درود بر خبرنگار

درودی به دور از درودهای رایج این دوران، درودی بی ریا و ناب به انگشتان هنرمند و حنجره های امید آفرین و درود بر قلم غریبت که هنوز مست و بی تاب از آن سوگند آسمانی است ... درود بر تو ای شهید عرصه آگاهی که از جان خود گذشتی تا با خون سرخت روزی به نام خبرنگار در تقویم نقش ببندد، تو که هیچ نشان و مدالی بر سینه و شانه ات نمی نشانی اگر چه لایق باشی. تو که در هفت آسمان خدا یک ستاره نداری و گمنام و بی نام به بهای ادای رسالتی آسمانی، آرزوهای زمینی را تا ابد بر خود حرام کرده ای مبادا که از پل آبرو بگذری . تو که شاید دست خدا از آستینت بیرون آمده تا طشت رسوایی زورگویان و گرگهای درنده خوی را بی محابا به زیر می افکنی و بی هیچ منتی، قربانی حق نجیبان بی یاور شوی. تو که جغرافیای بزرگ شخصیتت به پتک هوا و هوس این زمانه ترک نمی خورد اما شیشه ترد و نازک احساست به تلنگر قطره اشک مظلومی به یک آن می شکند و فدا می شود. تو که 'من' در قاموست جایی ندارد و تنها برای دیگران می نویسی، اصلا کارنامه نام و نانت پر از مهر رفوزگی است. تو که آسایش نداری و پشتی راحتی ات، قوز پینه بسته ای است که سالها روی تلنبار کاغذها خم شده و برد سوی چشمانت شاید به دوری دخترک بازیگوشت در گوشه حیاط هم نرسد. کسی چه می داند شاید در گستره اقلیم عشق هرگز به کسی دل نبندی تا سکه سلطنت کسی غیر از 'قلم' را برای حکمرانی وجودت ضرب نکند. تو که هرگز دخلت به خرج نمی رسد و حقوقت درست قد نمردن است آخر وجب اندازه هایت تعداد کلمات تیتر و لید خبر است و هیچوقت با عدد و رقم نجومی سر و کار نداری. تو که سینه ات لبریز از فوران حرفهای مگوست و خانه افکارت از رنگ و لعاب هر منصب و مقامی جارو شده، اصلا تو نیازی به قدرت نداری، قدرت قلمت کافی است. درود بر تو و حرفه شریفت ، درود برتو که عاشقانه، دلباخته سینه چاک این حرفه ای و مغرورانه سر به آستان پاکش می سایی و بی هیچ نخوتی، سزوارانه بر آن می بالی. درود بر تو خبرنگار زهرا زارعی خبرنگار مرکز همدان 7527/6993 منبع - copyright

Let's block ads! (Why?)