من " آل ابراهیم " هستم!

واااااااااای مادرجان چقدر خندیدیم امروز! امروز صبح بعد از نماز از استرس جن نتونستم بخوابم!
با اینکه فقط ۳ ساعت خوابیده بودم...
اسد دادم به زیزی دیدم اونم بیداره...بهش گفتم بیا منم ببر رویان...
بعدم قرار شد ناهار بریم بیرون بخوریم...
منم به نسی پیام دادم ک ساعت 2 بیاد رویان تا بریم پیتزا بخوریم
اونم ک از ترس جن تا صبح نخوابیده بود ساعت 12 ونیم تازه بهم زنگید ک میریم یا نه؟
ک منم گفتم بیا تا بریم...خلاصه ما به جا پیتزایی رفتیم چلوکباب طهرانی توی شهید عراقی...
تا کلی وقت فقط خودمون سه تا تنها بودیم ولی بعد از یک ساعت 5تا خانوم دیگه هم اومدن...وقتی همهمه شد ما هم دیگه راحت شدیم و کرکر خندمون سر حریانه قراقر خاستگاری فردای نسترن،رو هوا بود...
نسترن میگه این پسره خیلی بی قیده و من نمیخوامش،ما داشتیم میگفتیم مثله علی اصغر برو به چالش ولایت فقیه و انتخابی و انتصابی بودنش بکشش
من ک خودم از قبل دستشویی شدید داشتم،دیگه در حد بارون اومدن کف زمین بودیم با این چرتو پرتا...
تو این اوصاب دو تا پسره از در رستوران اومدن تو.یکیشون اومد رو میز پشت سر زیزی نشست،یه جوری ک نسی و زیزی پشتشون بهش بود و من اگه نیم نگاهی به سمت راست می انداختم میدیدمش...
من چون چادرم از سرم افتاده بود،تا این پسرارو دیدم،چادرمو از پشتم برداشتم انداختم سرم...
این وسط من هم داشتم به مسخره بازیای زیزی و نسی میخندیدم که یهو نسترن سرشو برگردوند به پشته سرش و پسر ریشوئه رو دید...تا چشمش به پسره افتاد با یه هیجان و جیغی برگشت سمته منو گفت واااااای نرگس این پسره میخه تو شده...چقدر به هم میاااااااین...
تا ایو گفت زیزی هم سریع سرشو برگردند تا پسره رو ببینه...
منم کلا چون به این انتر بازیای نسی عادت کردم کلا رومو برگردوندم سمته چپم ک هم از تیرس پسره خارج بشم هم اینکه چشمم بهش نیافته ک غیبتش شده باشه...
آقا وقتی زیزی هم سرشو برگردوند سمتش و با هیجان به من گفت آرررره راست میگه،پسره بدبخت چنگ زد به موبایلو سوئیچش و پاشد رفت...اون یکی همراهشم ک رفته بود تا سفارش بده،سریع پشته سرش از در رفت بیرون...
از اونجایی ک رستورانش سمته خیابونش شیشست من یه لحظه نیمرخه پسره رو دیدم...
هیچی گذشتو ما ب انتربازیامون ادامه دادیم و برگشتیم خونه...
یه ساعت گذشته بود ک من تو کانال خنده حلال یه پست دیدم نوشته بود خواننده ارزشی میلاد هارونی...
منم واسه خازر زهرا و فاطمه ک همش آهنگ های حامد زمانی گوش گفتم برم ببینم این جدیده حداقل یه تغییری باشه براشون...آقا ما کلیپشو ندیده واسه زهرا اینا فرستادیم.از اونور یه عکسه جنتلمنی هم رو پروفایلش بود محض خنده فرستادم تو گروه عزیزای دل تا نسی و زیزی ببینن و یکم تحلیل کنیم بخندیم...
عکسو فرستادم زیرش نوشتم نظرتون؟
نسی سریع نوشت عینه پسره تو رستورانه...
تو همین حال کلیپو من باز کردم یهو یه جاش پسره نیمرخ بود...دیدم واااااااای انگار واقعا همونه
سریع کلیپو واسه نسی فرستادم گفتم نسی جانه من این همون پسره نیست؟
نسی هم آژیرکشان تایید کرد...
خیالم راحت شد ک پسره صدای نسی رو نشنیده بود ولی هیجان نسی خیلی تابلو بود فکر کرده حتما ما شناختیمش الان میخوایم ازش امضا بگیریم...
و البته نکته اصلیش هم اینکه اونجا ک نسی گفت داره تو رو نگاه میکنم صد درصد مطمئنم نگاهش به من نبوده و نسی کلا فقط جو داده...
ولی واقعا برام خیلی جالب بود...
Let's block ads! (Why?)