کتابخانه علی حاجیان

 

صبحانه با طعم کتاب:
عباس دست طلا، اثرمحبوبه معراجی پور
 این کتاب نگاهی به عملکرد بسیجیان فنی و تعمیر کار واحد پشتیبانی و تدارکات سپاه پاسداران در دوران هشت سال دفاع مقدس دارد. خاطره نگار اثر، ماجرا ها را از زمانی که کمتر از دو ماه از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذشته، آغاز می کند. عباس علی باقري با مروري کوتاه بر زندگی اش و دودلی هاي خود براي حضور در جبهه ها، از زمانی می گوید که تصمیم می گیرد براي دو هفته به جبهه برود و ببیند در آن جا چه کاري از دستش برمی آید. اولین اعزام باقري هجدهم آبان ماه سال 1359 است. به همراه چند نفر از دوستانش وارد پادگان ارتش در اسلام آباد می شوند. محلی که خودروهاي خسارت دیده از انفجارها توسط تعمیرکاران شرکت خودرو سازي ایران ناسیونال تعمیر می شوند و عباس علی باقري و دوستانش که قرار است توانایی خود را در کار ثابت کنند، جیپی را که چپ کرده تعمیر می کنند. توانایی و سرعت آن ها باعث شهرت شان می شود. پس از گذشت یک ماه ونیم از بازگشت آن ها از جبهه ها، باقري تصمیم می گیرد تیمی فنی و حرفه اي را براي تعمیر خودرو ها به جبهه ها ببرد. یافتن این نیرو هاي ماهر و مجاب کردن آن ها بخش مهمی از کتاب «عباس دست طلا» است و به نوعی انگیزه مردم براي حضور در جبهه ها و چرایی شرکت نکردن برخی افراد در دفاع مقدس را بیان می کند. باقري در نهایت تیمی 21 نفره را تشکیل می دهد تا به ستاد جنگی زیر نظر شهید دکتر مصطفی چمران بپیوندد، اما به دلیل ماجرا هایی که در هنگام اعزام رخ می دهد، تنها 9 نفر از تعمیرکاران باقی می مانند، افرادي حرفه اي که نزدیک به 14 ساعت در روز کار می کنند و خودروها را به سرعت تعمیر و تحویل می دهند. او براي دومین بار در بیستم دي ماه سال 1359 به همراه تیم خود به پادگان ابوذر در سر پل ذهاب می رود و علاوه بر تعمیر خودرو، کشویی تفنگ 106 میلی متري ضد تانک را هم تعمیر می کنند. باقري در فاصله هر چند ماهی که به تهران می آید و بر می گردد، براي هر دوره از سفرش به جبهه هاي دفاع مقدس تیمی جدید و تازه نفس را می برد. بخش دیگري از کتاب «عباس دست طلا» به ماجراي حضور خانواده باقري در اهواز و منطقه جنگی اختصاص دارد. فعالیت هاي وي تا پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ادامه پیدا می کند و مهارت او در تعمیر خودرو ها باعث می شود تا به او لقب عباس دست طلا را بدهند.
Let's block ads! (Why?)