باران



بنام مهربانترین


به کلینیک خدا رفتم تا چکاب همیشگی ام را انجام دهم فهمیدم که بیمارم...


خدا فشار خونم را گرفت معلوم شد که لطافتم پایین آمده.


زمانی که دمای بدنم را اندازه گرفت


                                    دماسنج ۴۰ درجه اضطراب را نشان می داد


آزمایش ضربان قلب نشان داد به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم


تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود


و آنها دیگر نمی توانستند برای قلب خالی ام خون برسانند


به ارتوپد مراجعه کردم چون نمی توانستم کنار دوستانم راه بروم یا آنها را در آغوش بگیرم


بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم


همینطور فهمیدم که مشکل نزدیک بینی دارم


 چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم


زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد مدتی است صدای خدا را آنگاه که در
 طول روز با من صحبت می کند نمی شنوم.

برای تمام این مشکلات خدای مهربانم به من مشاوره ی رایگان داد


به شکرانه اش تصمیم گرفتم به محض ترک کلینیک تنها داروهای حقیقی ای که او در کلمات راستینش برایم تجویز کرده بود مصرف کنم


هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم


قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بنوشم


هر ساعت یک کپسول صبر یک فنجان اخوت و یک لیوان فروتنی بنوشم


زمانی که به خانه برمی گردم به مقدار کافی عشق بنوشم


و زمانی که به بستر میروم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.


تسلیم غصه ناامیدی و یا هر چیزی که در حال حاضر با آن دست وپنجه نرم می کنید نشوید.


خدا می داند شما چه حسی دارید...


او دقیقا می داند در همین لحظه چه اتفاقاتی برای شما در حال رخ دادن است


هدف و نقشه ای که خدا برایتان دارد بهترین و بی نقص ترین است


او می خواهد شما چیز هایی را بفهمید و درک کنید که همین زندگی اکنون و بودن در جایی که الان هستید شما را به آن خواهد رساند.







  امیدوارم خدا نعمتهایش را برای شما سرازیر کند


رنگین کمانی به ازای هر طوفان


لبخندی به ازای هر اشک


دوستی فداکار به ازای هر مشکل


نغمه ای شیرین به ازای هر آه


و اجابتی نزدیک برای هر دعا


۸بهشت

نوشته شده در جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۱ساعت 16:58 توسط پریسا| | Let's block ads! (Why?)