عاشقونه های دلم

کاش از قلب من میرفتی، کاش از قلب من میرفتی... تو میروی و آغوش گرمت را باز میکنی برای قلب های سرد. آرام آرام قدم برمیداری و دور میشوی. جای پای قدم های تو بر گلوی من میماند، گلویی که تا خر خره پر شده و از چشم ها سر ریز میکند. از من دور میشوی، این صدا، صدای پای رفتن توست، تلخ ترین صدا برای من... تو رفتی و حالا تلخ ترین صدا صدایِ کسی است که به جای من به تو میگویید دوستت دارم. و حالا من مانده ام و همه ی حرف های نزده ام. و حالا من مانده ام و هزاران حرفی که از تمام آن ها ته سیگاری به جا مانده. هزاران حرفی که به جای گفتن کشیده شدند و به باد سپرده شدند. تمام دوستت دارم هایی را که از گلویی گرفته سخت رد میشد و آخر هم به زبان نمیرسید حالا از زبان دیگری تصور میکنم... من رفتم و تمام چیزی که گفتی یک خداحافظ بود. من میروم، از قلب تو. تو میروی، از کنار من. تو میروی.. کاش از قلب من میرفتی، کاش از قلب من میرفتی... من رفتم، تو رفتی، یکدیگر را گم کردیم، یکدیگر را گم کردیم که دیگری را پیدا کنیم، به همین سادگی! همه ی درد همین سادگیست... فرق سختُ ساده را سُر سُره ها میفهمند، اینکه سخت بالا روی و آسان پایین بیایی... پیدا کردن یکدیگر دشوار و گم کردن هم آسان... حالا تو بی خبر از من، و تمام من درگیر تو، حالا تو بی خبر از من سَرَت گرم است، حالا تو بی خبر از منی و نمیدانی حرارت سرگرمی هایت مرا میسوزاند... من رفتم، تو رفتی، کاش از قلب من میرفتی، کاش از قلب من میرفتی و جای زخم زدن میکشتی! دور تر میشوی و من رد پای تو را دنبال میکنم،در خیابان سرگردان به دنبال تو میگردم، انگار گمشده ای دارم، اما هرچه بیشتر میگردم، ترسِ نرسیدن به من نزدیک تر و گمشده ام از من دور تر میشود... هرچه میگردم بیشتر میفهمم و هرچه بیشتر میفهمم بیشتر عذاب میکشم... از همه ی من یک تو باقی مانده و از همه ی تو یک یاد. یادت دلم را به لرزه در می آورد و من میفهمم که هنوز زنده ام... من رفته ام و تمام چیزی که تو گفتی یک خداحافظ بود. ساده Let's block ads! (Why?)