هوای خوشِ شکوفایی
راستش امروز یاد جواب کوتاه کوثر آوینی - چند سال پیش در مصاحبهای با ایلنا- افتادم. همان مصاحبه که در آن از چهرهی نهچندان واقعی که از مرتضی آوینی بعد از شهادتش ساخته شده اعتراض کرد. او در مقابل این سوال که «...آیا میتوان گفت آوینی با زندگیاش مسیری را آغاز کرده که بعد از مرگش هم میتواند ادامه پیدا کند؟»، گفت: «... ما میتوانیم بگوییم که این آدم تاثیرات و نوع نگاه جدیدی از خود بهجا گذاشته است؛ ولی اینکه بگوییم راهی بنیان گذاشته که میشود ادامهاش داد، این را چندان درک نمیک نم» . و این روزها که از «ادامهی راه کیارستمی»! اینطرف و آنطرف میخوانم و میشنوم به نظرم اصطلاحی بس سادهانگارانه و شعارزده میآید. چرا که من نیز مانند کوثر معتقدم هرکسی نغمهی خودش را میخواند. همانطور که ژالهی اصفهانی سروده:
هر کسی نغمهی خود خوانَد و از صحنه رود
و البته: خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
+ نوشته شده در ۹۵/۰۵/۰۵ساعت توسط مینا |
. خون سفید و سرخ و حبش هست در زمین خون میدهیم و باز عطش هست در زمین ضحاک پیر غازه طلب میکند ز ما هر روز خون تازه طلب میکند ز ما خون گلوی کیست برین سنگفرش داغ اینک سزای آنکه طلب میکند چراغ خواهر بگو هوای کدام شما چُم است از خانهی کدام شما روشنی گُم است بخت بد کدام شما سرب و سنگ بود نانآور کدام شما دهمزنگ بود . سید ابوطالب مظفری / برای شهدای فاجعهی دهمزنگ کابل .
سروده شاعران افغانستانی در سوگ شهدای فاجعهی «دهمزنگ» کابل
+ نوشته شده در ۹۵/۰۵/۰۴ساعت توسط مینا |
...
خبردار شدیم به سلامتی و میمنت، یوسای بزرگ که امسال قراره تولد هشتادسالگیشون رو جشن بگیرند و فرمودند «امسال شادترین سال زندگی من بود» در نظر دارند تجدید فراش کنند. از اونجایی که دوستان اطلاع دادند ایشون در رمان «عمه خولیا و میرزابنویس» از شخصیت همسر اولشون الهام گرفتند و از طرفی در مورد عشق جدیدشون (خانم ایزابل پریسلر از چهرههای مشهور تلوزیون) تاکید کردند که این عشق میتونه موضوع جالبی برای رمان بعدیش باشه، ما عاقبت به خیری این وصلت جدید رو از خداوند منان خواستاریم! .
رونوشت به: هشتادسالههایی که چهلسالیست - و چه بسا چهلسالههایی که هشتادسالیست! - دنبال غزل خداحافظی خوندن هستند!
. عکس از صفحهی یک پزشک (علیرضا مجیدی)
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۲۷ساعت توسط مینا |
بکُش چراغ را تا نبینم که نیستی . سیروس نوذری
.
و گویا شیخ ما بهتر دیده است شب فراق را چراغی نیفروزد:
سعدی چراغ مینکند در شبِ فراق ترسد که دیده باز کند جز به روی دوست!
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۲۷ساعت توسط مینا |
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۲۳ساعت توسط مینا |
مرا دفنِ سراشیبها کنید که تنها نَمی از باران به من رسد اما سیلابهاش از سر گذر کند مثل عمری که داشتم . بیژن الهی
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۲۳ساعت توسط مینا |
اصغر فرهادی در مراسم امروز، خطاب به عباس کیارستمی:
... سپاسگزارم که دل نبریدید از این خاک با همه نادیده گرفتنها و قدرناشناسیها و سنگاندازیهای سفره لیسان سیاست... و زحمت آخر، رساندن این پیغام:
آقای کیارستمی عزیزم،
تو اگر در تپش باغْ خدا را دیدی، همت کن و بگو ماهیها، حوضشان بیآب است
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۲۰ساعت توسط مینا |
بسا نواهای دوردست از جانب تو، که مرا بر آن داشت به تو گوش بسپارم و روی به جانب تو آورم و بخوانم آنکس که مرا میخواند.
اعترافات آگوستین قدیس نشر پیام امروز چه خوبه این کتاب. البته این کتاب رو نشر سهروردی هم منتشر کرده با ویراستاری مصطفی ملکیان
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۲۰ساعت توسط مینا |
.
انگشتها و ماشهها قلب «محمد» را در «گنو» ترکاندهاند قفسها، آتشناک، دخترکان را بال و پر سوخته، گلوی ششسالهای دیگر لالایش را صدا نمیزند سرها گردنها را گم کردهاند چرخ چمدانها رد خون میاندازد... . و انسان متمدن هنوز میان کانالهای تلوزیونش در بیشهها و لانهها و سبزهزارها دنبال «آوای وحش» میگردد! .
مینا
بیست و سوم رمضان
. یاد این مصرع ابنفارض مصری میافتم: بالوحش أنسي إذ من ألأنس وحشتي!
.
پینوشت:
محمد: محيطبان «محمد دهقاني» كه رمضان امسال، تشنه، با شليك مستقيم گلوله به قلبش توسط شكارچيان در منطقهی حفاظت شدهی «گنو» به شهادت رسيد
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۰۹ساعت توسط مینا |
...
حق، شبِ قدرست در شبها نهان تا کند جان، هر شبی را امتحان نه همه شبها بود قدر ای جوان نه همه شبها بود خالی از آن ... مثنوی/ دفتر دوم
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۰۸ساعت توسط مینا |
.
مبین که این همه مظلومند مبین که این همه خوشنامند به تیغ عدلِ تو محکومند، اگر چه راوی احکامند اگرچه مُهر به پیشانی، اگر چه دادِ مسلمانی همان گروه ابوجهلند، که زیر پرچم اسلامند علی تویی و عدالت شد عجین به نام تو از آغاز اگر که نام تو میزان است، چگونه فکر سرانجامند؟ برای تو همهی دنیا به قدر هستهی خرماییست علی تویی و ...ولی ایشان، هنوز شیفتهی نامند! خیالِ عین علی بودن به وهم نیز نمیگنجد بگو به مدعیان، مولا، که سخت غرقهی اوهامند
تو آفتابی و میسوزی برای مردم و این مردم هنوز خوابتر از کوفه، هنوز تیرهتر از شامند...
. از دوست شاعرم «فاطمه سالاروند» . Fateme Salarvand
+ نوشته شده در ۹۵/۰۴/۰۸ساعت توسط مینا |
.
در بازار لباسفروشها کودکی پارهپوشی میفروخت به سکهای! . مینا/92 .
دارم فکر میکنم ای کاش روزه گرفتنهامان مصداق این گفتهی سعدی نمیبود و نباشد که فقط و فقط: ز خود بازگیری و هم خودخوری!... وقتی در آن حکایت میگوید:
خورنده که خیرش برآید ز دست به از صائمالدهر دنیاپرست مسلم کسی را بود روزهداشت که درماندهای را دهد نانِ چاشت وگرنه چه لازم که سعیی بری ز خود بازگیری و هم خودخوری!
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۲۵ساعت توسط مینا |
آمد رمضان، نه صاف داريم و نه دُرد از چهرهی ما، گرسنگي رنگ ببُرد در خانهی ما، ز خوردني چيزي نيست اي روزه! برو، ورنه ترا خواهم خورد!
عبدی شوشتری سده یازدهم ق. عرفات العاشقين، ج 4، ص 2579
●
در فیلم جویندگان طلا، ساخته چارلی چاپلین (1925)، وقتی مک سوین و چارلی به کلبه کوهستانی میرسند و چیزی برای خوردن نمییابند، مک سوین از شدت گرسنگی، چارلی را به شکل مرغ میبیند و به او حمله میکند تا بخوردش! این صحنه، یکی از خندهدارترین و دردناکترین صحنههای فیلم است. کسانی که به سودای یافتن طلا و آرزوهای دور و دراز، راهی سرزمینهای دور شدهاند، نانپارهای هم برای خوردن ندارند. رباعی طنزآمیز عبدی شوشتری، یکی از نمونههای موفق طنز کلامی است. روزهداری و شاید هم روزهخواری شاعر، در عین طنزآمیز بودن، تراژیک هم هست. شاعر گرسنه، روزه را تهديد ميکند که دور و بر او پيدايش نشود، وگرنه از شدت گرسنگي به روزه نيز رحم نخواهد کرد.
. از کانالِ چهارخطی / به کوشش سیدعلی میرافضلی
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۲۰ساعت توسط مینا |
به عزمِ بیجهتی گم نکردهام ره مقصد
خطا ندوختهام بر نشانهای که ندارم
.
بیدل
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۱۹ساعت توسط مینا |
مرا همواره یادم کن در انفاسِ سحرخیزان تو ای تفسیر چشم و ابرویت تفسیر اَلمْیزان دعا لبهای خاموش تو بود آنگه که پر بودی دعا کن پر شوم از صحبت اسرارآمیزان تو منصور هزاران دار بسیارانِ انکاری منم من ریسمان بین حلق و خلق، آویزان لبانت گرچه خاموشند چشمانت ولی گویاست که اسرار تو گویایند همچون شمس تبریز؛ آن _ که با خاموشیاش آتش به جان مولوی انداخت ولی نه، این تویی آتش به جان شهر انگیزان فدای گوشهی لبهای پر آواز شیرینات شعفناکان دلانگیزان شررباران شکرریزان مرا در خویش بنشان تا نشینم در نشانهایت مرا برخیز از خویش و مرا در خویش برخیزان مرا از من بگیر ای هرچه در من هست یعنی تو مرا از خود به خود فرما ! مرا از من برانگیزان!
حافظ ایمانی
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۱۹ساعت توسط مینا |
. ... برایِ مثال، میتوان به یاد آورد که به جایِ «تقریباً» کم- و- بیش و کمابیش را داریم، به جایِ «عمیقاً» ژرف، به جایِ «حقیقتاً» بهراستی، به جایِ «لزوماً» ناگزیر، به جایِ «دفعتاً» ناگهان، به جایِ «تدریجاً» رفته- رفته، و بسیار نمونه و مثالِ دیگر. همچنین میتوانیم عادتهایِ دیرینه را کنار بگذاریم و با واژههایِ عربیتبار همچون واژههایِ پذیرفته شدهیِ فارسی رفتار کنیم و به قاعدهیِ درستِ فارسی از آنها قید بسازیم، چنان که نویسندگانِ فارسی در سدههایِ آغازین میکردند. برایِ مثال، به جایِ «تقریباً» بگوییم «بهتقریب» یا ظاهراً/ بهظاهر، سریعاً/ بهسرعت، دقیقاً/ بهدقّت، ابداً/ تا ابد، تدریجاً/بهتدریج، و جز آنها. بنا بر این، خندهدار است که از گاه «گاهاً» بسازیم و آنگاه آن را «گاهن» بنویسیم. صورتِ قیدیِ گاه «گهگاه» است یا «هرچند گاه» یا همان خودِ «گاه»، و در زبانِ گفتار «گاهگُدار»، و نه هرگز «گاهن»!...
:: در پستی دیدم هنگام خوشنویسی هایکویی از شیرو، صرفاً را صرفن نوشتهاند و من در کامنتی به این نوشتهی جناب آشوری اشاره کردم دیدم بهتر است در پستی جداگانه به این مطلب جناب داریوش آشوری اشاره کنم تا دوستان نیز بهره ببرند.
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۱۷ساعت توسط مینا |
خدا تسبیحی از گنجشک دارد! . شعر از: Habib Nazaari
عکس از : Saeid Mir Talebi
.
آقای نظاری عزیز را با این دو بیتی شناختم و با او آشنا شدم. این فوتو شعر را نیز آنروزها که آقای میرطالبی در فیسبوک فعال بود برای من به یادگار درست کرد. یادم است همانموقع گفت که بعد از اینکه دیده است این شعر را برای این عکس انتخاب کردم گنجشکهای عکسش را شمرده که تقریبا همان صد عدد بودند! حیف که اینروزها ازو بیخبرم
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۱۱ساعت توسط مینا |
«... برخلاف تمام برداشتهای تلخ و غمآلود از آثار هدایت اما همایون کاتوزیان در کتاب «طنز و طنزینه هدایت» از منظری دیگر آنها را مورد واکاوی قرار میدهد تا به مخاطب بگوید که آثار هدایت دارای باری فراتر از تلخی و سیاهی است. هدایت از نگاه کاتوزیان طناز قهاری است که در آثارش هم وجهه طنز را به خوبی به ثمر رسانده و هم آنچه را که در ادبیات اروپا بدان آیرونی میگویند ـ کمی پیچیدهتر، غیرمستقیمتر و گزندهتر از طنز و در عین حال گاه خندهآور ـ کاتوزیان واژه «طنزینه» را در برابر واژه آیرونی به کار میبرد و معتقد است که آثار هدایت به دو بخش طنز و طنزینه قابل تفکیک است... »
از اینجا:
رونمایی از کتاب «طنز و طنزینه هدایت» نوشته همایون کاتوزیان
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۰۷ساعت توسط مینا |
.
جاروبِ ذوذَنب هفتاد سال یکبار دستی که نیست پیدا میآورد که شاید از دودِ آهِ انسان بزداید آسمان را.
نزدوده بازگردد تا باز بار دیگر هفتاد سال زان پس جاروبِ دیگر آرد تکرار این گمان را.
. شفیعی کدکنی / اردیبهشت هفتاد و سه
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۰۷ساعت توسط مینا |
...[قاضی] بسیار دعا کرد و گفت این صلت فخر است، پذیرفتم و باز دادم، که مرا بکار نیست. و قیامت سخت نزدیک است حساب این نتوانم داد. و نگویم که مرا سخت دربایست نیست اما چون بدانچه دارم و اندک است قانعم وِزر و وبال این چه بکار آید؟
. بشنوید بخشی از این قسمت از تاریخ بیهقی را با صدای قمرالزمان مشکوری
و کاملش را از کتاب تاریخ بیهقی -بخش هشتم- بخوانید
+ نوشته شده در ۹۵/۰۳/۰۵ساعت توسط مینا |
Let's block ads! (Why?)