسف تکون میده میگه حیفه اون جوونایی که جونشونو کف دستشون گذاشتن و...  منم میگم خودشون میدوننو مملکتشون صلاح مملکت خویش خسروان دانند هرچند گرچه بدانندو خفته باشند بیدارشاند کنند هم حاصل ندارند ..


+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۵ساعت 14:45  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

یوآخیم لوو
 
چند وقت پیش با میلاد سر صحبت داشتم که یوآخیم لو چهره ای شبیه به آدولف هیتلر داره میلاد تایید کرد حرفمو  دیگه رفتیم تو کارش که کی ممکنه همچین اتفاقی رخ داده باشه چون هیتلر سخت درگیر وقایع نبردش بود در ابتدا من پناهگاها رو مطرح کردم که شاید اونجا همچین رخدادی به وقوع پیوسته که میلاد کلا ردش کرد و موضوع سلیقه رو پیش کشید و اوا برآوون بعنوان معشوقه آدولف به این اشاره که اون بور بوده و کله پر کلاغی یوآخیم مغایر با حسن سلایق آدولف بوده خب منم در جواب قضیه بمباران و تاریکی و درک شرایط احتمالی رو دادم که ممکنه در اون مقطع و زمان در پناهگاه چشم چشمو نمی دیده بنابراین آدولف متوجه نبوده شخصه مورد نظر با حسن سلایقش جور نیست ..درنهایت به نتیجه ای نرسیدیم  اما.. الان دیدم یوآخیم لو متولد سال 1960 هست بنابراین جور در نمیاد..  مگر این که پروسه عدم خودکشی و زنده موندن آدولف هیتلر رو پیش بکشیم!

یوآخیم لوو سرمربی تیم ملی آلمان!


+ نوشته شده در  جمعه هجدهم تیر ۱۳۹۵ساعت 2:25  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

نیمه نهایی یورو 2016
 
نیمه اول فرانسه آلمان..  یارو ریده با این داوریش!  ..با اون هند گرفتنش بعدم هر آبی پوشی خودشو انداخته سوتو زده گوه مصب..
لوتار ماتیوس قبل از آغاز مرحله نیمه نهایی گفته بود پرتقال و آلمان برگزار کننده فینال هستن اولی رو درست حدس زده بود ولی دومی رو نه چون حساب نکرد فرانسه از امتیاز میزبانیش نهایت بهره رو میبره و المانیها در نبود هوملس در خط دفاع به مشکل میخورند..
نیمه دوم فرانسه آلمان.. از دقیقه 80ببعد تازه داوری فرم نرمال گرفت تخصصی تو داوری ندارم ولی حس میکردم داور تمام برخوردهای مشکوک رو یا نمی گیره یا بگیره بنفع میزبان سوت زده..

پ.ن: جای خالی فیلپ لام حس می شد می تونست خدافزیش رو ببعد از یورو موکول کنه صدالبته بدرک اسفل السافلین که آلمان حذف شد به فلانه فلان جایه خروس همسایه.. آمو ولم بکن با این فوتبالاشون..


+ نوشته شده در  جمعه هجدهم تیر ۱۳۹۵ساعت 0:25  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

عباس کیارستمی!!
 
چند شب پیشا حوصلم سر می رفت گفتم برم سری به قصاب محله بزنم از خیلی ساله پیش گوسفندی چیزی بخوایم قربونی کنیم به ایشون رجوع می کنیم مردی ریز جثه 46 هفت ساله شوخ طبع خوش خنده بازیگوش مجرد زن باز و اهل بحث و حرف و گفتگو خوش گذرونی سفر و البته بسیار زیرک و باهوش و... وارد مغازش شدم رو میزش کله گوساله ای گذاشته بود و انگار بکاری لذت بخش و مفرح مشغول باشه گوشتای ریز ریز و زره زره ای کله گوساله رو جدا می کرد کلی ازش کنده بود تلنبار کرده بود روهم بعداز سلام و احوال پرسی پرسیدم شام امشب گربه هاست اینا؟ نگاهی کردو پوزخندی زد: همش واسه چرخه! کلا ما قصابا کله گوساله ها رو همی طوری ردش نمیکنیم بره گوشتاش واسه چرخه.. صحنه رقت انگیزی بود بیاد توصیه ای از مادرم افتادم که میگفت هیچ وقت گوشت چرخ شده از قصابی نخرید! این قصاب ما از هر دری میشه باهاش صحبت کرد حدو محدودیتی نمیشه قائل شد اون شب وسط حرفامون در مورد موبایل و عوارض احتمالیش به سرطان رسیدیم و اینو گفت بنقل از دکتر فلان که سرطان بیماری نیست بلکه نیازی هستش برای بدن که از کمبود ویتامین ب17 ناشی میشه ویتامینی که میشه در هسته زردآلو یا هلو بدستش آورد ولی اینم در حد یه نظریه ست.... خبره فوت عباس کیارستمی رو شنیدم بیاد حرفای اون شب قصاب محلمون افتادم .. سرطان بد کوفتیه یه ان خودشو بروز میده بعد بشه از دستش خلاص شد یا نشه هیچ معلوم نیست ..خدا رحمتش کنه!!

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۵ساعت 1:34  توسط پسرک مزخرف.. .  | 

Let's block ads! (Why?)